گونهای ادبیات در سایهی عرفان. تمهید روایت در فصوص.. از گونه مراد دقیق مطلب همان «ژانر» است
گونهای ادبیات در سایهی عرفان
تمهید روایت در فصوص
از گونه مراد دقیق مطلب همان «ژانر» است. ژانر در فرهنگهای متفاوت بهشکلهای مختلفی اما بهتقریب همه بر یک قصد تعریف شده است. برای مثال با چند نمونه از این تعاریف آشنا میشویم.
در فرهنگ عمید: گونه یا نوع خاصی از اثر ادبی، هنری، و مانند اینها.
در فرهنگ معین: مقولة تألیف ادبی و هنری که دارای ویژگی در سبک ، شکل یا محتوا است .
به طور کلی ژانر ((Genre بر گرفته از کلمه فرانسوی به معنای « نوع » ، « دسته » و مشتق از واژه لاتین genus است.
تا پیش از قرن بیستم نام های ژانری به عنوان رده هایی عام برای تنظیم و دسته بندی شمار زیادی از متون ، کاربرد گسترده ای داشتند. به ویژه این مفهوم نقش مهمی در طبقه بندی و ارزش گذاری ادبیات ایفا کرده بود.
در بررسی های ادبی ، اصطلاح ژانر به اشکال مختلف به کار می رود تا به تمایزهای میان انواع متن اشاره کند:
نوع نمایشی ( حماسی/ تغزلی / دراماتیک) ، نوع رابطه با واقعیت ( داستانی/غیرداستانی ) ، نوع پی رنگ ( کمدی/ تراژدی ) ، ماهیت محتوا ( رمان احساساتی / رمان تاریخی / رمان ماجرایی ) و ...(از مقالهی ژانر سایت رشد)
در ویکیپدیا اگرچه استناد به آن اعتباری ندارد اما ژانر اینطور تعریف کردهاند: گونه[۱] یا ژانر[۲] به معیارهای مختلفی که به دستهبندی انواع هنر میپردازند، اطلاق میشود.
هر ژانر به مجموعهای از ویژگیهای مشترکی اشاره دارد که دسته بندیِ اشکالِ گوناگونِ بیان هنری یا محصول فرهنگی را امکانپذیر میکند. مثلاً ژانرِ رمان بر مجموعهای از متون اشاره دارد که همگی با تعریف پایهٔ آنچه یک رمان را میسازد سازگارند (مثلاً متونی که شخصیتهای داستانی، ساختاری روایی و… دارند). به همین ترتیب، در رسانهٔ تلویزیون، «سوپ اُپرا»، برنامهٔ «مستند»، یا «کمدی موقعیت» همگی به ژانرِ خاصی دلالت دارند.[۳]
اما قصد ما تعریف و تشریح ژانر بهطور کلی نیست. صحبت بر سر نوع و گونهای از نوشتار است که در متون عرفانی و علیالخصوص در فصوص مشاهده میشود.
میخواهیم نشان دهیم چگونه یک شکل و فرم ادبی ساخته میشود. مثالی واضحتر بزنیم بیشتر شما حداقل باری با شکل ویژه نقل احادیث مواجه شدهاید. با این شیوهی روایت که
"ابنالسعد در «الطبقات الکبری» اسنادی از هشام بن عروه، از پدرش و عکرمه از ابن عباس و مالک ابن انس... نقل میکند..." (مدینهشناسی، محمدباقر نجفی) شما همین فرم و شیوه را در داستانهای بورخس میبینید نمونه را با هم سطرهای نخست داستان "حکایت آن دو تن که خواب دیدند" بخوانیم:
"الاسحقی، مورخ عرب که در دوران حکومت مامون خلیفه می زیست این حکایت را نقل میکند: مخبران صادق چنین روایت کردهاند..."
این یک تمهید و شیوه است که ما بیشتر در متون دینی دیدهایم اما بورخس از آن در داستانهای نو خودش بهره میبرد.
ابن عربی که فصوصش را با تمهید و شیوهای برای روایت آغاز میکند که تمهیدی برای اعتبار بخشی است: اما بعد از حمد و سپاس، رسول خدا، صلیالله علیه و سلم ، را در رویایی بشارتدهنده که در دههی سوم ماه محرم سال ششصد و بیست و هفت- در شهر دمشق- دیدم؛ در حالی که در دست آن حضرت کتابی بود، فرمود: این کتاب فصوص الحکم است برگیر و آن را به سوی مردم بیرون آر تا بدان بهرهمند گردند، گفتم: به دیدهی منت، که انقیاد و اطاعت خدا و رسولش و کارگزان از خودمان را -همانگونه که دستور داریم- باشد (فصوصالحکم. مولی: 3) خوب این شیوه از کجا آمده است از قرآن که رسول در غار حرا به تفکر نشسته بود که فرشته آمد و گفت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ﴿۱﴾ بخوان به نام پروردگارت كه آفريد (۱)
ابن عربی شیوهای را می گیرد و در دل متنی دیگر بسط و گسترشش میدهد. و نوعی از روایت را نه اگر میسازد چنان محکم و استوار بهکار میبرد که گویی نخستین بار است که چنینی چیزی میشنویم و میخوانیم.
اشتراکگذاری آزاد است که نوشتن هبه کردن است اما اگر نام را خط نزنید سپاسگو خواهم بود.
بعضی دوستان پیشنهاد دادهاند بحث صوتی باشد اگر شما هم چنین نظری دارید ممنون میشوم در میان بگذارید
@faryad_naseri