دلایل اجتماعی یک «بحران» اسما روانخواه

دلایل اجتماعی یک «بحران» اسما روانخواه
✅شده است با خودتان فکر کنید چرا گاهی ‌اوقات برخی از مسائل دارای اهمیت می‌شوند، آن‌قدر که تلاش برای حل آن به یک جریان ‌عمومی تبدیل می‌شود؟ تا آنجا که تبدیل به یک مطالبه ‌عمومی می‌شوند و در رده‌های بالاتر و در سطوح قانونگذاری نیز در صدر برنامه‌های اجرایی قرار می‌گیرند؟ شده است با خودتان فکر کنید که چرا کسی صدای مردم و سرزمین های تشنه سیستان و بلوچستان را نمی شنود در حالی که می خواهیم آب را از دریای عمان به مشهد منتقل کنیم؟! آن هم از زیر زمین های تب کرده سیستان؟ چرا زاینده رود یک مسئله ی شناخته شده می شود و قلب ما به درد می آید از خشک شدنش و در مقابل تالاب هورالعظیم بی سر و صدا به مرگ نزدیک؟ چرا بحران کم آبی در برخی استان ها نظیر سمنان دیده می شود، آنقدر که پروژه های پر هزینه و آسیب زایی چون انتقال آب برای حل مسئله و علی رغم همه ی مخالفتها کلید می خورد؟
چرا در یک نقطه "بحران" رامی بینیم و در نقطه ای دیگر، با شرایط وخیم تر، حرفی از بحران نیست؟ در پاسخ به این پرسش می توان از مفهوم "برساخت اجتماعی" استفاده کرد. بحرانی که برساخته ی جامعه و ساختارهای اجتماعی است. بحرانی که نه به دلیل ماهیت خود، که گاه به دلیل ضریب نفوذ مدعیان آن سر و صدا می کند. مدعیان قدرتمند (که گاه نماینده ی مجلس است و گاه هنرمند مردمی و گاه ...) اگر اراده کند فاجعه ی دریاچه ارومیه را به رخمان می کشد و اگر مسئول نباشد، چشم ما را بر روی سایر فجایع می بندد. @zistbomeshomal