لحظه تصمیم برسد. اما جایگاه لئو این فرصت را به او نمی‌دهد

لحظه تصمیم برسد. او تصور می‌کند با عدم جانبداری در دوره آشوب و هرج‌ومرج آلمان می‌تواند از عشقش (کاترینا) و رؤیایش (آلمان) صیانت کند. اما جایگاه لئو این فرصت را به او نمی‌دهد. لئو تاکتیکی اشتباه را برمی‌گزیند، تاکتیک عدم جانبداری به وقت جانبداری. در روایت دوم، آرگداس خودکشی را محملی برای به چنگ‌آوردن رؤیاهایش قرار می‌دهد. اگرچه او خجالتی و سربه‌راه است، اما همواره مترصد کنشگری در عرصه سیاست بوده است. شاید نوشتن دلیلی برای این کنشگری سیاسی است که او برگزیده، اما راضی‌اش نمی‌کند. سانسور نمی‌گذارد به آن «ژویسانس»ی که او در پی‌اش است، برسد؛ ازاین‌رو خودکشی را برمی‌گزیند تا حال را به آینده بدوزد و به آیندگان تذکر بدهد که وضعیت سیاسی غالب چه بر سر آنها آورده بود. تاکتیک سیاست‌ورزی آرگداس، تذکر و یادآوری است. شاید بتوانیم کسانی را که بر سر عقیده‌شان به هر شکلی جان باخته‌اند، در این مجموعه قرار دهیم. در روایت سوم، سیاست‌ورزی «ترجیح می‌دهم که نه» اگر در جایگاهی فراتر قرار نگیرد، بی‌تردید جایگاهی ویژه را به خود اختصاص می‌دهد. رمز آن، «نه گفتن» به شرایط موجود است. شاید نمونه بارز این سیاست، محمد مصدق باشد. آنچه مصدق را در این سیاست‌ورزی در جایگاهی برتر از دیگران می‌نشاند، «نه»‌گفتن به‌هنگامِ در قدرت‌بودن است. بسیاری‌اند که حتی در بیرون از قدرت نیز توان نه‌گفتن به شرایط موجود را ندارند؛ یا تسلیم آن می‌شوند یا اگر در قدرت‌اند آن را توجیه می‌کنند. نه‌گفتن‌ یا همان ترجیح می‌دهم که نه، رمز عبور از قدرت است. به قول آندره مالرو انتخاب‌های واقعی ما از دل نه‌گفتن بیرون می‌آید؛ از حذف و تن‌ندادن به سیاست‌های نادرست. این همان سیاستی است که ریاضت بسیار و رهروان اندک دارد؛ رهروانی که هیچ امتیازی را برای برگشتن از راه خویش نمی‌پذیرند.

کتاب‌های استفاده‌شده در این یادداشت: «ترجیح می‌دهم که نه»، نوشته هرمان ملویل با ترجمه کاوه میرعباسی نشر نیکا و «دعوت به تماشای دوزخ» گزیده و ترجمه عبدالله کوثری، نشر فرهنگ جاوید.



به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie