️ درباره تورم فشار هزینه | بخش اول | مقدمه‌ای بر یک نبش قبر تئوریک

▪️ درباره تورم فشار هزینه | بخش اول | مقدمه ای بر یک نبش قبر تئوریک

✍🏻 #حسین_درودیان

🔹 تبیین جریان متعارف اقتصادی از تورم بسیار ساده‌سازی شده و به همین دلیل همه‌فهم و موردپسند عام است. در این تفسیر، غلبۀ رشد حجم پول بر رشد کالا عامل ایجاد تورم است. تورم ناشی از آوارشدن قدرت مخارج بالاتر روی محصولاتی است که به اندازۀ متناسبی رشد نکرده‌اند.

🔹 مثال‌های ساده از نسبت مقدار پول موجود با تعداد کالاها آورده می‌شود که ببینید عدم تناسب رشد پول و کالا یعنی به هر کالا پول بیشتری تخصیص می‌یابد و این یعنی تورم؛ مثالهایی مبتنی بر این پیش‌فرض که پول و کالا هر کدام در فضایی مجزا و بی‌ارتباط به هم رشد کرده و در نهایت برهم‌خوردن توازن بین آن دو موجب تورم می‌شود. این مثال‌ها آن‌قدر ساده و همه‌فهم است که گاهی اوقات در خطبه‌های عبادی-سیاسی-اقتصادی-... جمعه هم شنیده می شود.

🔹 نمی‌توان گفت این تفاسیر از تورم عاری از حقیقت است، که قطعاً ابعادی از حقیقت را روایت می‌کند؛ اما همۀ واقعیت این نیست. این تبیین از حیث صورت‌بندی، یادآور تفاسیر متعارف از رشد نقدینگی است؛ بسیار ساده و ساده‌سازی شده. دولتی پرخرج و بدخواه-جاهل وجود دارد که دوست دارد پول زیاد ایجاد کند. اگر جلوی دولت گرفته شود، کمیت پول مهار خواهد شد. نه خبری از مکانیزم‌های پویای ایجاد پول درونزا هست، نه فهمی از عاملیت پیچیدۀ شبکه بانکهای تجاری.

🔹 تفسیر پولی-فشار تقاضایی از تورم البته متناسب با واقعیات اقتصادی غالب کشورهای جهان بویژه کشورهای مبدأ این نظریه‌هاست. در این کشورها به‌واقع چیزی با عنوان تورم‌های ساختاری و شوک‌های منفی رکودی و جهش برونزا در هزینه‌های تولید و ... وجود ندارد.
تورم معمولاً به خاطر رشد بالاتر نقدینگی یا گردش سریعتر پول روی کالا و خدمات مصرفی و سرمایه‌ای است. این مشکل هم به سادگی با مقداری مناسب از جهت‌گیری‌های انقباضی به شکل کاهش سرعت رشد نقدینگی یا افزودن بر نرخ بهره مهار می‌خورد.

🔹 با این حال این تفسیر معقول برای تورم‌های کشورهای اصلی، در هنگام تطبیق بر اقتصاد ایران به طور جدی مشکل ایجاد می‌کند. ماهیت شوک‌های تورمی (تورم‌های بیش از تورم متوسط ۱۸ درصدی کشور) هنوز محتاج تبیین‌های بیشتر و بهتر است. این تورم‌ها از جنس آوارشدن قدرت خرید بیشتر و مخارج بالاتر مصرفی و سرمایه‌گذاری روی کالاهای موجود نیست.

🔹 در علوم اجتماعی بطور ویژه و متفاوت از علوم دقیقه، همواره با عدم قطعیت نسبت به صحت تفسیرها روبروییم و همواره درصدی از احتمال خطا در بهترین تفسیرها نیز باید لحاظ شود. به نظر می‌رسد این نکته را در هنگام تفسیر پولی از تورم‌های شوک‌وار در اقتصاد ایران باید جدی‌تر تلقی کرد. سرایت‌دادن و تقلید از تبیین تورم در کشورهای اصلی که تفسیر مسلط در کتب درسی است، با تورم‌های بالا در اقتصاد کشور، متأثر از نوعی مغالطۀ توسل به مرجعیت است.

🔹 به نظر می‌رسد نزدیکترین تشریح از تورم کنونی ایران و مقاطع مشابه آن (۷۴-۱۳۷۳ و ۹۲-۱۳۹۰) چیزی است که در ادبیات موضوع از آن به عنوان «تورم فشار هزینه» (Cost-push inflation) یاد می‌شود؛ تبیینی که در رقابت با تفسیر رایج از تورم که جاذبۀ تقاضا (Demand-pull inflation) است بوجود آمد. این تفکیک بین منشأهای تورم بیش از همه ریشه در ایده‌های کینز دارد.

🔹 نظریه تورم فشار هزینه به دلیل نداشتن انطباق با شرایط اغلب کشورها بویژه کشورهای مبدأ نظریه‌‌پردازی، نظریه‌ای منسوخ و مهجور به حساب می‌آید. تنها در مقطع کوتاهی در دورۀ شوک اول نفتی دهه ۱۹۷۰ اندکی به این مفهوم توجه شد که با گذشت زمان و عدم تکرار موارد مشابه، عملا در حاشیه قرار گرفت. برخی پساکینزی‌ها، آن هم بصورت کمرنگ، از تورم فشار هزینه ناشی از فشار اتحادیه‌های کارگری برای دستمزد بیشتر سخن می‌گفتند که اخیراً چندان خبری از آن هم نیست. حالا نظریۀ تورم فشار هزینه برای عموم اقتصاددانان چیز به درد نخوری به حساب می‌آید. با این حال شاید برای این قضاوت، بویژه در نگریستن به وقایع اقتصاد ایران، هنوز زود است.

🔹 در چند پست آینده تلاش می‌کنیم تا از حیثیت تورم فشار هزینه در توضیح وقایع اقتصاد ایران دفاع کرده و منطق آن را به طور روشن بیان کنیم.

📲 با دوستانتان به اشتراک بگذارید👇🏻👇🏻
t.me/joinchat/AAAAAD58ps1HeFuxDo8kBg