▫️ خانه, فضا, خیال. 🖋 علیرضا براری.. همه چیز از آشیانه شروع شد

▫️ خانه, فضا, خیال
🖋 علیرضا براری

همه چیز از آشیانه شروع شد. تمام سلطه و مالکیت و احساس های گوناگون. شرم و هیجان و داغ. خانه, این فضای هندسی, اولین مکانی است که تجربیات آدمی در آن حس و تولید می شود. تجربه ی اولین ارضا نیازهای بنیادی آدمی. تجربه ی عشق. تجربه ی قهر و آشتی. تجربه ی فهم و درک هستی و زیست انسانی. آغازِ رویاپردازی. آغاز شاعرانگی و خیال. هر چه در این فضا بیشتر بمانی, تجربه های صمیمیت فزونی میابد. به مراتب, تفکیک هایی مبتنی بر جنسیت و صمیمیت در همین فضا ریخت میابد. تابوها و حد و حدودها و رازها. بغض ها و ناله ها. درد و رنج. شادی و سرور.
با اینحال, ما مدیون خانه ایم. بسیاری از خاطرات ما در خانه سکونت می یابند و اگر خانه کمی استادانه بنا شود, اگر زیرزمینی داشته باشد و اتاق زیرشیروانی, کنجی و راهرویی, خاطرات ما پناهی می یابند که روشن تر به تصویر درآیند و همواره در تمام طول زندگی, با رویا بدان بازگردیم(باشلار,1994).
باشلار می گوید, خانه, مجموعه خیالاتی است که به آدمی دلایل یا اوهام موجود درثبات را ارزانی می دارد. ما پی در پی واقعیت این نکته را به تخیل در می آوریم. تشخیص این خیالات, توصیف روح خانه است. خانه یکی از نیازهای خودآگاه وجود عمودی ماست. خانه همچون وجودی متمرکز به خیال در می آید. در پی خودآگاه مطمئن ماست. عمودیت وجود, با دو قطبی شاعرانه ی زیرزمین و اتاق زیرشیروانی تضمین می شود. به زبان ساده از نگاه باشلار, خانه مامن تولید شاعرانگی است. تولیدگر رویاهاست. عنصری که امروز در قوطی کبریت های شهری نمی توان یافت. دیگر نمی توان گفت که خانه ای وجود دارد. مردمان در جعبه هایی برهم چیده زندگی می کنند. بدون شاعرانگی. بدون رویا. امروزه افراد در یک اتاق محصور چهار دیواری, که مانند گودالی است مرسوم که با تصاویر و اشیا و جارختی ها آن را تزئین می کنیم. شماره های خیابان و کوچه ها و پلاک های ساختمانهایمان, مکان گودال هایمان را نشانمان می دهند. سکونتگاه هایمان فاقد فضایی در اطراف خود و عمودیتی در درون خویش است. تهی از صمیمیت. ترس. شجاعت. پر است از فاصله ها. فاصله ی میان شاعرانگی و خیال و رویا. خانه در شهرهای بزرگ, جدا از ارزش صمیمی عمودیت, فاقد نظام هستی است. زیرا خانه ها در محیطی طبیعی قرار ندارند و رابطه ی خانه و فضا رابطه ای مصنوعی است. هر چیزی در این زمینه, مکانیکی است و صمیمیت زیستن, از هر سو در حال فرار است. به قول ماکس پیکارد, خانه های امروزی و خیابان ها, لوله هایی هستند که آدمیان را در خود می بلعند. همانندی به سیاهچاله. تمامِ خیال و شاعرانگی و صمیمیت و رویا را میبلعد.

#نویسنده_مهمان

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology