✅ ماتریالیسم تاریخی.. 📍 برای بررسی تحولات تاریخی، روشی متفاوت، یعنی ماتریالیسم تاریخی را ابداع کرد

✅ ماترياليسم تاريخي

📍 #مارکس براي بررسي تحولات تاريخي، روشي متفاوت، يعني ماترياليسم تاريخي را ابداع کرد. در اين که درون‌مايه و محتواي دقيق ماترياليسم تاريخي چيست، اختلاف نظرهايي وجود دارد. براي برخي، ماترياليسم تاريخي با توجه به تحولات ناپيوسته در توليد مادي، به شرح کلي دوران تاريخ مي پردازد و از اين رو چيزي نيست جز وارونه کردن ايده‌آليسم هگلي.
برخي ديگر معتقدند که ماترياليسم تاريخي متضمن استفاده از ديالکتيک‌های هگلي براي توضيح و تبيين روابط و تضادهاي دروني سرمايه داري است.
اولين ديدگاه را مي‌توان در مارکس جوان و بررسي‌هاي گسترده تاريخي که وي بعدها انجام داد، سراغ گرفت.
ديدگاه دوم بيشتر به دوران پختگي مارکس و نقد نظري وي بر سرمايه داري مربوط مي شود. علاوه بر اين، مارکس سعي کرد که ماترياليسم تاريخي را به شيوه هاي مختلفي ارائه کند، به طور مثال، ديدگاه عامه‌پسند مارکس در مانيفيست کمونيست ( 1848 ) در تقابل آشکار با کارهاي نظري وي درباره سرمايه‌داري است. انگلس بعدها صحت تعابير افراطي‌تر از ماترياليسم تاريخي را که بر نقش تعيين‌کننده تکنولوژي و يا به طور کلي‌تر بر نقش اقتصاد تأکيد بيش از حدی داشت، مورد ترديد قرار داد.
مارکس در مانيفيست به صراحت تمام مي گويد «تاکنون تاريخ همه جوامع، تاريخ مبارزه طبقاتي بوده است». مبارزه طبقاتي عامل حرکت تاريخ است. براي درک روند تاريخ بايد روابط طبقاتي معرف هر دوره از تاريخ، هم ستيزي و اشکالِ موجودِ مبارزه ي طبقاتي در چنين روابط طبقاتي، گسترش آگاهي طبقاتي و جنبش هاي انقلابي که با طبقه (يا طبقه‌هاي) حاکم به ستيز برمي خيزند، و نقش انقلاباتي را که موفق شدند به وجود آورنده ي شيوه ي توليد و سازمان هاي اجتماعي جديدي باشند، بررسي و تجزيه و تحليل قرار داد.

مارکس در شرح ديگري که از تحولات تاريخي ارائه مي کند، و آشکارا وامدار ديالکتيک هگلي است، بر تضادهاي خود - ويرانگر و «قوانين حرکت» شيوه هاي خاصي از توليد تأکيد مي کند. مارکس دو روايت از اين نگرش و رويکرد را ارائه کرد: يکي در کتاب مقدمه‌اي بر مبناي نقد اقتصاد سياسي 1859، و ديگري در کتاب سرمايه.
در مقدمه استدلال مي شود که سازمان اقتصادي جامعه ( يا شيوه ي توليد آن ) مبتني بر الگوي خاصي از نيروها و روابط توليد است. روساختِ پيچيده ي سياسي و ايدئولوژيک بر اين اساس ( يا شالوده ) برپا شده است و اين اساس، اشکال و صورت هاي آگاهي اجتماعي را تعيين و مشخص مي کند؛ اساساً در هر شيوه ي توليدي، روابط توليد رشد نيروهاي توليدي را تسهيل مي کند؛ اما همين روابط بعدها در حکم مانع و قيد و بند اين رشد عمل مي کنند؛ اين امر باعث شروع دوراني از انقلابات اجتماعي مي‌شود که در اين انقلابات روابط توليدي غالب ( و نمودِ آن که در حقوق مالکيت متجلي است ) تغيير مي کند؛ هرگونه تغييري در شالوده ي اقتصادي دير يا زود باعث تغييرات روساختي مي شود. اين الگو براي تمام جوامع، از کمونيسم ابتدايي، روزگار باستان و فئوداليسم تا سرمايه‌داري معاصر- که به عنوان آخرين شيوه‌ي توليدِ ستيزگرانه مطرح مي شود - صادق است. سرمايه بيشتر به پيدايش و پويايي سرمايه‌داري توجه داشته و مطالب و ادعاهاي کمتري با ماهيت فراتاريخي ارائه مي کند. سرمايه در بستري از جدال بين سرمايه و کار در درون نظام سرمايه‌داري به موضوع مبارزه طبقاتي مي‌پردازد و اشاره‌اي به فرو نشاني و سرکوب آن نمي کند. لذا، بدين ترتيب به جاي ارائه يک جامعه‌شناسي سياسي از مبارزه انقلابيِ طبقاتي، يک اقتصاد سياسي دقيق و نقادانه از نظام سرمايه داري و تضادهاي آن عرضه مي کند. اين کتاب‌ها برخلاف مانيفست به جاي توجه به مبارزه طبقاتي در پي آن هستند که منطق يک نظام را آشکار کنند.

📖 متفکران بزرگ جامعه شناسی
🖋 راب استونز


🌐 جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology