کژ نگریستن این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1 کژ نگریستن ۱۰:۲۰ ۱۳۹۸/۰۱/۰۸ ❗️و ناهنگامی هم چیزی نیست جز نوعی به هنگامی در دست تهیه❗️ …🔸ژاک دریدا🔸 … کژ نگریستن ۰۹:۴۲ ۱۳۹۸/۰۱/۰۸ 🔆ناخنکی به یک نقد🔆. ✍ علی سروش کیا …🌈یک چیز، همیشه بیش از آن چه هست که دیده و فهمیده میشود به عبارت دیگر، یک واقعیت، اگر چه به حسب آن چه دیده میشود، ممکن است همانی باشد که دیده میشود، اما لایه هایی را در خود ممکن است حمل کند، چه بسا، به مراتب بیش از آن باشد که از بیرون مینماید. واقعیتها، آن قدر مستقل و در بر دارندهی امکانهای بالقوه هستند که حتی هنگامی که با خواستی از پیش تعیین شده پدیداری میگیرند، باز هم در روند، به نتایجی ختم میکنند که در خود نهفته داشتهاند. در شکلهای کلان، برای نمونه میتوان به رویکرد سرمایه به کشاندن زنان به عرصهی کار، به خاطر پرداخت مزد کمتر اشاره کرد. نفس حضور زنان در عرصهی کار اما، نتایجی دیگری هم داشت که از پیش، در محاسبات سرمایه نه تنها نبود، معکوس آنها طلبیده میشد. یا در همین جا، از واقعیت انقلابی که رو به تکوین بود، انتظار خروجی آن در شکل حکومت مذهبی نمیرفت. اما این، چون به طور بالقوه در آن بود، به طور بلافصل، بالفعل هم شد. اما رخ نمودن این واقعیت، یگانه راه انحلال دادن به خودش نیز بود. و این واقعیتی است که در آن حمل میشد و هنوز هم دیدن و فهم آن بر بسیاری، پنهان مانده. اقناع یک ملت در خصوص یک امر کلان در مفهوم ناریخی آن، از رهگذر ج ... کژ نگریستن ۱۳:۵۱ ۱۳۹۸/۰۱/۰۷ 🔆چهار دهه زندگی در ورطه مدیریت رانتی و بینش «خودی-غیرخودی»، زندگی در جامعه ما را در وضعیتی فرو برده است که: هیچ عرصهای از زندگی د ولی هرچه هست، پاشنه آشیل وضعیت «بی مانند کنونی» در دو کانون اصلی متمرکز شده است.۱-ناتوانی، ناکارآمدی و ناسالمی ساختاری و غیرقابل علاج «مدیریت رانتی» در اداره امور جامعه و حفاظت و حراست از اموال عمومی و منابع و ذخایر ملی در کلیه اشکال آن.۲-ضعف، غیرممکنی و عدم علاقه ساختار شکن وسیعترین اقشار مردم ایران به تشکل یابی دموکراتیک و فعالیت روزانه در قالب احزاب، سندیکاها و انواع نهادهای خود گردان مردمی است که نظارت بر «نقش اساسی دولت در دست یابی به توسعه متوازن» در یک کشور نفتی- در حال توسعه را غیر ممکن و ناکار آمد ساخته است.۳- تجربه جهانی موجود در یک قرن اخیرنشان میدهد که، بلای جانکاه و سیل ویرانگر «تمامیت خواهی انقلابی» اگر بتواند «در *هر کشور* و در زندگی*هر ملتی*، امکان و فرصت دست یابی و تسلط بر» جامعه مدنی و نهاد دولت «را بدست آورد، جامعه و کلیه عرصههای زندگی را باچنان حجم عظیم و ساختارشکنی از سرکوب و حذف دگراندیشی و غیرممکنی بنیادی در شکل گیری دموکراتیک خود گردانی مدنی در یکسو و ناتوانی- ناکارآمدی بنیادی مدیریت رانتی و فساد بی حد وحصر اشرافیت دولتی در سوی دیگر روبرو میسازد که برون رفت ... کژ نگریستن ۱۳:۵۱ ۱۳۹۸/۰۱/۰۷ 🔸<<زیستن در سرزمینی که در آن: نه در رفتن حرکتی بود و نه در ماندن سکون>>🔸 ✍ دکتر علی اکبر قنبرپور … 🔆 در همه جای جهان و فارغ از نظام اجتماعی آنان، «حوادث غیر مترقبه» رخ میدهد و همه جا نیز خرابی ببار میآورد، زلزله، سیل، آتش سوزی و تخریب جنگلها در همه جا و بنام توسعه امکانات زیست بشری اتفاق میافتند و همچنین، فعالیت بزهکاران و دزدها و اختلاسگران و هزاران هزار مورد دیگر. ولی آنچه که وقایع اتفاق افتاده، در حال وقوع و یا در لیست انتظار کشور ما را از دیگر کشورها جدا میکند و همه آنها را همچون حلقهای از یک رشته زنجیر واحد، بهم وصل میکند و واجد معنی میسازد، نوعی از تفکر، نوعی از نگاه بزندگی، نوعی مواجهه با انسان و نوعی تعریف و نوعی از شیوه اداره امور جامعه و اجرای آن درکلیه عرصههای زندگی و در انتها قسمی از روبرو شدن با منابع، ذخایر و منافع ملی است که بطرزی ساختاری در همه این وقایع مشترک است و هیچ عرصهای از زندگی در کشورما ایران نیست که از این خصوصیات مشترک، مبری بوده و در امان مانده باشد:. ۱- عدم عقلانیت موضوعی و شایسته سالاری حرفهای در اداره امور مملکت و نگاه بزندگی در کلیه وجوه آن، هم در عرصه مدیریت کلان، که من آنرا مدیریت رانتی مینامم و هم در تربیت نیرو ... کژ نگریستن ۱۰:۵۲ ۱۳۹۸/۰۱/۰۷ 🔸 آهای عالی جناب: عشق🔸 ✍آرمان اسدی …🔆اینها جملاتی بود که وقتی خواننده میکروفون را مقابل جمع میگرفت همه با هم تکرار میکردند و میشد در صورتشان حس رها شدگی از بند یا بندهایی پنهان را دید. مشابه چنین صحنه هایی را در اکثر کنسرتهایی که با اقبال عمومی مواجه میشوند یا هنگام گوش دادن به یک آهنگ پر طرفدار میتوان دید. شنونده در بازخوانی یک پرونده مختومه و سر به مهر قرار میگیرد. پروندهای که در آن قاتل و مقتول و بازپرس یکی هستند و هر سه خواستار بیان حقیقت و خشنود از طرح آن. راستی چه چیزی باعث این حس غریب و لذت بخش و آن اندازه از شور و بر انگیزانندگی که گاه همراه با گریستن نیز هست میشود؟. یک چیز و آن زبان گشودن آن من پنهان و الکنی است که میتواند یک حس غریب را بیان کند و از اینکه خواننده و یا در واقع شاعر تجربهای را که او نیز داشت ولی قادر به بیانش نبود با او در میان گذاشته، به شعف و به حال خوب میرسد و این همان چیزیست که در روانکاوی از آن به عنوان خوب گفتن از خود یاد میشود یعنی یافتن زبانی که بتوان با آن ناخودآگاهی در سایه و در انکار مانده را بیان کرد. در شکل عام هنر و فلسفه و در شکل خاص شعر میتواند حلقه مفقوده بین زبان ... کژ نگریستن ۱۹:۱۳ ۱۳۹۸/۰۱/۰۶ 🔸 «آخ جون فاجعه؛ پیش به سوی خوشبختی و نجات دولت» 🔸 ✍ حمید جعفری …🔆زلزله، سیلاب، طوفان و هر فاجعهی که در این سالها در هر نقطه کشور رخ داده است آنان بلافاصله خود را به آنجا رسانده و در جمع مصیبت زدگان حضور پیدا کردهاند. دلیل حضور خود را نیز «کمک کردن به مصیبت زدگان»، «فعالیتهای نیکوکارانه» و …بیان میکنند …از سلبریتیها صحبت میکنیم از «نیکی کریمی» ها، «نرگس کلباسی» ها، «عادل فردوسی پور» ها و …. این اعضای «جامعه مدنی قلابی» یعنی نهادهای مدنی غیر مستقل وابسته به حکومت و شبکه رای جمع کنها و گرم کنندگان تنور انتخابات اما در مورد دلایل حضور خود در «کانون فاجعه» حقیقت را نمیگویند. در بحران تمدنی کنونی و بربریت معاصریت ی که آنان نیز در پیشبردش نقش دارند دلیل حضورشان در مناطق بحران زده تنها میتواند دو چیز باشد؛ پیشبرد صنعت نیکوکاری و کسب سودهای کلان از این طریق و نجات دولت به واسطه انجام کارویژههای آن با منت. هنگامی که نرگس کلباسی «پیمانکار خاص بنیاد مسکن انقلاب اسلامی» پس از خاموش کردن دوربین و پایان شوآف خیریهای و پس از دادن کلید خانه به زلزله زدگان، دفترچه قسط را به دست آنان میدهد آنگاه باید گفت آنچه علت اصلی حضور این شبکه رای جمع ک ... کژ نگریستن ۱۳:۰۶ ۱۳۹۸/۰۱/۰۶ 🔸نظر هر کسی محترم است؟ اصلا و ابدا🔸. ✍️ پاتریک استوکس مترجم/علی کوچکی …🔆هر سال میکوشم دستکم یک بار، دو چیز را روی دانشجویانم امتحان کنم. نخست آنکه آنان را «فیلسوف!» خطاب میکنم؛ تعبیری که چندان جدی نیست، اما امیدوارم باعث تشویق آنان به فراگیری فعال شود …دوم، این بحث را پیش میکشم: «مطمئنا این عبارت را شنیدهاید که ’هرکسی حق دارد نظری داشته باشد و اظهارش کند‘. شاید حتی خودتان نیز این تعبیر را به کار برده باشید و چه بسا برای جلوگیری از یک استدلال یا در بنبست قرار دادن کسی، این کار را کرده باشید. خب، به محض اینکه به این کلاس وارد میشوید، دیگر آن حق را ندارید. شما حق ندارید نظر خودتان را داشته باشید. فقط حق چیزی را دارید که بتوانید استدلالی بر آن بیاورید.». شاید کمی تند باشد؛ اما آموزگاران فلسفه این را به دانشجویانمان بدهکارند که به آنها بیاموزند چگونه استدلال کنند و چگونه از استدلالشان دفاع کنند؛ و وقتی به باوری دفاعناپذیر میرسند، آن را تشخیص دهند …مشکل تعبیر «من حق دارم نظر خودم را داشته باشم» این است که این عبارت در غالب موارد، برای محافظت از باورهایی است که باید کنارشان بگذاریم. این عبارت، صورتی کوتاهشده از این گزاره است که «من ... کژ نگریستن ۲۳:۰۸ ۱۳۹۸/۰۱/۰۵ ✍حسام محمدی …. 🔆با عشقهای مجازیمان چه کنیم؟ با آن ابراز علاقههایی که اینبار نه در قالب کلماتی فاخر بلکه تنها بصورت ایموجیها به ما ابراز میشوند. چرا و اساسا چگونه میبایست به این شکل از دلدادگیها اطمینان کرد؟ گویی در عصری که کلمات، آن کارکرد سابقشان را از دست داده و ما با عشقهای یکبارمصرف روبهرو هستیم، تنها یک ایموجی میتواند احساسات درونی و البته زودگذر ما را به دیگری ابراز دارد … اینجا و در این روزگار وانفسا کلمات اولین قربانیان این جریان نابودگری هستند که ما را تا مرز گسستگی به پیش میراند. کلمات بدان سان که در ادبیات کلاسیک ما هم نمود آن به وضوح پیدا بود، تنها میتوانستند روایتگر یک عشق باشکوه باشند و نه عشقی تا به این حد سیال و گذرنده. ایموجیها و استیکرها اولین غاصبانی بودند که توانستند در عصر ظهور عشقهای مجازی کارکرد بیشتری داشته باشند و عواطف انسانی را در قالب جلوههای بصری و البته در شکلی به غایت دونپایه و توخالی در صفحاتی مجازی به مبادله گذارند. این شکلکهای کذاب دقیقا همان چیزی را بازگو میکنند که ما از گفتنش طفره رفتهایم! آنها زبان مشترکی برای بیان چیزهایی هستند که کلمات به گفتنشان راضی نمیشوند و همین سر ... کژ نگریستن ۱۸:۳۴ ۱۳۹۸/۰۱/۰۵ 🔸 پوپولیسم به روایت ارنستو لاکلایو و برخی انتقادات به آن🔸. ✍ با تلخیص برگرفته از اسلاوی ژیژک … ۱) برای نخبگان روشنفکر لیبرال تکنوکرات، پوپولیسم در ذات خود زمینه ظهور فاشیسم، افول خرد سیاسی و شورشی در لباس انفجار هیجانات اتوپیایی کور است. سادهترین پاسخ به این بدگمانی این ادعاست که پوپولیسم در ذات خود خنثی است، نوعی دستگاه سیاسی صوری- استعلایی است که میتواند با اشکال گوناگون مشارکت سیاسی ترکیب شود. این تعریف انتخابی توسط ارنستو لاکلایو به تفصیل شرح داده شده است. ۲) برای یک پوپولیست دلیل مشکلات نهایتا خود سیستم نیست بلکه عامل مختل کننده ایست که آنرا فاسد میکند (مثلا محتکران و نه خود سرمایه داران)؛ علت ایراد مهلکی نیست که در چنین ساختاری وجود دارد بلکه مولفه ایست که در این ساختار نقش خود را بخوبی ایفا نمیکند. بعکس، برای یک مارکسیست (مثل یک فرویدی) امر پاتولوژیک (بدرفتاری انحرافی برخی مولفهها) سمپتوم امر عادی است، شاخص امر خطا در خود ساختار که با فورانهای «پاتولوژیک» تهدید میشود. برای مارکس بحرانهای اقتصادی کلید فهم کارکرد «عادی» سرمایه داریست، برای فروید پدیدههای آسیب شناختی ای مثل طغیان هیستریک کلید ساخت یک سوژه «عادی» (و کلیدی برای آنتاگونیسم پنهانی که کارکرد سوژه عادی را پشتیب ... کژ نگریستن ۱۷:۲۹ ۱۳۹۸/۰۱/۰۵ 🔆برای آلمان نقد بر مذهب عمدتا بسر رسیده است و نقد بر مذهب پیش شرط همه نقدهاست …موجودیت دنیوی خطا- بس از انکه نیایش اسمانیش بر مبعد انسانی که در واقعیت افسانه ایی اسمانها ٬ موجودی مافوق بشری را جستجو میکرده و فقط بازتابی از خویشتن را یافته است٬ دیگر به آن تن در نخواهد داد که فقط تصویر بدلی خودش٬ فقط یک «موجود» غیر انسانی را بیابد. او واقعیت حقیقی را جستجو میکرد و باید جستجو کند …شالوده نقد غیر مذهبی عبارت ازینست که: این انسان است که مذهب را میآفریند و مذهب نیست که انسان را میآفریند. و در واقع مذهب خودآگاهی و عاطفه انسانیست که یا هنوز خود را نیافته و یا انکه تاکنون خود را دوباره گم کرده است. البته انسان ٬ موجودی انتزاعی نیست که خارج از جهان لمیده باشد. انسان در رابطه با جهان بشر ٬ حکومت و جامعه است. این حکومت و این جامعه است که مذهب (یعنی) جهان اگاهی وارونه را میسازد. زیرا که جهان وارونه است و مذهب٬ تئوری عمومی این جهان است٬ خلاصه ایی از دائرةالمعارف انست٬ شکل عامه پسند منطق آنست٬ جوهر شرف معنوی آنست٬ شور و حرارت آنست٬ تأیید اخلاقی آنست٬ مکمل تشریفاتی آنست٬ بنیان کلی تسلی و توجیه آنست …مذهب تحقق افسانه ایی ذات انسانیست٬ زیرا سرشت بشری دارای واقعیت