🔸 ایدئولوژی و تغذیه از نفرت؛ چقدر قربانی توتالیتریسم هستیم؟. 🖋 قربان عباسی

🔸 ایدئولوژی و تغذیه از نفرت؛ چقدر قربانی توتالیتریسم هستیم؟
🖋 قربان عباسی

🔻 ذهنیت توتالیتر از ایدئولوژی تغذیه می کند. هورکهایمر مشخصه آن را کسوف عقل می داند و ابزاری شدن عقل. از شهوت ویرانگری و تاروپود مرگ طلبی یا همان نکروفیلی تغذیه می کند. ایدئولوژی حاکمان به دین تبدیل شده است و کارکرد دینی پیدا کرده است. ایدئولوژی حقیقتی را مطلق می انگارد مدارش بسته و خودبسنده است. امکانات تازه را نفی می کند و با افق های باز نسبتی بیگانه دارد. ساخت منطقی ایدئولوژی برخلاف علم قیاسی deductive است یعنی همواره با یک حقیقت کلی شروع می کند و مقدمات را طوری می چیند که تنها بتواند حقیقت اولیه را ثابت کند. برای نازیسم برتری نژاد آریایی یک حقیقت مطلق است و مقدمات ایدئولوژی راسیسم بر همین اصل بنا شده است. ضد تفکر است چون تفکر همواره در جست و جوی حقیقت است. ایدئولوژی به حقیقت مطلقی تن در می دهد و آن را وحی منزل می پندارد. ایدئولوژی هیچگونه انتقاد را به خود روا نمی دارد، منتقد همواره دشمن یا خائن است. در حالت رقیق شده منحرفی که باید محکوم شود. بینش ایدئولوژیک همه امور را یا نور می بیند یا ظلمت یا مطلقاً خوب است یا مطلقاً بد.

دید مانوی و ثنویت گرایی آن منبع انرژی زا و مایه حیاتبخش ایدئولوژی است. نبرد دائمی بین خیر و شر محرک اصلی آن است. در ایدئولوژی ها وجود یک مخالف لازم و ضروری است چون بنیانش بر نفی است. ایدئولوژی ها همان می کنند که ادیان ابتدایی یعنی همواره از مخالف و غیره دیو و ابلیس می سازد. و از موافق فرشته و آیه رحمت. کسی را که تا دیروز فرشته بود می توان امروز دیو معرفی کرد. هرکه با من نیست خصم من است. دیدگاه ایدئولوژیک مدار بسته است. خصم ایدئولوژی هرگونه گرایش انتقادی در متن خود ایدئولوژی است. ایدئولوژی با فراهم کردن مشتی شبه حقایق در دنیایی موهوم و مالیخولیایی از هرگونه امر واقع و حقیقی که سوای حقایق موردقبول خود باشد می گریزد. به قول شایگان ایدئولوژی تجلی نامعقول و گاه هذیان وار یک آگاهی کژ و کور است، یک آگاهی اسکیزوفرنیک، درخود فرورفته و منفک از واقعیت بیرونی.

ایدئولوژی بهترین شکل عملی خود را در رژیم های توتالیتر می یابد. حقیقت انحصاری به دست یک پیشوای توتالیتر و در سایه حزبی سازمان یافته و متشکل و به اتکای نظام وحشت و تبلیغات می تواند به راحتی به حربه ای بدل شود تا او بتواند اراده خویش را بر همگان تحمیل کند. پیشوا یا منجی که با وعده رستگاری مدینه فاضله خود را پی می ریزد و نیل بدان را هرچند بیدادگرانه و جنایت آمیز توجیه می کند. ایدئولوژی ها بیان آگاهی کاذب اند و عمیقاً دلبسته یک توهم اند بدان اعتقاد دینی دارند ایدئولوژی شعور انتقادی را تحلیل می برد و انسان نمی تواند از ماهیت حقیقت شناختی واقعی به دست دهد.

اگر بخواهیم توتالیتریسم را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم رژیمی است که با توسل به فریب و نیرنگ و اگر نشد با ارعاب و تهدید و با دستکاری شعور مردم ارزش های انسانی را تحلیل می برد. هدف اساسی آن این است که مردمان تحت سلطه، همگی یکپارچه و همسان بیافریند. هیچ اقدامی را شایسته تر از آن نمی داند که همگان را به یک رنگ و یک نشان و یک لباس درآورد. استالینیسم و مائوئیسم و نازیسم تجلی تمام عیار توتالیتریسم در قرن بیستم بود. سه سیستم جهنمی که در آن نه از آزادی خبری بود و نه از عدالت. معنویت را کشتند، آزادی را به زانو درآوردند و خشونت با سبعیتی تمام اعمال گردید. روح به بردگی درآمد و نفرت تکثیر شد. سیاست در نظام توتالیتر از بی اعتمادی، نفرت و خشونت تغذیه می کند. در چنین جهانی یک چیز معنا دارد اطاعت محض و تایید جنایت حاکمان و گاه دادن نام شرافت به آن. رژیم های توتالیتر همان چیزی را از توده تحت سلطه خود می خواهند که موسولینی می خواست: «به من ایمان داشته باش، اطاعت کن و بجنگ».

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology