✅جامعه شناسی چاووش.. ✍🏻محمد زینالی اناری

✅جامعه شناسی چاووش

✍🏻محمد زینالی اُناری

📍گوش کردن به آهنگ های دوره ی انقلاب و جنگ تحمیلی در یادبود حوادث انقلاب و بازتابهای سالهای بعد آن همیشه دل انگیز است. می توان به این آهنگ ها بارها گوش کرد و خسته نشد. می توان با این آهنگ ها حسرت آن را خورد که چرا در آن موقع با این آهنگ ها دل به طوفان نزده و پیش نرفته است. آهنگ هایی که برخلاف تصانیف سفارشی یا نمایشی امروزی از صدق دل بر می خواستند و بر دل ها می نشستند و جان ها را بر می افراشتند.

دموکراسی یعنی صدق؛ وقتی شاعر، آهنگ ساز و نوازنده همه یک صدا هستند و نه هارمونی، بلکه با آواز خواننده هم برخلاف هارمونی صداها، احساسات تک صدا هستند و یک همبستگی عجیبی هم بین شنونده و آهنگ وجود دارد. اما این روزها، آهنگ ساز و خواننده اصلا نمی دانند چه می خوانند، همه اش به فکر این هستند که شنونده یا سفارش دهنده چه می خواهد و خط قرمز چقدر ظرفیت برای جیغ های بنفش جا گذاشته است و ....

در دوران انقلاب، یک نهاد وجود داشت، و آن نود و هشت درصد احساسی بود که پی آزادی، عدالت و هر آن چیزی می رفت که در آرمانشهر ذهنی خود از آن داشت. اگرچه هیچ واقع گرایی از آرمانشهری که باید ساخته می شد، وجود نداشت و آخرش هم به «ژن برتر»، «اختلاس»، کتاب هایی که درباره ی «موج فتنه» و «روشنفکران» نوشته می شود و خیلی مسائل مهم تر و زیربنایی تر از آنها، مثلاً «گاج»، «یارانه»، «زیرمیزی» و ... منتهی شد. انقلاب احساسات باید جایی به دنبال عقلانیت می گشت، آن چه که اتوپیا را می سازد، عقلانیت است و احساسات تنها می تواند ایدئولوژی طاغوتی را سرنگون کند.

اما موضوع مهم در بازخوانی چاووش، این است که چنین آهنگ هایی بودند که می توانستند انقلاب کنند، آهنگ ها، شعرها، خواننده هایش و حتی ضربه هایی که در هنگام گفتن واژه ی «آزادی» به تار و تمبک زده می شود. اگر امروز ما احساس می کنیم در جامعه ی ما رکود و خستگی دیده می شود، باید دید چرا نمی توان آهنگ هایی مانند چاووش ساخت؟

چرا مردم منتظر آهنگ های بی حس هستند؟ خواننده های سفارشی، موسیقی های فرمایشی و شنونده های محدود به خط قرمز. چرا که اگر ما امروز عقلانیت و «صدق» چندان جالبی نداریم و پایان نامه فروخته می شود و روحانیون موقع رانندگی عمامه از سر بر می دارند، اما این احساس است که می تواند صدق را در جامعه بیافریند. باید بگردیم ببینیم آن صدق و احساس کجا رفته است؟!!

جنگ احد تمثیل خوبی برای امروز ایرانی ها است. وقتی که دشمنان سرکوب شدند، گروهی که امتیاز ویژه جنگ بودند، جمع شدند برای تقسیم غنائم و سرگرم آن شدند. دعوایی که چند وقت پیش میان مومنین و دشمنان بود، الآن میان خودشان افتاده بود. این لحظه ی ضعف مومنین و حماسه ی جنگی شان بود؛ وقتی امروز هم بودجه تقسیم می شود و در خیابان دعوای بودجه های میلیاردی می شود، راستی آیا می توان صدقی جست و آهنگی ساخت؟
...
خطر می برد رشته ی کلام من و تو
شب که در سنگر خاموشی همرزمانیم
شب که بیدار به ناچار به غمخواری هم می مانیم
به خود می اندیشم
به خود می نگرم
راستی را چه جدایی است میان من و تو

#جامعه

🌐شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology