✅ هفت پیش‌فرض نامنقح روشنفکری دینی.. خب این یک پیش‌فرض است

✅ هفت پيش‌فرض نامنقح روشنفكري ديني

✍🏻مصطفی ملکیان

1️⃣ پيش‌فرض اول اين است كه ما پذيرفته‌ايم كه مشكل مردم ايران و مشكل احيانا جامعة مسلمان جهان، مشكل جمع دين و مدرنيته است. خب اين يك پيش‌فرض است. ولي با اين همه به سود اين پيش‌فرض استدلالي اقامه نشده است. وقتي شما مي‌گوييد كه مشكل جامعه ما جمع اسلام و مدرنيته يا دين و مدرنيته است، معنايش اين است كه ما قبول داريم كه همه‌مان مي‌خواهيم كه هم متدين باشيم و هم مدرن. آيا همه قبول دارند كه ما هم بايد متدين باشيم و هم مدرن؟

🔻ممکن است كسي بگويد كه مي‌خواهيم متدين باشيم، اما اصلاً نمي‌خواهيم مدرن باشيم. (كه اتفاقاً سخنران قبل از من [دكتر سيد حسين نصر] رأيش همين بود، يعني ما مدرنيته نمي‌خواهيم، دين مي‌خواهيم. يك عده هم از آن طرف ممكن است بگويند ما مدرنيته مي‌خواهيم و دين نمي‌خواهيم. شما از كجا فكر مي‌كنيد كه همه ما به دنبال جمع بين مدرنيته و دين هستيم كه دنبال راه‌حل اين هستيد كه چگونه مي‌شود دين را با مدرنيته جمع كرد؟

🔻به نظر قاصر بنده مشكل ما مشكل درد و رنج است. حالا چه ايراني و چه غيرايراني، فرق نمي‌كند. مشكل ما مشكل درد و رنج انسان‌هاست. ما مي‌خواهيم در زندگي كه انسان‌دارد، كم‌تر رنج ببرد، اگر لابد بايد رنج ببرد، و وجوه تراژيك زندگي ما اين است كه بايد با رنج ‌زندگي بكنيم؛ لااقل رنج‌هاي اجتناب‌پذير را نداشته باشيم، فقط ما باشيم با درد‌هاي اجتناب‌ناپذير. ما بمانيم و دردهايي مثل تنهايي و مرگ. نه اينكه هر درد و رنجي را داشته باشيم.

🔻حالا بايد از اين مشكل كه درد و رنج انسان است، برسيم به اين كه راه رفع درد و رنج، جمع دين و مدرنيته است.[بين اين دو]‌ فرسنگ‌ها فاصله است. شما چرا به جاي اينكه از اين [موضع] شروع بكنيد، رفتيد و مي‌گوييد كه مشكل ما جمع دين و مدرنيته است؟ كجاست آن حلقه‌هاي مياني كه نشان بدهد كه راه‌هاي كاستن از درد و رنج بشر (كه همة پيامبران براي همين آمده بودند و همة عالمان اخلاق ما را به اين سو دعوت مي‌كنند،) جمع بين دين و مدرنيته است؟

2️⃣ پيش‌فرض دوم امكان روشنفكري ديني است. اين هم محل بحث است. آيا روشنفكري دين ممكن است. اين چيزي است كه قبلاً هم عرض كردم كه به نظر من ممكن نيست. آن كساني كه مي‌گويند ممكن است، بايد راه‌ امكانش را نشان بدهند. بايد نشان بدهيم كه روشنفكري را [مي‌توان]با دين جمع كرد؟

3️⃣پيش‌فرض سوم این است که حالا فرض كنيم كه روشنفكري ديني امكان داشته باشد، مطلوبيتش چيست؟ به چه دليل مطلوب است؟

4️⃣ پيش‌فرض چهارم چنین است که روشنفکری دینی مبتني بر وحي است. بالاخره نهايتاً از وحي استمداد مي‌كند. از كجا حجّيت معرفت‌شناختي وحي را اثبات كرده است. توجه باید کرد كه من نمي‌گويم كه وحي حجيت ندارد. من نمي گويم كه وحي حجيت معرفت‌شناختي ندارد، مي‌گويم كه روشنفكران ديني چه دليلي ارائه كرده‌اند بر اين كه "وحي"، "حجيت معرفت‌شناختي" دارد و يكي از منابع شناخت است و عالم واقع را چنان كه هست به ما نشان مي‌دهد.

5️⃣ پيش‌فرض پنجم این است که فرض مي‌كنيم كه "حجيت معرفت‌شناختي وحي" اثبات شد، اما از كجا مي‌گوييد اين متني كه در اختيار ماست "وحي" است. چه بسا دستگاه ادراكي چشم من، حجيت معرفت‌شناختي‌اش اثبات شده است، ولي از كجا مي‌گوييد كه من فلان رأي را كه مي‌گويم، بر اساس حجيت تاریخی آن مي‌گويم. متون وحياني، بايد وثاقت تاريخي‌اش اثبات بشود، بايد نشان داده شود كه كتاب مقدس واقعا سخن عيسي است، واقعا سخن موسي است و به همين ترتيب در مورد هر متن مقدس ديگري.

6️⃣پيش‌فرض ششم اين است كه ما با چه روشي متون وحياني را تفسير مي‌كنيم. اين روش را مشخص كنيم و وثاقت هرمنوتيكي آن روش را هم نشان بدهيم. از يك متن مقدس اشاعره هم تفسيري داشتند، اما از آن جبر بيرون مي‌آمد، معتزله هم از اين متن مقدس اختيار را بيرون مي‌كشيدند. اشاعره حسن و قبح الهي و شرعي را بيرون مي‌كشيدند، ‌و معتزله حسن و قبح ذاتي و عقلي را بيرون مي‌كشيدند. همه اين‌ها را از متن مقدس و قرآن بيرون مي‌كشيدند. از كجا مي‌فهميم كه در استفاده از متون مقدس ما به صواب مي‌رويم. هر كسي از متن مقدس چيزي بيرون مي‌كشد. متدهاي تفسيري به لحاظ هرمنوتيكي در کجا اثبات شده است؟

7️⃣ پيش‌فرض هفتم اين است كه وقتي روشنفكري ديني نشان داد كه بين دين و مدرنيته سازگاري وجود دارد، آن وقت بايد بگويد كه در ميان اديان، حال چرا اسلام را باید درصدد سازگاری‎اش با مدرنیته برآمد؟ وقتی که از ديد يك انسان بيروني به جريان روشنفكري ديني نگریسته شود، چنانچه بتوان دين را با مدرنيته جمع كرد چرا مسيحيت را جمع نكنيم؟ ‌چرا آيين هندو را جمع نكنيم؟

🔻 اين هفت پيش‌فرض، پيش‌فرض‌هايي است كه تا تمامش اثبات نشود، پروژة روشنفكري ديني از لحاظ نظري موفق نيست.

🌐شبکه جامعه شناسی علامه

@Atu_sociology