گام اول با شیخ اکبر و فصوص‌الحکم.. سستی‌ شان را بگذار اهل تمییز بگویند

گام اول با شیخ اکبر و فصوص‌الحکم

من دو ترجمه از متن فصوص دیده‌ام یکی ترجمه‌ی محمد خواجوی که نشر مولی منتشرش کرده است و دیگری فصوص به شرح و تصحیح محمدعلی موحد.

هر دو ترجمه محسناتی دارند که در خورد توجه‌اند. سستی‌ شان را بگذار اهل تمییز بگویند.
شیخ اکبر در تعریف شمس : بزرگ مردی بود لیک در متابعت نبود. اما این قول را بسیاری نمی‌پذیرند و او را در متابعت می‌دانند چنان‌که بارها خودش می‌گوید. او مردی پرنویس و دائم‌السفر است. دائم‌السفر از این قرار که بسیار سفر کرده و دنیا دیده است.
به باور من "سرشت جست‌وجوگرانه‌"ای که در تمام اهالی سرزمین کلمات است در او به شکلی آشکار قابل دیدن است. رونده و جست‌وجوگر است و همین است که مردمان یک‌جا نشین و یک‌جا خواه را عصبانی می‌کند. بایستد تا ببینم و بشناسمت. که و کجا بود که گفت: رسام خواست چهره‌ و روی مولانا را بکشد. هر بار که نگاه انداخت چهره دیگر شده بود. رویی کشید در احاطه‌ی شعله‌های آتش که این شخص چون شعله‌های سرکش هر دم به شکلی است.
شیخ اکبر نیز همین است. اگر پی رونده بیفتی که به سر منزل مقصودت برساندت، می گرداندت و گم می‌شوی چرا که او غرق در سفر و رفتن است و تو در هوس رسیدن و مقصد.
به اعتراف خودش در ابتدای کار از زنان پرهیز داشت بعد از چندین سال ناگاه بر او روشن شد که محمد رسول از راه حب الهی زنان را دوست داشته و او نیز بر این راه شد و شوق زنان در دلش شعله گرفت و ترجمه‌ای دیگر یافت.
طوری که گفت: اکنون من مشفق‌ترین خلق بر آنانم (زنان) و حقوق‌شان را مراعات می‌کنم و در این امر با بصیرت و دانش هستم و این امر از تحبیب الهی است نه از روی دوست داشتن. (فصوص. محمد خواجوی: 12)