حقیقی نیست. بنابر این مبارزه علیه مذهب٬ مبارزه مستقیم علیه آن جهان ... کژ نگریستن ۱۰:۳۸ ۱۳۹۸/۰۱/۰۵ ❗️●میل desire❗️ …🔻میل رابطه با یک ابژه نیست بلکه رابطه با یک فقدان است از دیدگاه لکان سوژه از جای دیگری بزرگ است که میل میورزد. به عبارت دیگر سوژه از نگاه دیگری میل میورزد. در نتیجه ابژهی میل یک فرد اساسا ابژهای است که فردی دیگر به ان میل دارد …آنچه یک ابژه را قابل میل ورزیدن میسازد، کیفیت ذاتی و درونی آن به خودی خود نیست، بلکه صرفا این واقعیت است که فرد دیگری به ان ابژه میل دارد …این ویژگی عام میل به طور خاص در هیستری مشهود است، هیستریک کسی است که میل فرد دیگری را متقبل شده و ان را به میل خود بدل میسازد …بنابراین انچه در روانکاوی یک هیستریک اهمیت دارد، نه یافتن ابژهی میل او بلکه کشف مکانی است که او از انجا میل میورزد (سوژهای که هیستریک با او همانندسازی کرده است.) 🔺 …. کتاب: …. ... کژ نگریستن ۲۱:۲۸ ۱۳۹۸/۰۱/۰۴ 🔻در تلقی مارکس، انجمن یا همیاری عملکرد این زیر ادراک نفسانی استعلایی دارد- که نباید آن را مرکزی جوهری از جنس دولت یا حزب تلقی کرد در این معنا، مارکس با ایستادن میان آرشیسم (لاسال) و آنارشیسم (باکونین) کوشید تا هر دو را همزمان موضوع دگرسنجی سازد. به همین سبب است که مارکس گاهی آنارشیست و گاهی آرشیست مینماید؛ این ابهام یا حتی دو سویگی را نباید به زور در قالب یک ترکیب (سنتز) رفع کرد، زیرا حمایت دگرسنجی مارکس در گرو همین گذر پیوسته میان این دو قطب است. راه حل آنتی نومی آزادی و اقتدار نیز احتمالا در همین گذر نهفته است. آنارشیستی چون باکونین هر گونه قدرت و مرکز را انکار میکند. این دیدگاه به طور ضمنی مسلم میگیرد که تودههای رها شده از ستم از طریق انجمن و همیاری آزاد نظمی خدآیین میآفرینند. اما، همانگونه که پرودن هشدار داد، وضع به این قرار نخواهد بود. چنین فرآیندی قدرتی فیزیکیتر میطلبد. به علاوه، هیچ تضمینی نیست که در انجمنهای آزاد عشق به قدرت و تفاوتهای میان تواناییهای فردی محو خواهد شد. برعکس، باید نخست فرض را بر این بگذاریم که اینگونه امور قطعا باقی خواهند ماند. ... کژ نگریستن ۱۲:۱۵ ۱۳۹۸/۰۱/۰۴ 🔻 شب ۲۵ ژوین ۱۹۳۵ تروتسکی خوابی دیده بود: خواب میدیدم که با لنین بحث میکردم، روی یک کشتی بود، لنین روی نیمکتی دراز کشیده بود، من او با نگرانی درباره بیماری من سوال میکرد: «بلحاظ عصبی خسته بنظر میرسی، باید استراحت کنی». من شروع کردم به او درباره بیماری ام توضیح دادن، اما با نگاه به لنین به یاد آوردم که او مرده است. سریع تلاش کردم که از این فکر دور شوم تا مکالمه را تمام کنم. وقتی توضیح سفر درمانی ام به برلین در ۱۹۲۶ را تمام کردم خواستم بگویم «این بعد از مرگ تو بود»، اما خودم را نگه داشتم و گفتم «بعد از اینکه تو دچار بیماری شدی». 🔺 این رویای منحصربفرد و تکان دهنده، به این شکل که او صورتبندی میکند، توسط لکان در ششمین سمینار او (میل و تفاسیرش) در درسگفتار ۷ ژانویه ۱۹۵۹ تحلیل شده است. خوانندگان لکان وابستگی این با دیگر روایتهایی که لکان مجذوبشان بود را تشخیص خواهند داد، از همه مهمتر خواب خود فروید در مورد پدرش (او مرده بود، ولی نمیدانست!) و در حقیقت موقعیت مزبور تعدادی از موتیفهای لکانی را در خود دارد: دیگری بزرگی که خط خورده، اخته شده و مرده است؛ خدایی که مرده است (بی آنکه بداند) […] من خیلی سریع مشاهده لکان را خلاصه میکنم: ناآگاهی لنین در رویا، فرافکنی ناآگاهی خود تروتسکی است، نه فقط در مورد مرگ خودش، بلکه همچنین در ... کژ نگریستن ۲۱:۳۹ ۱۳۹۸/۰۱/۰۳ 🔸چهار قضیه دربارهی روانکاوی🔸 …🔆می خواهم به سادگی چهار قضیه را دربارهی روانکاوی ارائه دهم اولین قضیه: روانکاوی تولید میل را متوقف میکند. روانکاوی از خطری سیاسی جدایی ناپذیر و با آن معادل است، و خودش نیز هیچ ربطی به مخاطرههای بیمارستان قدیمی روانپزشکی ندارد. بیمارستان قدیمی روانپزشکی شما را در فضای محصور حفظ میدارد که عملا با یک شبکه متناسب است. با این حال، روانکاوی به طرزی نامرئی در هوای آزاد کار میکند. امروزه، روانکاو و بازرگان جامعه فئودالی در سطح فهم مارکس، موضعی یکسان دارند: روانکاوها در منافذ باز جامعه کار میکنند، نه فقط در رویهای خصوصی، بلکه در مدارس و نهادها و همه بخشهای جامعه. این شیوهی کارکرد موقعیت منحصر به فردی را ایجاد کرده است که، در نتیجهاش، امروزه خود را در نسبت با بنگاه روانکاوی مییابیم. واقعیت امر این است که روانکاوی همواره درباره ناخودآگاه صحبت میکند اما به شیوهای مشخص که فقط در خدمت فروکاستن ناخودآگاه، تخریب و دفع آن است. به ناخودآگاه به منزله ضد- آگاهی، به عنوان نوعی آگاهی منفی، و همچون انگل نگاه میشود. دشمن همین است. ... کژ نگریستن ۱۶:۳۴ ۱۳۹۸/۰۱/۰۳ . ✍ آرمان اسدی … 🔆▪️ نه!. اشتباه نکنید. من خوردن عسل را ترجیح میدهم. سالها پیش فیلمی درباره انفجارهایی در کهکشانهای دور دیدم و اینکه نور ساطع شدهای را که اخترشناسان رصد میکردند مربوط میشد به ملیونها سال نوری قبل که به ما رسیده است. یعنی آنچه را که میبنیم ملیونها سال نوری از زمان وقوعش گذشته است. میدانید میلیونها سال نوری یعنی چه؟؟؟؟!!!!!!!. حال فرض کنید در چنین فاصله دوری تصویری از ما نیز رصد میشود. یعنی آنگاه که مثلا انفجار بمب اتمی در هیروشیما دیده شده، از این واقعه ملیارده ملیارد سال گذشته است. چه حالی دارید اگر بدانید از رنجی که بر شما وارد شده و روزو روزگارتان را تیره کرده و از آن رهایی ندارید همین حالایی که تصویرتان در جایی دیگر رصد میشود نه شمایی وجود دارید نه رنج شما، نه میلیونها نسل بعد از شما؟؟؟؟؟؟؟ ... کژ نگریستن ۱۱:۳۳ ۱۳۹۸/۰۱/۰۳ 🔸پرسشها و پاسخها🔸 …تجزیه و تحلیل پرسشها به جای پاسخگویی به آنها یکی از عادتهای آزارندهی فلاسفه است، و این همان کاری است که من آیا پرسش «معنای زندگی چیست؟.» پرسشی اصیل است یا فقط اینطور به نظر میرسد؟ آیا پاسخی برای آن وجود دارد، و یا این که به واقع، نوعی شبه پرسش است، مانند پرسش امتحانی معروف آکسفورد که جا دارد از خود بپرسیم «آیا پرسش خوبی است؟». پرسش «معنای زندگی چیست؟» در نگاه اول شبیه به آن است که بپرسیم «پایتخت آلبانی کجا است؟»، یا «عاج چه رنگی است؟» اما آیا واقعا اینطور است، یا بیشتر به این پرسش شباهت دارد که «هندسه چه مزهای میدهد؟». عدهای از متفکران این پرسش را بی معنا میدانند و برای این دیدگاه خود دلیل خوبی دارند. به موجب این دلیل، معنا مسئلهای است که به ساحت زبان تعلق دارد، نه اشیاء. معنا به شیوه صحبت کردن ما درباره اشیا مربوط میشود، نه ویژگیهای خود آنها، از قبیل بافت، وزن، رنگ. یک کلم یا دستگاه قلب نگار خود به خود معنایی ندارند. و تنها در جریان گفت و گوهای ما است که معنا پیدا میکنند. بر اساس این نظریه، ما میتوانیم با صحبت کردن درباره زندگی آن را معنا دار کنیم؛ اما زندگی به خودی خود نمیتواند معنای بیش از یک ابر داشته باشد. ... کژ نگریستن ۲۰:۲۴ ۱۳۹۸/۰۱/۰۲ 🔆لکان جملهای دارد به این مضمون: 🔆 ❗️ «روانکاوی به ما یک شانس میدهد، شانس اینکه دوباره از نو شروع کنیم» ❗️ … کژ نگریستن ۱۳:۴۱ ۱۳۹۸/۰۱/۰۲ 🔸تاملی مختصر دربارهی «کار» 🔸. ✍ علی سروش کیا … 🔆کار، به طور کلی، هنگامی مفید و متناسب با شان انسان است که وجه اثباتی داشته باشد. یعنی امکانی باشد برای بروز تواناییهای درونی انسان. آن چه را که به طور بالقوه در خود داریم، مجال بالفعل شدن پیدا کند. ما موقعی احساس وجود میکنیم که وجهی از توانیهای مان، به شکوفایی برسد. کار، اگر در مفهوم واقعی اش مد نظر باشد، میانجی ای است برای شکفتن مداوم توانایی هایی که در خود داریم، و خود نسبت به آن، چندان آگاه نیستیم. کار اما، که به آن اطلاق هنری تعلق گیرد، به طور خاص این گونه است. همان طور که گفته میشود انسان در هنگامهی ساختن چیزی، خود را نیز میسازد، در کار هنری هم به موازات خلق اثر هنری، هنرمند خود را نیز خلق میکند. از این رو، کار هنری سخت است، چون اساسا خلق کردن، بسیار دشوار است. سختی پرداختن به آن، تمایل به پس نشستن و امتناء را سبب میشود، و نیاز درونی به پدید آوردن چیزی که ترجمان خود ناگفته ماندهات است و چون یک ضرورت، سنگینی بر آورده شدن را تحمیل میکند، ناگزیری پرداختن به کار را پیش رو نگه میدارد. ... کژ نگریستن ۱۱:۲۰ ۱۳۹۸/۰۱/۰۲ . ✍آرمان اسدی …🔆دیدید؟. تمام شد همه عظمت و شکوه آن لحظه در چشم به هم زدنی گذشت و بعد از دیدو بازدیدها آن التهاب هم فروکش میکند و شما میمانید و این زمین گرد و دوار که همچنان میچرخد و میچرخاند. من را و تو را و همگان را چنانکه تا کنون چرخانده و به مقصدی که نیست نرسانده. که البته مقصدی نیست و حرکت مهم است و او میچرخد پس فقط وقوف به حرکت میماند که گاه به فراموشیش میسپاریم. چیزی غریب و دیر آشنا در من هست که خاصیت آنچه سال نو میپنداریمش را در دهانم گس میکند. میگویند در حال زندگی کن. میگویند حسرت گذشته را نخور و از آیندهای که نیامده مهراس. حتی در کتابی آسمانی آمده است: رنجهای هر روز تو برای آن روز تو کافیست فردا اندیشه خود را دارد. چه جملات زیبایی!!!!. اما مشکل این است که نمیتوان فارغ بود از من گذشته و جدا شد از من آینده و حال اکنون ما زنجیره ایست که به واسطه گذشته و آینده معنا یافته و هر لحظهای در آن واحد هر سه زمان را در بر میگیرد. ... کژ نگریستن ۱۹:۰۹ ۱۳۹۸/۰۱/۰۱ 🔆آیا تعبیر موادی خام از این دست میتواند پایهی یک روانشناسی علمی یا روشی برای درمان بیماران تلقی شود؟ با همین یک پاراگراف از فروید، سوال این است که سخنران محترم چگونه میتوانید بگویید: حتی کسانی هم که هیچ تحصیل مکتبی و مدرسی نداشتند نصفی از خوابهای خودشان را خودشان تعبیر میکردند!!؟. همچنین ایشان (سخنران) رویاها را به ۳ قسم تقسیم میکنند: رویاهایی که فقط ناظر به گذشتهاند، ناظر به زمان حالاند و رویاهایی که یک سلسله مکنونات ضمیر بشر را آشکار میکنند! در مورد دسته دوم که ناظر به زمان حال هستند مثال میزنند که مثلا در سایه دراز کشیدهاید بعد کم کم آفتاب میچرخد و روی پنجههایتان میفتد و پنجههایتان داغ میشود و خواب میبینید که افتادید در تنور! اینها رویاهایی هستند که ناظر به وضع کنونی هستند! ما در وضعی که به خواب میرویم بسته به اینکه بدنمان در چه تعاملی اعضایش خودش با خودشان و چه تعاملی با محیط داشته باشند، گاهی خواب هایی میبینیم که ناظر به این تعامل هستند. در مورد این قسمت از صحبتهای ایشان نیز هم در همان سخنرانی اول مثالها و آزمایشات زیادی ذکر شده است. سوال اینجاست که مثلا وقتی پنجههایمان داغ شد چرا خواب ببینیم در تنور افتادهایم؟ ممکن است کسی خواب ببیند در آتش افتاده، یا در جهنم، یا ... ‹ 4 5 6 7 8 9 10 ›
کژ نگریستن ۰۹:۴۲ ۱۳۹۸/۰۱/۰۸ 🔆ناخنکی به یک نقد🔆. ✍ علی سروش کیا …🌈یک چیز، همیشه بیش از آن چه هست که دیده و فهمیده میشود به عبارت دیگر، یک واقعیت، اگر چه به حسب آن چه دیده میشود، ممکن است همانی باشد که دیده میشود، اما لایه هایی را در خود ممکن است حمل کند، چه بسا، به مراتب بیش از آن باشد که از بیرون مینماید. واقعیتها، آن قدر مستقل و در بر دارندهی امکانهای بالقوه هستند که حتی هنگامی که با خواستی از پیش تعیین شده پدیداری میگیرند، باز هم در روند، به نتایجی ختم میکنند که در خود نهفته داشتهاند. در شکلهای کلان، برای نمونه میتوان به رویکرد سرمایه به کشاندن زنان به عرصهی کار، به خاطر پرداخت مزد کمتر اشاره کرد. نفس حضور زنان در عرصهی کار اما، نتایجی دیگری هم داشت که از پیش، در محاسبات سرمایه نه تنها نبود، معکوس آنها طلبیده میشد. یا در همین جا، از واقعیت انقلابی که رو به تکوین بود، انتظار خروجی آن در شکل حکومت مذهبی نمیرفت. اما این، چون به طور بالقوه در آن بود، به طور بلافصل، بالفعل هم شد. اما رخ نمودن این واقعیت، یگانه راه انحلال دادن به خودش نیز بود. و این واقعیتی است که در آن حمل میشد و هنوز هم دیدن و فهم آن بر بسیاری، پنهان مانده. اقناع یک ملت در خصوص یک امر کلان در مفهوم ناریخی آن، از رهگذر ج ...
کژ نگریستن ۱۳:۵۱ ۱۳۹۸/۰۱/۰۷ 🔆چهار دهه زندگی در ورطه مدیریت رانتی و بینش «خودی-غیرخودی»، زندگی در جامعه ما را در وضعیتی فرو برده است که: هیچ عرصهای از زندگی د ولی هرچه هست، پاشنه آشیل وضعیت «بی مانند کنونی» در دو کانون اصلی متمرکز شده است.۱-ناتوانی، ناکارآمدی و ناسالمی ساختاری و غیرقابل علاج «مدیریت رانتی» در اداره امور جامعه و حفاظت و حراست از اموال عمومی و منابع و ذخایر ملی در کلیه اشکال آن.۲-ضعف، غیرممکنی و عدم علاقه ساختار شکن وسیعترین اقشار مردم ایران به تشکل یابی دموکراتیک و فعالیت روزانه در قالب احزاب، سندیکاها و انواع نهادهای خود گردان مردمی است که نظارت بر «نقش اساسی دولت در دست یابی به توسعه متوازن» در یک کشور نفتی- در حال توسعه را غیر ممکن و ناکار آمد ساخته است.۳- تجربه جهانی موجود در یک قرن اخیرنشان میدهد که، بلای جانکاه و سیل ویرانگر «تمامیت خواهی انقلابی» اگر بتواند «در *هر کشور* و در زندگی*هر ملتی*، امکان و فرصت دست یابی و تسلط بر» جامعه مدنی و نهاد دولت «را بدست آورد، جامعه و کلیه عرصههای زندگی را باچنان حجم عظیم و ساختارشکنی از سرکوب و حذف دگراندیشی و غیرممکنی بنیادی در شکل گیری دموکراتیک خود گردانی مدنی در یکسو و ناتوانی- ناکارآمدی بنیادی مدیریت رانتی و فساد بی حد وحصر اشرافیت دولتی در سوی دیگر روبرو میسازد که برون رفت ...
کژ نگریستن ۱۳:۵۱ ۱۳۹۸/۰۱/۰۷ 🔸<<زیستن در سرزمینی که در آن: نه در رفتن حرکتی بود و نه در ماندن سکون>>🔸 ✍ دکتر علی اکبر قنبرپور … 🔆 در همه جای جهان و فارغ از نظام اجتماعی آنان، «حوادث غیر مترقبه» رخ میدهد و همه جا نیز خرابی ببار میآورد، زلزله، سیل، آتش سوزی و تخریب جنگلها در همه جا و بنام توسعه امکانات زیست بشری اتفاق میافتند و همچنین، فعالیت بزهکاران و دزدها و اختلاسگران و هزاران هزار مورد دیگر. ولی آنچه که وقایع اتفاق افتاده، در حال وقوع و یا در لیست انتظار کشور ما را از دیگر کشورها جدا میکند و همه آنها را همچون حلقهای از یک رشته زنجیر واحد، بهم وصل میکند و واجد معنی میسازد، نوعی از تفکر، نوعی از نگاه بزندگی، نوعی مواجهه با انسان و نوعی تعریف و نوعی از شیوه اداره امور جامعه و اجرای آن درکلیه عرصههای زندگی و در انتها قسمی از روبرو شدن با منابع، ذخایر و منافع ملی است که بطرزی ساختاری در همه این وقایع مشترک است و هیچ عرصهای از زندگی در کشورما ایران نیست که از این خصوصیات مشترک، مبری بوده و در امان مانده باشد:. ۱- عدم عقلانیت موضوعی و شایسته سالاری حرفهای در اداره امور مملکت و نگاه بزندگی در کلیه وجوه آن، هم در عرصه مدیریت کلان، که من آنرا مدیریت رانتی مینامم و هم در تربیت نیرو ...
کژ نگریستن ۱۰:۵۲ ۱۳۹۸/۰۱/۰۷ 🔸 آهای عالی جناب: عشق🔸 ✍آرمان اسدی …🔆اینها جملاتی بود که وقتی خواننده میکروفون را مقابل جمع میگرفت همه با هم تکرار میکردند و میشد در صورتشان حس رها شدگی از بند یا بندهایی پنهان را دید. مشابه چنین صحنه هایی را در اکثر کنسرتهایی که با اقبال عمومی مواجه میشوند یا هنگام گوش دادن به یک آهنگ پر طرفدار میتوان دید. شنونده در بازخوانی یک پرونده مختومه و سر به مهر قرار میگیرد. پروندهای که در آن قاتل و مقتول و بازپرس یکی هستند و هر سه خواستار بیان حقیقت و خشنود از طرح آن. راستی چه چیزی باعث این حس غریب و لذت بخش و آن اندازه از شور و بر انگیزانندگی که گاه همراه با گریستن نیز هست میشود؟. یک چیز و آن زبان گشودن آن من پنهان و الکنی است که میتواند یک حس غریب را بیان کند و از اینکه خواننده و یا در واقع شاعر تجربهای را که او نیز داشت ولی قادر به بیانش نبود با او در میان گذاشته، به شعف و به حال خوب میرسد و این همان چیزیست که در روانکاوی از آن به عنوان خوب گفتن از خود یاد میشود یعنی یافتن زبانی که بتوان با آن ناخودآگاهی در سایه و در انکار مانده را بیان کرد. در شکل عام هنر و فلسفه و در شکل خاص شعر میتواند حلقه مفقوده بین زبان ...
کژ نگریستن ۱۹:۱۳ ۱۳۹۸/۰۱/۰۶ 🔸 «آخ جون فاجعه؛ پیش به سوی خوشبختی و نجات دولت» 🔸 ✍ حمید جعفری …🔆زلزله، سیلاب، طوفان و هر فاجعهی که در این سالها در هر نقطه کشور رخ داده است آنان بلافاصله خود را به آنجا رسانده و در جمع مصیبت زدگان حضور پیدا کردهاند. دلیل حضور خود را نیز «کمک کردن به مصیبت زدگان»، «فعالیتهای نیکوکارانه» و …بیان میکنند …از سلبریتیها صحبت میکنیم از «نیکی کریمی» ها، «نرگس کلباسی» ها، «عادل فردوسی پور» ها و …. این اعضای «جامعه مدنی قلابی» یعنی نهادهای مدنی غیر مستقل وابسته به حکومت و شبکه رای جمع کنها و گرم کنندگان تنور انتخابات اما در مورد دلایل حضور خود در «کانون فاجعه» حقیقت را نمیگویند. در بحران تمدنی کنونی و بربریت معاصریت ی که آنان نیز در پیشبردش نقش دارند دلیل حضورشان در مناطق بحران زده تنها میتواند دو چیز باشد؛ پیشبرد صنعت نیکوکاری و کسب سودهای کلان از این طریق و نجات دولت به واسطه انجام کارویژههای آن با منت. هنگامی که نرگس کلباسی «پیمانکار خاص بنیاد مسکن انقلاب اسلامی» پس از خاموش کردن دوربین و پایان شوآف خیریهای و پس از دادن کلید خانه به زلزله زدگان، دفترچه قسط را به دست آنان میدهد آنگاه باید گفت آنچه علت اصلی حضور این شبکه رای جمع ک ...
کژ نگریستن ۱۳:۰۶ ۱۳۹۸/۰۱/۰۶ 🔸نظر هر کسی محترم است؟ اصلا و ابدا🔸. ✍️ پاتریک استوکس مترجم/علی کوچکی …🔆هر سال میکوشم دستکم یک بار، دو چیز را روی دانشجویانم امتحان کنم. نخست آنکه آنان را «فیلسوف!» خطاب میکنم؛ تعبیری که چندان جدی نیست، اما امیدوارم باعث تشویق آنان به فراگیری فعال شود …دوم، این بحث را پیش میکشم: «مطمئنا این عبارت را شنیدهاید که ’هرکسی حق دارد نظری داشته باشد و اظهارش کند‘. شاید حتی خودتان نیز این تعبیر را به کار برده باشید و چه بسا برای جلوگیری از یک استدلال یا در بنبست قرار دادن کسی، این کار را کرده باشید. خب، به محض اینکه به این کلاس وارد میشوید، دیگر آن حق را ندارید. شما حق ندارید نظر خودتان را داشته باشید. فقط حق چیزی را دارید که بتوانید استدلالی بر آن بیاورید.». شاید کمی تند باشد؛ اما آموزگاران فلسفه این را به دانشجویانمان بدهکارند که به آنها بیاموزند چگونه استدلال کنند و چگونه از استدلالشان دفاع کنند؛ و وقتی به باوری دفاعناپذیر میرسند، آن را تشخیص دهند …مشکل تعبیر «من حق دارم نظر خودم را داشته باشم» این است که این عبارت در غالب موارد، برای محافظت از باورهایی است که باید کنارشان بگذاریم. این عبارت، صورتی کوتاهشده از این گزاره است که «من ...
کژ نگریستن ۲۳:۰۸ ۱۳۹۸/۰۱/۰۵ ✍حسام محمدی …. 🔆با عشقهای مجازیمان چه کنیم؟ با آن ابراز علاقههایی که اینبار نه در قالب کلماتی فاخر بلکه تنها بصورت ایموجیها به ما ابراز میشوند. چرا و اساسا چگونه میبایست به این شکل از دلدادگیها اطمینان کرد؟ گویی در عصری که کلمات، آن کارکرد سابقشان را از دست داده و ما با عشقهای یکبارمصرف روبهرو هستیم، تنها یک ایموجی میتواند احساسات درونی و البته زودگذر ما را به دیگری ابراز دارد … اینجا و در این روزگار وانفسا کلمات اولین قربانیان این جریان نابودگری هستند که ما را تا مرز گسستگی به پیش میراند. کلمات بدان سان که در ادبیات کلاسیک ما هم نمود آن به وضوح پیدا بود، تنها میتوانستند روایتگر یک عشق باشکوه باشند و نه عشقی تا به این حد سیال و گذرنده. ایموجیها و استیکرها اولین غاصبانی بودند که توانستند در عصر ظهور عشقهای مجازی کارکرد بیشتری داشته باشند و عواطف انسانی را در قالب جلوههای بصری و البته در شکلی به غایت دونپایه و توخالی در صفحاتی مجازی به مبادله گذارند. این شکلکهای کذاب دقیقا همان چیزی را بازگو میکنند که ما از گفتنش طفره رفتهایم! آنها زبان مشترکی برای بیان چیزهایی هستند که کلمات به گفتنشان راضی نمیشوند و همین سر ...
کژ نگریستن ۱۸:۳۴ ۱۳۹۸/۰۱/۰۵ 🔸 پوپولیسم به روایت ارنستو لاکلایو و برخی انتقادات به آن🔸. ✍ با تلخیص برگرفته از اسلاوی ژیژک … ۱) برای نخبگان روشنفکر لیبرال تکنوکرات، پوپولیسم در ذات خود زمینه ظهور فاشیسم، افول خرد سیاسی و شورشی در لباس انفجار هیجانات اتوپیایی کور است. سادهترین پاسخ به این بدگمانی این ادعاست که پوپولیسم در ذات خود خنثی است، نوعی دستگاه سیاسی صوری- استعلایی است که میتواند با اشکال گوناگون مشارکت سیاسی ترکیب شود. این تعریف انتخابی توسط ارنستو لاکلایو به تفصیل شرح داده شده است. ۲) برای یک پوپولیست دلیل مشکلات نهایتا خود سیستم نیست بلکه عامل مختل کننده ایست که آنرا فاسد میکند (مثلا محتکران و نه خود سرمایه داران)؛ علت ایراد مهلکی نیست که در چنین ساختاری وجود دارد بلکه مولفه ایست که در این ساختار نقش خود را بخوبی ایفا نمیکند. بعکس، برای یک مارکسیست (مثل یک فرویدی) امر پاتولوژیک (بدرفتاری انحرافی برخی مولفهها) سمپتوم امر عادی است، شاخص امر خطا در خود ساختار که با فورانهای «پاتولوژیک» تهدید میشود. برای مارکس بحرانهای اقتصادی کلید فهم کارکرد «عادی» سرمایه داریست، برای فروید پدیدههای آسیب شناختی ای مثل طغیان هیستریک کلید ساخت یک سوژه «عادی» (و کلیدی برای آنتاگونیسم پنهانی که کارکرد سوژه عادی را پشتیب ...
