✅ وابستگی فرهنگی. 🖋 محمد زینالی اناری

✅ وابستگی فرهنگی
🖋 محمد زینالی اُناری

📍 شاید در نظریه های روانشناسی و توسعه با وابستگی آشنایی داشته باشید. اما یک شیوه دیگر از وابستگی وجود دارد که ارتباط زیادی با این دو شیوه وابستگی نیز دارد. بیان مثالی این مسئله گویای مفهوم ترسیم شده خواهد بود. در زمان تحصیل خود یاد دارم که معلمان عمده درس را از طریق آموزش شفاهی یاد میدادند. تدریس سر کلاس، سعی می کرد مرجعیت یادگیری را به دست گیرد و به این صورت شیوه یادگیری شفاهی و آن طور که در گذشته گفته می شد، سینه به سینه تداوم می یاید. مدارس ما عمدتاً بازتولید کننده شیوه آموزش مکتب خانه ای بوده و از یادگیری متنی که ارتباط زیادی با تمرکز و درک نوشتار داشت، بیگانه بود.

در مدارس کمتر به خواندن متن ارجاع می شود و اینک کتاب هم تقریبا پلی میان سوالات معلمان و ادبیات شفاهی مدارس شده است. به نوعی، کتاب به صورت کلی از مرحله یادگیری رخت بر بسته است. در نتیجه، کتاب خواندن بیشتر به صورت فانتزی و نامرسوم در می آید تا جایی که عمده دانش آموزان در دانشگاه اصرار بیش از حد به دریافت جزوه از مدرس دارند. اساتید این مشکل را به گردن تنبلی دانش آموزان می اندازند و این درست می نماید. چرا که دانش آموزان کتابخوان بار نیامده اند و نیاز به آموزش شفاهی یا قطره چکان های متنی از آموزش شفاهی یعنی کتب کمک درسی دارند.

اگر کتاب را پدیده ای مدرن بدانیم، باید گفت ما آن را دور زده ایم و سنتهای اولیه یادگیری را جایگزین آن کرده ایم.جالب توجه است که در گذشته های دور نیز در مکاتب عرفانی و الهیاتی ما، مرجع آموزش هم سینه به سینه و هم کتاب بوده است. اما با توده ای شدن آموزش، ورود اقوام و طبقات روستایی به شهر با حاشیه ای شدن بخش کتاب این آموزش آن هم در روش تدریس مدرن همراه بوده است. پیشینیان از کتابهای قطور نظام آموزشی نیم قرن قبل گواهی داده اند و باید گفت این پدیده با افزایش مهاجرت کثرت یافته است. می توان رواج کتاب های کمک درسی و جزوات، ناشی از نوعی مقاومت فرهنگی توده های جدید شهری در برابر خوانش کتاب که به قول رولان بارت سختی هم دارد، می باشد.

اما این رفتار به بازتولید آموزش سینه به سینه و نیازمندی ما در دوران پس از تحصیل و زندگی روزمره به یادگیری شفاهی بوده و مانع شکل گرفتن فرهنگ کتابخوانی و همچنین ارتقای فرهنگی جامعه شود. چرا که همواره نیاز به شنیدن سخن در خود احساس می کنیم تا این که بخواهیم آن را به صورت متنی خوانده و جملات را درک کنیم. کتاب موجب خوابیدن و خستگی مان می شود و هنوز خیلی ها نتوانسته اند این مهارت را به صورت کامل یاد بگیرند. اما در عوض مردم بسیار به گفت و گو و آموزش های شفاهی وابسته هستند و بسیاری از نیازهای خود را از راه پرس وجو به دست می آورند.

"وابستگی فرهنگی" نوعی تعمیق یافتن وابستگی ما به پرس و جوی دوران کودکی است که نظام آموزشی به جای این که ما را از این مرحله به مرحله ارتباط نمادین با نوشتار وارد کند، رابطه ای خصمانه و شکننده با کتاب برقرار می کند تا همواره این حالت دوران کودکی در ما حفظ شود. قهوه خانه ها و کافی شاپ ها پر رونق تر از کتابخانه ها می شوند و کتابهای دانشگاهی و رساله های حجیم خوانده نمی شوند. دست آخر اینکه مردم به صورت وحشتناکی علاقه مند به مقالات هایکو شده اند که این روزها در شبکه های اجتماعی هم دست به دست میگردد.

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology