ساعت کاری رو چه منطق اقتصادی تعیین می‌کنه؟

ساعت کاری رو چه منطق اقتصادی تعیین می‌کنه؟
این سوال جالبیه و در پاسخ به این سوال، علم اقتصاد محدوده‌های دخالت دولت در بازار کار رو پیشنهاد می‌کنه.


مثلا در لندن قرن ۱۹ام، خیلی‌ها «۱۸ ساعت در روز» کار می‌کردند. خیلی‌ها هفته‌ای ۶ یا حتی ۷ روز کار می‌کردند.
در قرن ۲۰ام، در کشورهای توسعه یافته، ساعت کاری پایین اومد. اما در کشورهای توسعه نیافته، می‌بینیم که حتی در قرن ۲۱ام، ساعت کاری نسبتا بالاست.

💬 چرا؟

برای پاسخ به این سوال، با یه سوال ریشه‌ای‌تر شروع کنیم:
چرا کار می‌کنیم؟ برای اینکه تولید کنیم و بتونیم حاصل دسترنج‌مون رو مصرف کنیم، چرا که از مصرف بهره می‌بریم. البته با هر واحد مصرف بیشتر، بهره ما از مصرف کمتر می‌شه. یعنی چی؟ مثلا وقتی خیلی گرسنه‌ایم، اولین لقمه غذا خیلی می‌چسبه. قدری که غذا بخوریم، هر لقمه لذت کمتری داره. وقتی شکم پر شد، دیگه لذتی در لقمه بعدی نیست.

در اقتصاد به این می‌گیم قانون بازده نزولی. یعنی هر چه از چیز خوبی بیشتر استفاده کنیم، بهره مصرف یک واحد بیشتر، کمتر می‌شه.

برعکس این حالت در کار کردن رخ می‌ده. یک ساعت کار کردن سخت نیست. اما اگه ۴ ساعت کار کنیم، ساعت ۵ام سخت‌تر از هر کدوم از چهار ساعت قبلش خواهد بود. اگه ۱۰ ساعت کار کرده باشیم، ساعت ۱۱ام خیلی سخت‌تر می‌شه.
روزه هم که می‌گیریم، آخرین ساعت قبل از افطار یک طرف، بقیه روز یک طرف.

پس برعکس مصرف که بهره هر واحد اضافی کمتر می‌شه، در مورد کار کردن، سختی هر ساعت کار اضافی بیشتر می‌شه.

اول صبح که پا می‌شیم، می‌تونیم یک ساعت کار کنیم. در این صورت، دسترنج‌مون به ما توان مصرف کم‌ی می‌ده. یک ساعت کار کردن آسونه و اون اولین واحد مصرف هم خیلی پر بهره.
ساعت دوم رو که کار می‌کنیم، سخت‌تر می‌شه، و بهره ما از مصرف دسترنج ساعت دوم کمتر.
بعد از چند ساعت مصرف، بهره ما از مصرف دسترنج اینقدر کم می‌شه، و سختی یک ساعت دیگه کار کردن اینقدر زیاد می‌شه، که دیگه ارزش نداره برای اون میزان مصرف بیشتر زحمت بکشیم. ترجیح می‌دیم بریم خونه استراحت کنیم، بجای داشتن ثروت بیشتر برای مصرف بیشتر.

پس نتیجه می‌گیریم که ما اون تعداد ساعتی رو روزانه کار می‌کنیم که سختی هر ساعتش کمتر از لذت مصرف دسترنج‌مون باشه؛ رفتار بهینه همینه.



💭 چرا این رابطه در قرن ۱۹ به ۱۸ ساعت در روز منجر می‌شد و در قرن ۲۱ به ۸ ساعت در روز؟

وقتی بهره‌وری کار پایین باشه، ساعات اولیه کار به دسترنج کمتری منجر می‌شن، و این باعث میشه بهره از مصرف در ساعت ۹ام هنوز چندان کم نشده باشه. چرا بهره‌وری پایینه؟ یه دلیل می‌تونه تکنولوژی قدیمی باشه، یه دلیل دیگه تخصص کم.

وقتی بهره‌وری کار بالا میره، دسترنج هر ساعت زیادتر می‌شه، لذا بهره ناشی از مصرف دسترنج ساعت ۹ام، دیگه اونقدر زیاد نیست. از اونجا که حالا با ساعت کاری کمتر، کارگر می‌تونه خیلی تولید کنه، کارگر زودتر می‌رسه به نقطه‌ای که ترجیح می‌ده بره خونه و استراحت کنه.

امروز بهره‌وری کارگر آلمانی خیلی بالاست. بهره‌وری کارگر چینی و هندی به نسبت پایین‌تره. لذا هر روز، کارگر آلمانی زودتر به نقطه‌ای می‌رسه که رنج کار بیش از لذت مصرف دسترنج‌ه. همین می‌شه که در آلمان ساعت کار کمتر از چینه.

طبیعتا با ثروتمند شدن چین، بهره‌وری بیشتر می‌شه، و سرانه تولید بیشتر می‌شه، و متعاقبا ساعت کاری اون کشورها هم به تدریج کاهش پیدا می‌کنه.

در علم اقتصاد، تبیین فنی همه این چیزی که گفتم اینه که
labor equates marginal utility of consumption with marginal disutility of labor.

🔵 این وسط نقش دولت چیه؟

اگر کسی بخواد دیگری رو به اسارت بگیره و مجبورش کنه اینقدر زیاد کار کنه که رنج کار بیش از بهره مصرف باشه، بدیهیه که بیگاریه و بایستی دولت کارگر رو در برابر بیگاری حفظ کنه.

از طرف دیگه اگه کارگری بخواهد زیاد کار کنه چرا که در نظر او رنج یک ساعت دیگه کارکردن کمتر از بهره مصرفه، و از سوی دیگه کارفرما هم براش کار داشته باشه، غیر بهینه‌ست اگه دولت دخالت کنه و اجازه کار نده.

👈 پس دولت باید جلوی بیگاری رو بگیره، اما نباید در تصمیمات آزادِ بین کارگر مختار و کارفرمای مختار، دخالت کنه.