کژ نگریستن ۱۷:۲۹ ۱۳۹۸/۰۱/۰۵ 🔆برای آلمان نقد بر مذهب عمدتا بسر رسیده است و نقد بر مذهب پیش شرط همه نقدهاست …موجودیت دنیوی خطا- بس از انکه نیایش اسمانیش بر مبعد انسانی که در واقعیت افسانه ایی اسمانها ٬ موجودی مافوق بشری را جستجو میکرده و فقط بازتابی از خویشتن را یافته است٬ دیگر به آن تن در نخواهد داد که فقط تصویر بدلی خودش٬ فقط یک «موجود» غیر انسانی را بیابد. او واقعیت حقیقی را جستجو میکرد و باید جستجو کند …شالوده نقد غیر مذهبی عبارت ازینست که: این انسان است که مذهب را میآفریند و مذهب نیست که انسان را میآفریند. و در واقع مذهب خودآگاهی و عاطفه انسانیست که یا هنوز خود را نیافته و یا انکه تاکنون خود را دوباره گم کرده است. البته انسان ٬ موجودی انتزاعی نیست که خارج از جهان لمیده باشد. انسان در رابطه با جهان بشر ٬ حکومت و جامعه است. این حکومت و این جامعه است که مذهب (یعنی) جهان اگاهی وارونه را میسازد. زیرا که جهان وارونه است و مذهب٬ تئوری عمومی این جهان است٬ خلاصه ایی از دائرةالمعارف انست٬ شکل عامه پسند منطق آنست٬ جوهر شرف معنوی آنست٬ شور و حرارت آنست٬ تأیید اخلاقی آنست٬ مکمل تشریفاتی آنست٬ بنیان کلی تسلی و توجیه آنست …مذهب تحقق افسانه ایی ذات انسانیست٬ زیرا سرشت بشری دارای واقعیت حقیقی نیست. بنابر این مبارزه علیه مذهب٬ مبارزه مستقیم علیه آن جهان ...
کژ نگریستن ۱۰:۳۸ ۱۳۹۸/۰۱/۰۵ ❗️●میل desire❗️ …🔻میل رابطه با یک ابژه نیست بلکه رابطه با یک فقدان است از دیدگاه لکان سوژه از جای دیگری بزرگ است که میل میورزد. به عبارت دیگر سوژه از نگاه دیگری میل میورزد. در نتیجه ابژهی میل یک فرد اساسا ابژهای است که فردی دیگر به ان میل دارد …آنچه یک ابژه را قابل میل ورزیدن میسازد، کیفیت ذاتی و درونی آن به خودی خود نیست، بلکه صرفا این واقعیت است که فرد دیگری به ان ابژه میل دارد …این ویژگی عام میل به طور خاص در هیستری مشهود است، هیستریک کسی است که میل فرد دیگری را متقبل شده و ان را به میل خود بدل میسازد …بنابراین انچه در روانکاوی یک هیستریک اهمیت دارد، نه یافتن ابژهی میل او بلکه کشف مکانی است که او از انجا میل میورزد (سوژهای که هیستریک با او همانندسازی کرده است.) 🔺 …. کتاب: …. ...
کژ نگریستن ۲۱:۲۸ ۱۳۹۸/۰۱/۰۴ 🔻در تلقی مارکس، انجمن یا همیاری عملکرد این زیر ادراک نفسانی استعلایی دارد- که نباید آن را مرکزی جوهری از جنس دولت یا حزب تلقی کرد در این معنا، مارکس با ایستادن میان آرشیسم (لاسال) و آنارشیسم (باکونین) کوشید تا هر دو را همزمان موضوع دگرسنجی سازد. به همین سبب است که مارکس گاهی آنارشیست و گاهی آرشیست مینماید؛ این ابهام یا حتی دو سویگی را نباید به زور در قالب یک ترکیب (سنتز) رفع کرد، زیرا حمایت دگرسنجی مارکس در گرو همین گذر پیوسته میان این دو قطب است. راه حل آنتی نومی آزادی و اقتدار نیز احتمالا در همین گذر نهفته است. آنارشیستی چون باکونین هر گونه قدرت و مرکز را انکار میکند. این دیدگاه به طور ضمنی مسلم میگیرد که تودههای رها شده از ستم از طریق انجمن و همیاری آزاد نظمی خدآیین میآفرینند. اما، همانگونه که پرودن هشدار داد، وضع به این قرار نخواهد بود. چنین فرآیندی قدرتی فیزیکیتر میطلبد. به علاوه، هیچ تضمینی نیست که در انجمنهای آزاد عشق به قدرت و تفاوتهای میان تواناییهای فردی محو خواهد شد. برعکس، باید نخست فرض را بر این بگذاریم که اینگونه امور قطعا باقی خواهند ماند. ...
کژ نگریستن ۱۲:۱۵ ۱۳۹۸/۰۱/۰۴ 🔻 شب ۲۵ ژوین ۱۹۳۵ تروتسکی خوابی دیده بود: خواب میدیدم که با لنین بحث میکردم، روی یک کشتی بود، لنین روی نیمکتی دراز کشیده بود، من او با نگرانی درباره بیماری من سوال میکرد: «بلحاظ عصبی خسته بنظر میرسی، باید استراحت کنی». من شروع کردم به او درباره بیماری ام توضیح دادن، اما با نگاه به لنین به یاد آوردم که او مرده است. سریع تلاش کردم که از این فکر دور شوم تا مکالمه را تمام کنم. وقتی توضیح سفر درمانی ام به برلین در ۱۹۲۶ را تمام کردم خواستم بگویم «این بعد از مرگ تو بود»، اما خودم را نگه داشتم و گفتم «بعد از اینکه تو دچار بیماری شدی». 🔺 این رویای منحصربفرد و تکان دهنده، به این شکل که او صورتبندی میکند، توسط لکان در ششمین سمینار او (میل و تفاسیرش) در درسگفتار ۷ ژانویه ۱۹۵۹ تحلیل شده است. خوانندگان لکان وابستگی این با دیگر روایتهایی که لکان مجذوبشان بود را تشخیص خواهند داد، از همه مهمتر خواب خود فروید در مورد پدرش (او مرده بود، ولی نمیدانست!) و در حقیقت موقعیت مزبور تعدادی از موتیفهای لکانی را در خود دارد: دیگری بزرگی که خط خورده، اخته شده و مرده است؛ خدایی که مرده است (بی آنکه بداند) […] من خیلی سریع مشاهده لکان را خلاصه میکنم: ناآگاهی لنین در رویا، فرافکنی ناآگاهی خود تروتسکی است، نه فقط در مورد مرگ خودش، بلکه همچنین در ...
کژ نگریستن ۲۱:۳۹ ۱۳۹۸/۰۱/۰۳ 🔸چهار قضیه دربارهی روانکاوی🔸 …🔆می خواهم به سادگی چهار قضیه را دربارهی روانکاوی ارائه دهم اولین قضیه: روانکاوی تولید میل را متوقف میکند. روانکاوی از خطری سیاسی جدایی ناپذیر و با آن معادل است، و خودش نیز هیچ ربطی به مخاطرههای بیمارستان قدیمی روانپزشکی ندارد. بیمارستان قدیمی روانپزشکی شما را در فضای محصور حفظ میدارد که عملا با یک شبکه متناسب است. با این حال، روانکاوی به طرزی نامرئی در هوای آزاد کار میکند. امروزه، روانکاو و بازرگان جامعه فئودالی در سطح فهم مارکس، موضعی یکسان دارند: روانکاوها در منافذ باز جامعه کار میکنند، نه فقط در رویهای خصوصی، بلکه در مدارس و نهادها و همه بخشهای جامعه. این شیوهی کارکرد موقعیت منحصر به فردی را ایجاد کرده است که، در نتیجهاش، امروزه خود را در نسبت با بنگاه روانکاوی مییابیم. واقعیت امر این است که روانکاوی همواره درباره ناخودآگاه صحبت میکند اما به شیوهای مشخص که فقط در خدمت فروکاستن ناخودآگاه، تخریب و دفع آن است. به ناخودآگاه به منزله ضد- آگاهی، به عنوان نوعی آگاهی منفی، و همچون انگل نگاه میشود. دشمن همین است. ...
