رهبر انقلاب سری تکان دادند و گفتند: اصلا امروز شما اینجا هستید برای همین، خودتان می‌دانید از نظر اداری و قانونی این کار به من مستق

رهبر انقلاب سري تكان دادند و گفتند: اصلا امروز شما اينجا هستيد براي همين، خودتان مي دانيد از نظر اداري و قانوني اين كار به من مستقيما ربطي ندارد و ديگران مسؤول رسيدگي به اين موضوع هستند ولي من كه اين مدت به دقت مسايل شما را تعقيب مي كردم ديدم هيچكس جوابتان را نمي دهد امروز خودم خواستم شما اينجا بياييد تا خيالتان راحت باشد كه تنها و بي پناه نيستيد و الآن هم گفته ام آقاي رييس جمهوري و رييس بانك مركزي بيايند همين جا با شما رودررو صحبت كنند و جواب بدهند.
برخي از حضار كه اندكي دلگرم تر شده بودند شروع كردند به فرياد زدن كه رهبر انقلاب مجددا گفتند: خواهش مي كنم نگران نباشيد! من كه اينجا هستم و مي خواهم همه حرفهايتان را بشنوم و تا آخر كار هم كنار شما هستم. لطفا كساني كه حرفي دارند بيايند اينجا و حرفشان را بزنند.
مردم ديگر حرفي نداشتند. انگار آتش درونشان ديگر شعله نمي كشيد و جانشان را نمي سوزاند. يك نفر با صداي كه اطرافيانش مي شنيدند گفت انگار آبي روي آتش دلمان ريخت! جگرم خنك شد همين كه يك نفر ما را آدم حساب كرد و حرفمان را شنيد!
ديگر اضطراب و آشفتگي در مردم ديده نمي شد، همه با چهره هايي آرام با لبخند و محبت به رهبر انقلاب نگاه مي كردند و بعضي هم كه فرصت پيدا كرده بودند وقتي پشت ميكروفون مي رفتند در باره مسايل ديگر جامعه و كشور سخن مي گفتند.
يك نفر كه در انتهاي جمعيت كنار ديوار نشسته بود به يكي از پاسداران كه پشت سرش بود برگشت و سري تكان داد و با حالتي خاص گفت: خامنه اي رهبر، به لطف خود نگه دار!

#صرفا_تخیلی

#کاش_واقعیت_باشد

@antioligarchie