✅ فرار از. 🖋 محمد باقر ‌الدین

✅ فرار از #مدرنیته
🖋 محمد باقر #تاج‌الدین

📍 جدال سنت و مدرنیته در ایران تاریخی یکصد و پنجاه ساله دارد و البته در چند دهه اخیر شدت و حِدّتِ بیشتری یافته است، به گونه ای که در یک طرف سنت گرایان همواره با مقاومت های خود خواهان عدم پذیرش مدرنیته بودند و حتی به جنگ با مظاهر آن پرداختند و از سوی دیگر تجددگرایان با تمام قوا به دنبال بسط و گسترش آن در جامعه برآمدند. گویی سنت در برابر مدرنیته خلع سلاح شد و مدرنیته رفته رفته بر سنت چنبره زد و تسلط یافت و این روند در نهایت به نفع مدرنیته تمام شده است. هنوز هم عده ای خواهان مقاومت در برابر مدرنیته هستند و به اصطلاح درصدد هستند از مدرنیته فرار کنند و جایی را بیابند که در آنجا مدرنیته حضوری نداشته باشد و زیر چتر آن نباشند. اما سئوال اساسی در این نوشته این است که آیا به راستی می توان از مدرنیته فرار کرد؟ و «جایی» را یافت که مدرنیته در آن «جا» حضور نداشته باشد؟ اگر چنین «جایی» وجود دارد آن «جا» کجاست؟ و مهمتر این که آیا فرار از مدرنیته اساسا امکان پذیر است و می توان از مدرنیته به سنت فرار کرد؟
روزگاری اندیشمندانی چون کارل مارکسِ آلمانی پیش بینی می کردند که: «بورژوازی همه جهان را بر صورت خویش خواهد ساخت» و یا «هر آن چه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود» و همشهری دیگرش ماکس وبر که گفته بود: «سرانجام این عقلانیت ابزاری است که بر عقلانیت انتقادی یا تفهمی پیروز می شود و قفس آهنینی شکل می گیرد که راه رهایی از آن وجود ندارد» و گفتن ندارد که مدرنیته را به قفس آهنینی تشبیه کرده بود که همه جا گسترش می یابد و همگان را در بر می گیرد. این پیش بینی ها درست بودند و اگر نیک بنگریم می بینیم که مدرنیته «جایی» نیست که حضور نداشته باشد، حتی در دور افتاده ترین نقاط جهان و حتی در میان قبایل بومی که بسیار کوشش کردند تا خود را از گزند آن در امان بدارند. وقتی یک نمونه از فناوری های جدید بله حتی یک نمونه از آن به «جایی» نفوذ می کند این یعنی ورود مدرنیته و این فناروی کوچک می تواند یک رادیوی ترانزیستوری باشد، یا یک گوشی تلفن همراه و یا یک دوربین عکاسی. تازه از درمانگاه، بیمارستان، مدرسه، سد، جاده، بانک، خودرو، برق، تلفن ثابت، تلویزیون و سایر پدیده ها و فناوری های مدرن صحبتی نکردیم که امروزه در بسیاری از نقاط روستایی و شهری جهان گسترش یافته اند. از سوی دیگر، ورود علوم جدید، گسترش عقلانیت، ارتقای سطح سواد و تحصیلات، تبدیل شدن رعایا به شهروندانی که حقوق خود را مطالبه می کنند، تفکیک قوا، تأسیس پارلمان، شکل گیری جامعه مدنی، موجب تغییرات بنیادین در ساختارهای جامعه می شوند و اجازه فعالیت نهادها و ساختارهای سنتی را نمی دهند. در این صورت دیگر چگونه می توان انتظار داشت که از فضای مدرنیته بیرون آمد و را ه گریزی از آن در نظر گرفت؟ اکنون در کشور ایران کدام نقطه است که در آن پدیده های مدرنی چون: برق، آب لوله کشی، مدرسه، درمانگاه، بانک، جاده و خیابان و بزرگراه و....وجود و حضور نداشته باشند؟
اما نکته بسیار مهم تر روش های علمی و فکری مدرن برای اداره و مدیریت جامعه است که بحث اصلی نوشته حاضر در این زمینه است. بر کنار از این موضوع مهم که اکنون هر کجا برویم سایه مدرنیته بر سر ما گسترده است، موضوع کلیدی و بنیانی دیگر این است که نمی توان با روش های سنتی جامعه ای با پیچیدگی های جمعیتی، طبقاتی، فکری، فرهنگی، حزبی، مدنی و حقوقی را اداره نمود و عجیب این است که عده ای هنوز بر راه و روش سنتی و ناکارآمد پافشاری می کنند و جامعه را در بی راهه ای قرار می دهند که پایانش به جز حرمان و پشیمانی نخواهد بود.
🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology