✅ سیر اندیشه، از تنگنای فلسفه به فراخنای جامعه و تاریخ. به مناسبت ۲۰۰مین سالروز تولد مارکس

✅ سیر اندیشه #مارکس، از تنگنای فلسفه به فراخنای جامعه و تاریخ
به مناسبت 200مین سالروز تولد مارکس

طبق نظرسنجی‌هایی که در سال‌های اخیر چند بنیاد سنجش افکار انجام داده‌اند، کارل مارکس تأثیرگذارترین فیلسوف تاریخ بشر است؛ این درحالی‌ست که در دهه‌های واپسین قرن بیستم چنان ضربه‌های سنگینی به تئوری و پراتیک انقلابی او وارد آمد، که بسیاری از مرگ قطعی اندیشه او سخن گفتند.

از نیمه سده نوزدهم که آثار بیشمار مارکس به تدریج منتشر شد، علوم انسانی، شامل فلسفه، تاریخ و جامعه‌شناسی به دو بخش متمایز تقسیم گشت: پیش از مارکس و پس از او، با مارکس یا علیه او.

او زمانی (۱۸۴۸)، به همراه دوست و همکارش فریدریش انگلس، در رساله‌ای ایدئولوژیک به عنوان “مانیفست حزب کمونیست” گفته بود: «در اروپا شبحی در جولان است، ‌شبح کمونیسم». شاید دیگر آن شبح آرام گرفته باشد، اما امروزه بی‌تردید شبحی دیگر همچنان در جولان است: شبح مارکسیسم.

سیمای دوگانه‌ی میراث مارکس

دنیای امروز مارکس را با دو وجه یا سیما می‌شناسد: بسیاری از پژوهشگران او را همچنان تحلیلگر ژرف‌بین نظام‌های طبقاتی می‌شناسند؛ او ساختارهای مبتنی بر استثمار و بی‌عدالتی را زیر نقدی بیرحمانه گرفت و راه رهایی توده‌های ستمدیده را نشان داد. در عین حال بسیاری از متفکران اندیشه سیاسی او را “خطرناک” ارزیابی می‌کنند زیرا همین اندیشه شالوده نظری نظام‌های اقتدارطلب (توتالیتر) و مخوفی بود که نکبت و تیره‌روزی توده‌های بیشمار را به همراه اسارت و مرگ میلیون‌ها انسان باعث شدند.

بدین سان مارکس هم برای اندیشوران انسان‌دوستی مانند آنتونیو گرامشی و رومن رولان و اریش فروم الهام‌بخش بوده و هم به دیکتاتورهای ددمنشی مانند استالین و مائو فرصت داده است که به نام او به شقاوت و خونریزی دست بزنند و به نام بهشت‌های موهوم، جهنم‌های واقعی روی زمین برپا کنند.

نقد چونان پایه تفکر

مارکس، زاده ۱۸۱۸ در تریر، تحصیلات دانشگاهی خود را در ۱۸ سالگی در حقوق شروع کرد و در فلسفه ادامه داد،‌اما در سال ۱۸۸۳ در لندن به عنوان اقتصاددانی بزرگ در گور آرام گرفت. هدف این نوشته کوتاه بررسی این سیر و سلوک است. چگونه یک دکتر جوان فلسفه در سال‌های پایانی عمر و مرگش در ۶۵ سالگی بزرگترین اقتصاددان زمان شد؟

نقد و تحلیل انتقادی افزار کلیدی اندیشه‌پردازی و مفهوم‌سازی مارکس است. او نه نظام فلسفی مستقلی دارد، نه تئوری سیاسی سرراستی درباره حکمرانی ارائه داده، نه چندوچون انقلاب را ترسیم کرده و نه درباره ویژگی‌های جامعه کمونیستی نظر خاصی ابراز نموده است. هر آنچه از او در دست داریم، نقد و ردیه‌نویسی است بر گفتمان فلسفی یا سیاسی حاکم بر جهان روز. در اقتصاد نیز او در درجه اول به نقد نظریات بانیان و مدافعان سرمایه‌داری پرداخته و سپس رهیافت‌های “علمی” خود را مطرح کرده است.

خلاصه‌ای درباره بنیادهای نظری فلسفه هگل

با این که گئورگ ویلهلم فریدریش هگل،‌ بانفوذترین فیلسوف آلمان، در ۱۸۳۱ درگذشته بود،‌زمانی که یک دهه بعد کارل مارکس برای تحصیل فلسفه به برلین رفت، فضای دانشگاهی‌همچنان زیر نفوذ دستگاه فلسفی هگل بود. مارکس نیز مانند کمابیش همه دانشجویان به پیروان فلسفه او پیوست. اما چندی نگذشت که به نقد بیرحمانه نظریات استاد بزرگ دست زد.

برای مطالعه کل نوشته، به پیوند زیر سر بزنید
📎 https://engare.net/?p=1186

🌐شبکه جامعه شناسی علامه
@Atu_sociology