🔴 چرا مردم فقیر تصمیمات نادرست می‌گیرند؟

🔴 چرا مردم فقیر تصمیمات نادرست می‌گیرند؟

روتگر برگمن اقتصاددان هلندی در مقاله‌ای که شهاب بیضایی آن را ترجمه کرده و سایت 3Dante.ir آن را منتشر کره است با طرح همین پرسش آغاز کرده است و تاکید کرده که آمارها هم حاکی از این‌اند که:
مردم فقیر بیشتر قرض می‌کنند، کمتر پس‌انداز می‌کنند، بیش‌تر سیگار می‌کشند، کمتر ورزش می‌کنند، بیش‌تر مشروب می‌نوشند، و کمتر غذاهای سالم می‌خورند.

سپس به دیدگاهی اشاره می‌کند که همچون مارگارت تاچر، بر این باورند که فقر یک "نقص شخصیتی" است و مشکل کار از خود فقراست.

برگر برای رد این باور و پاسخ به پرسش آغازین، به پژوهشی ارجاع می‌دهد که در آن که گروهی از روانشناسان درباره کشاورزان نیشکر هندی انجام داده‌اند. آنها حدود 60 درصدِ درآمد سالیانه‌شان را یک‌جا بلافاصله بعد از برداشت محصول به دست می‌آوردند. یعنی آن‌ها در قسمتی از سال، پولدار بودند و در قسمتی از سال فقیر.
در این پژوهش قبل و بعد از برداشت محصول، از زارعان آزمون بهره‌ی هوشی گرفتند.
نتیجه شگفت انگیز بوده است:
نمره‌ی کشاورزان در این آزمون قبل از برداشت محصول خیلی پایین‌تر از نمره‌ی آنان بعدِ از برداشت محصول بوده است.
زندگی در فقر باعث می‌شد که بهره‌ی هوشی‌شان ۱۴ نمره کمتر شود.
این حد از کاهش بهره‌ی هوشی با تأثیرِ شب نخوابیدن یا اعتیاد به الکل برابری می‌کند!

برگمن علت این پدیده شگفت آور را «شرایط» می‌داند! به باور وی، مردم وقتی که می‌بینند با محدودیت پول، زمان یا غذا روبرو هستند، رفتارشان تغییر می‌کند.
برگمن نام آن را «طرز فکرِ زندگی در تنگ‌دستی» می‌داند و تاکید دارد که این کمبودها تمام حواس افراد را روی چیزی متمرکز می‌کند که در لحظه کم دارتد. چیزی به اسم آینده‌نگری وجود نخواهد داشت. و نادرستی فقرا ناشی از شرایط است نه ویژگی خاص آن‌ها.

تا اینجا متن برگمن جذاب و منطقی است اما راهکارهای وی قدری ساده‌اندیشانه می‌نماید. و از آن قابل تامل تر پیامدهای نفی و انتقاد به برنامه‌های فقرزدایی است که می‌تواند در صورت جدی گرفتن آن، نگران کننده باشد.

وی به ناکامیِ برنامه‌های فقرزدایی اشاره کرده و سرمایه‌گذاری در امر آموزش را اغلب بی‌فایده می‌داند.
به باور وی، تحلیلِ ۲۰۱ تحقیق در باب اثر‌گذاری آموزش مدیریت مالی به افراد فقیر به این نتیجه منتهی شده که این اقدام تقریباً هیچ فایده‌ای ندارد. ممکن است که مردم فقیر به دلیل آموزش قدری معقول‌تر فکر کنند، اما این کافی نیست.
وی راه حل را در "درآمد پایه" می‌داند.

وی برای تبیین مدعای خویش، به آزمایشی جالب در شهر دوفن کانادا در سال ۱۹۷۴ اشاره می‌کند: در آنجا به همه این تضمین داده شده بود که هیچ کس زیر خط فقر نخواهد بود.
این آزمایش تنها چهار سال طول کشید و با روی کار آمدن یک دولت محافظه‌کار، آن طرحِ پرهزینه کنار گذارده شد.

سی سال بعد فورگت به مدت سه سال اطلاعات و یافته‌های آن آزمایش را مطالعه کرد.

فورگت دریافت که در دوفن نه تنها مردم پولدارتر شدند، بلکه باهوش‌تر و سالم‌تر هم شدند. عملکرد کودکان در مدارس به شکل قابل توجهی بهبود یافته بود. هزینه‌های درمان و بستری هشت و نیم درصد کمتر شده بود. خشونت‌های خانگی که موضوع شکایت‌های مربوط به سلامت روان بود هم رو به کاستی گذاشته بود. مردم هم کارهای‌شان را رها نکرده بودند.
بدین ترتیب برگمن، "درآمد پایه" را کارآمدترین راهکار می‌داند.
علاوه بر اینکه نتیجه‌گیری برگمن خیلی عجولانه است و مسائل متعددی در آن لحاظ نشده است، تجربه ایران در پرداخت یارانه‌ها نیز قابل تامل است.

برگمن معتقد است با پرداخت پول، دیگر به جای این‌که لازم باشد یک دسته کارشناس خودشان را وسط بیاندازند و فکر کنند که مردم به چه چیزی احتیاج دارند، مردم خودشان می‌توانند بروند و با آن نیازهای خودشان را برطرف کنند!

این دیدگاه نیز که از حمایت پسامدرنیست‌ها بهره می‌برد، در نهایت به نفی سیاستگذاری اجتماعی منتهی می‌شود و در این صورت طولی نخواهد کشید که وضعیت جدیدی شکل خواهد گرفت که درآمد پایه کفاف خروج از فقر را نخواهد داشت و باز هم وضعیت پیشین تکرار خواهد شد.
بنابراین بحث برگمن تا آنجا که فقر را به جای خصیصه‌های روانشناختی، به شرایط وابسته می‌داند و پیامدهای اجتماعی خروج از فقر را نشان می‌دهد بسیار در خور توجه است اما راهکار ساده‌اندیشانه وی محل نقد جدی و نیازمند تعمق بیشتر است.

#فقر
#جامعه

🌐جامعه‌شناسی علامه
@atu_sociology