کژ نگریستن ۱۶:۳۴ ۱۳۹۸/۰۱/۰۳ . ✍ آرمان اسدی … 🔆▪️ نه!. اشتباه نکنید. من خوردن عسل را ترجیح میدهم. سالها پیش فیلمی درباره انفجارهایی در کهکشانهای دور دیدم و اینکه نور ساطع شدهای را که اخترشناسان رصد میکردند مربوط میشد به ملیونها سال نوری قبل که به ما رسیده است. یعنی آنچه را که میبنیم ملیونها سال نوری از زمان وقوعش گذشته است. میدانید میلیونها سال نوری یعنی چه؟؟؟؟!!!!!!!. حال فرض کنید در چنین فاصله دوری تصویری از ما نیز رصد میشود. یعنی آنگاه که مثلا انفجار بمب اتمی در هیروشیما دیده شده، از این واقعه ملیارده ملیارد سال گذشته است. چه حالی دارید اگر بدانید از رنجی که بر شما وارد شده و روزو روزگارتان را تیره کرده و از آن رهایی ندارید همین حالایی که تصویرتان در جایی دیگر رصد میشود نه شمایی وجود دارید نه رنج شما، نه میلیونها نسل بعد از شما؟؟؟؟؟؟؟ ...
کژ نگریستن ۱۱:۳۳ ۱۳۹۸/۰۱/۰۳ 🔸پرسشها و پاسخها🔸 …تجزیه و تحلیل پرسشها به جای پاسخگویی به آنها یکی از عادتهای آزارندهی فلاسفه است، و این همان کاری است که من آیا پرسش «معنای زندگی چیست؟.» پرسشی اصیل است یا فقط اینطور به نظر میرسد؟ آیا پاسخی برای آن وجود دارد، و یا این که به واقع، نوعی شبه پرسش است، مانند پرسش امتحانی معروف آکسفورد که جا دارد از خود بپرسیم «آیا پرسش خوبی است؟». پرسش «معنای زندگی چیست؟» در نگاه اول شبیه به آن است که بپرسیم «پایتخت آلبانی کجا است؟»، یا «عاج چه رنگی است؟» اما آیا واقعا اینطور است، یا بیشتر به این پرسش شباهت دارد که «هندسه چه مزهای میدهد؟». عدهای از متفکران این پرسش را بی معنا میدانند و برای این دیدگاه خود دلیل خوبی دارند. به موجب این دلیل، معنا مسئلهای است که به ساحت زبان تعلق دارد، نه اشیاء. معنا به شیوه صحبت کردن ما درباره اشیا مربوط میشود، نه ویژگیهای خود آنها، از قبیل بافت، وزن، رنگ. یک کلم یا دستگاه قلب نگار خود به خود معنایی ندارند. و تنها در جریان گفت و گوهای ما است که معنا پیدا میکنند. بر اساس این نظریه، ما میتوانیم با صحبت کردن درباره زندگی آن را معنا دار کنیم؛ اما زندگی به خودی خود نمیتواند معنای بیش از یک ابر داشته باشد. ...
کژ نگریستن ۲۰:۲۴ ۱۳۹۸/۰۱/۰۲ 🔆لکان جملهای دارد به این مضمون: 🔆 ❗️ «روانکاوی به ما یک شانس میدهد، شانس اینکه دوباره از نو شروع کنیم» ❗️ …
کژ نگریستن ۱۳:۴۱ ۱۳۹۸/۰۱/۰۲ 🔸تاملی مختصر دربارهی «کار» 🔸. ✍ علی سروش کیا … 🔆کار، به طور کلی، هنگامی مفید و متناسب با شان انسان است که وجه اثباتی داشته باشد. یعنی امکانی باشد برای بروز تواناییهای درونی انسان. آن چه را که به طور بالقوه در خود داریم، مجال بالفعل شدن پیدا کند. ما موقعی احساس وجود میکنیم که وجهی از توانیهای مان، به شکوفایی برسد. کار، اگر در مفهوم واقعی اش مد نظر باشد، میانجی ای است برای شکفتن مداوم توانایی هایی که در خود داریم، و خود نسبت به آن، چندان آگاه نیستیم. کار اما، که به آن اطلاق هنری تعلق گیرد، به طور خاص این گونه است. همان طور که گفته میشود انسان در هنگامهی ساختن چیزی، خود را نیز میسازد، در کار هنری هم به موازات خلق اثر هنری، هنرمند خود را نیز خلق میکند. از این رو، کار هنری سخت است، چون اساسا خلق کردن، بسیار دشوار است. سختی پرداختن به آن، تمایل به پس نشستن و امتناء را سبب میشود، و نیاز درونی به پدید آوردن چیزی که ترجمان خود ناگفته ماندهات است و چون یک ضرورت، سنگینی بر آورده شدن را تحمیل میکند، ناگزیری پرداختن به کار را پیش رو نگه میدارد. ...
کژ نگریستن ۱۱:۲۰ ۱۳۹۸/۰۱/۰۲ . ✍آرمان اسدی …🔆دیدید؟. تمام شد همه عظمت و شکوه آن لحظه در چشم به هم زدنی گذشت و بعد از دیدو بازدیدها آن التهاب هم فروکش میکند و شما میمانید و این زمین گرد و دوار که همچنان میچرخد و میچرخاند. من را و تو را و همگان را چنانکه تا کنون چرخانده و به مقصدی که نیست نرسانده. که البته مقصدی نیست و حرکت مهم است و او میچرخد پس فقط وقوف به حرکت میماند که گاه به فراموشیش میسپاریم. چیزی غریب و دیر آشنا در من هست که خاصیت آنچه سال نو میپنداریمش را در دهانم گس میکند. میگویند در حال زندگی کن. میگویند حسرت گذشته را نخور و از آیندهای که نیامده مهراس. حتی در کتابی آسمانی آمده است: رنجهای هر روز تو برای آن روز تو کافیست فردا اندیشه خود را دارد. چه جملات زیبایی!!!!. اما مشکل این است که نمیتوان فارغ بود از من گذشته و جدا شد از من آینده و حال اکنون ما زنجیره ایست که به واسطه گذشته و آینده معنا یافته و هر لحظهای در آن واحد هر سه زمان را در بر میگیرد. ...
کژ نگریستن ۱۹:۰۹ ۱۳۹۸/۰۱/۰۱ 🔆آیا تعبیر موادی خام از این دست میتواند پایهی یک روانشناسی علمی یا روشی برای درمان بیماران تلقی شود؟ با همین یک پاراگراف از فروید، سوال این است که سخنران محترم چگونه میتوانید بگویید: حتی کسانی هم که هیچ تحصیل مکتبی و مدرسی نداشتند نصفی از خوابهای خودشان را خودشان تعبیر میکردند!!؟. همچنین ایشان (سخنران) رویاها را به ۳ قسم تقسیم میکنند: رویاهایی که فقط ناظر به گذشتهاند، ناظر به زمان حالاند و رویاهایی که یک سلسله مکنونات ضمیر بشر را آشکار میکنند! در مورد دسته دوم که ناظر به زمان حال هستند مثال میزنند که مثلا در سایه دراز کشیدهاید بعد کم کم آفتاب میچرخد و روی پنجههایتان میفتد و پنجههایتان داغ میشود و خواب میبینید که افتادید در تنور! اینها رویاهایی هستند که ناظر به وضع کنونی هستند! ما در وضعی که به خواب میرویم بسته به اینکه بدنمان در چه تعاملی اعضایش خودش با خودشان و چه تعاملی با محیط داشته باشند، گاهی خواب هایی میبینیم که ناظر به این تعامل هستند. در مورد این قسمت از صحبتهای ایشان نیز هم در همان سخنرانی اول مثالها و آزمایشات زیادی ذکر شده است. سوال اینجاست که مثلا وقتی پنجههایمان داغ شد چرا خواب ببینیم در تنور افتادهایم؟ ممکن است کسی خواب ببیند در آتش افتاده، یا در جهنم، یا ...