در پست قبلی دیدیم که اونجا که رنج یکساعت کار اضافی به سطح بهره مصرف دسترنج اون یک ساعت می‌رسه، میزان ساعات کاری رو تعیین می‌کنه

در پست قبلی دیدیم که اونجا که رنج یکساعت کار اضافی به سطح بهره مصرف دسترنج اون یک ساعت می‌رسه، میزان ساعات کاری رو تعیین می‌کنه. بعد هم دیدیم که با افزایش بهره‌وری، بهره‌ مصرف کم می‌شه و لذا ساعات کاری کم می‌شه.

بنظر میآد این ادعا یک اشکال داره:
مهندسان استارت‌آپ‌های دره سیلیکون از بهره‌ور‌ترین‌ها هستند، اما گاهی هفته‌‌ای صد ساعت کار می‌کنند. آیا این ناقض ادعای فوق نیست؟

جواب:
شرکت‌های استارت‌آپ یک فرق مهم با کارگاه‌های نجاری، مغازه آرایشگری، یا لباس‌فروشی دارند. معمولا بین استارت‌آپ‌ها رقابت سختی در جریانه و فقط برنده - و نهایتا شرکت دوم - به منفعت می‌رسند و بقیه به تعطیلی کشیده می‌شن. در جستجوی اینترنتی، شبکه‌های اجتماعی، تاکسی اینترنتی و غیره می‌بینید معمولا یک بازار نهایتا به دو سه بازیگر می‌رسه. مثلا گوگل. مثلا فیس‌بوک. مثلا اسنپ و تپسی. ولی یک شهر می‌تونه صد تا آرایشگاه یا مغازه لباس‌فروشی داشته باشه.

نه تنها خیلی استارت‌آپ‌ها شکست می‌خورند، بی‌ارزش می‌شن و زحمات کارمندانشون تلف می‌شه، بلکه اونهایی که موفق می‌شن خیلی خیلی ثروتمند می‌شن. به همین دلیل، رقابت بین استارت‌آپ‌ها نفس‌گیره و طبعا یک استارت‌آپ نمی‌تونه با کارمندهای روزی ۸ ساعت و هفته‌‌ای ۴۰ ساعت پیروز بشه. برای همین، بجای حقوقی عادی، عمده درآمد مهندسان استارت‌آپ‌ها از محل سهام شرکت میآد. یعنی در صورت برنده شدن یک در‌امد هنگفتی در آینده بدست می‌آرند و اگه برنده نشند، دستشون خالی خالیه.
به همین دلیل، به نسبت فعالیت‌های معمولی، رابطه بین تلاش یک مهندس استارت‌آپ و بهره مصرف او، بشدت غیرخطیه. همونطور که گفتم، این رابطه عمدا بشدت غیرخطی طراحی شده تا انگیزه هفته‌ای ۱۰۰ ساعت کار کردن رو بده تا استارت‌آپ بتونه برنده بشه.

اگه استارت‌آپی به کارمندی سهام نده، بلکه حقوق عادی بده، یقین بدونید او هم ساعت کار عادی خواهد داشت. یعنی ساعت کار غیرعادی حاصل طراحی غیرعادی دستمزد و انگیزش ناشی از اونه؛ و اگه همه کارمندهای یک استارت‌آپ ساعت کاری عادی داشته باشند، به احتمال زیاد اون استارت‌آپ شکست خواهد خورد.