انقلابمان را دزدیده اند برای بازگشتش تلاش می کنیم! تمام مطالب منتشره در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار میابد. ادمین: @WT_XT


قسمت شانزدهم

🔹 داستان زال و رودابه (۳) …من نیز به‌سوی او شتافتم و کمربندش را گرفتم و او را به زمین کوبیدم طوری که استخوان‌هایش خرد شد و لشکریانش که شاهد ماجرا بودند پراکنده شدند. منوچهر خوشحال شد و بر او آفرین گفت. روز بعد سام نزد منوچهر آمد و می‌خواست از زال و رودابه سخن گوید که شاه بر او پیش‌دستی کرد و گفت: برو کاخ مهراب را بسوزان و او و هرکس را که از نژاد اوست را بکش. چون شاه با تندی سخن می‌گفت سام نتوانست حرفی بزند. به زال و مهراب خبر رسید که شاه چه قصدی دارد. تمام شهر کابل پر از جنب‌وجوش شد به¬طوریکه حتی سیندخت و مهراب و رودابه هم ناامید شدند. زال خشمناک از کابل رفت و با خود می‌گفت اگر اژدهای خروشان هم بیاید که دنیا را بسوزاند نمی‌گذارم به کابل گزندی برساند و اول باید سر من را ببرد. خبر به سام رسید که فرزندش آمده است پس خوشحال شد و بزرگان را به پیشوازش فرستاد. زال وقتی به پدر رسید پیاده شد و تعظیم کرد و به پدر گفت: چرا زیر قولت زدی مگر قرار نبود که کام مرا برآوری؟ ...
  • گزارش تخلف

‌جمهور.. 👇..: سرگرم کارهای و

🔹رهبر انقلاب پیش‌تر در ۱۴خرداد۹۰ گفته بودند:. «اگر بخواهیم به نام انقلابی‌گرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنان‌چه یک عنوان مجرمانه‌اى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌هاى موظف باید تعقیب کنند و می‌کنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، کسى است که نمی‌خواهد براندازى کند، نمی‌خواهد خیانت کند، نمی‌خواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمی‌توانیم امنیت را از او دریغ بداریم.». 🔹رهبری یک‌ماه بعد و پس از دستگیری‌هایی که ذکر شد نیز، در دیدار با فرماندهان سپاه، این نهاد را از «کارهای غیرمفید و مضر» و «هو و جنجال و اختلافات سیاسی» بازداشتند: «مراقب باشیم دستگاه‌هاى انقلاب سرشان گرم کارهاى غیرمفید و احیانا مضر در این حرکت پیش‌رونده نشود، که یکى از این‌ها، همین مسئله‌ى اختلافات است، که من اگر روى این‌ها تکیه می‌کنم، به خاطر این است. یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مى‌آید قد علم می ...
  • گزارش تخلف

…. وقتی به گردان نوح رسیدیم، آنجا هم غوغا و شور و شعفی به پا شده بود. شوریده دل،

زمین و زمان را به شوخی گرفته بود و همه را اذیت می‌کرد. حمید عبداالله زاده، حسین. ضمیری، صراف نژاد و.. همه خوشحال بودند. به ضمیری گفتم «: انگار باز هم حاجت. روا نشدی؟»!. خیلی سریع اشک در چشمهایش جمع شد و گفت «: انشاءاالله این دفعه. انشاءاالله» و چند. مرتبه با یک حالت خاصی «انشاءاالله» را تکرار کرد و اضافه کرد «: تو را به خدا دعا کن. ...
  • گزارش تخلف