انقلابمان را دزدیده اند برای بازگشتش تلاش می کنیم! تمام مطالب منتشره در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار میابد. ادمین: @WT_XT
✍:.. ناباوری، تهدیدها و فرصتها (۴)
#تحلیل_یک_اصلاح_طلب
✍ #مجيد_مكى:
ناباوری، تهدیدها و فرصتها (4)
حمایتهای آیتالله خامنهای از محمود احمدینژاد از زمان ریاستجمهوری او شروع شد. دو نکته را میبایست برای ارزیابی این حمایتها در نظر داشت. اولاً برخی حمایتها، حمایت از دولت وی بوده است که مجموعه بسیار بزرگتری است نسبت به آنچه میتوان تیم احمدینژاد نام برد. لیکن، این حمایتها ناخودآگاه در بخشی از افکار عمومی، طرفدار و مخالف احمدینژاد هر دو، به حمایت از احمدینژاد تفسیر شدهاند. ثانیاً، همانطور که برخی سران جناح اصلاحطلب طی دوره اول ریاستجمهوری احمدینژاد به درستی اشاره میکردند، یکی از علل این واقعیت که دولت اول احمدینژاد بیش از هر دولت دیگری مورد حمایت رهبر جمهوریاسلامی ایران قرار میگرفت برآورد آیتالله خامنهای از وضعیت این دولت بوده است که آن را نسبتاً متزلزل میپنداشتهاند.
به نظر من این برآورد خطا بوده. ولی چه عاملی این برآورد را موجب شد؟ یک عامل مهم پروپاگاندای سنگین جبهه مقابل احمدینژاد بود که در ابتدای امر و با آن شدت هیچ توجیهی نداشت. برخی اصلاحطلبان، فخرفروشانه، مدعیاند علت ضدیت شدیدشان با احمدینژاد در همان روز اول شناخت دقیقشان از احمدینژاد بوده است. بخش اعظم این مدعیان حتی امروز نیز احمدینژاد را نشناختهاند. تصور این دسته افراد از احمدینژاد یک «انقلابی تندرو» بود. نمیگفتند احمدینژاد انقلابی «قلابی» است. میگفتند «تندرو» است یا رئوس نظراتی که ابراز میکند غلط هستند. اغلب این گونه افراد هنوز نیز نسبت به تعلق اردوگاهی احمدینژاد، که همان شبکه زرسالاری جهانی است، کور هستند یا ترجیح میدهند کور باشند. به عنوان مثال، این دسته افراد احمدینژاد را بیش از اینکه با ابولقاسم خزعلی یا محمدصادق حائریشیرازی بشناسند، ترجیح میدهند مثل روز اول او را بهانهای کنند برای جنگ ایدئولوژیک با امثال آقای محمدتقی مصباحیزدی.
همانطور که گفته شد، شدت و تندی کارزار تبلیغاتیای که ظاهراً علیه احمدینژاد بود در ابتدای امر هیچ توجیهی نداشت. کسانی را که ناموجه بودن این کارزار تبلیغاتی سنگین در آغاز دوران احمدینژاد را نمیپذیرند میتوان ارجاع داد به (تغییر) موضع میرحسین موسوی نسبت به (دولت) احمدینژاد. موسوی، که برخلاف ادعای سوالبرانگیز محمد شریعتمداری به احمدینژاد رای نداده بود، به تصریح اعضای خانوادهاش به احمدینژاد خوشبین بوده و به رغم عدم پذیرش «سمت مشاور عالی رئیسجمهور»، امید داشته است تا موفق گردد. اما پس از مشاهده اقدامات وی طی دو سال و اندی به این نتیجه میرسد که خطر بزرگی از جانب او کشور را تهدید میکند.
واکنش طبیعی و خالی از عنادورزی همین است. نه آنکه از روز اول فردی را که هنوز نمود و بروز کافی نداشته است در سطح گسترده «فاشیست» یا «مرتجع» بنامند. البته بخش اعظم اصلاحطلبان به دلیل اختلافات ایدئولوژیک نمیتوانستند ذرهای همدلی با احمدینژاد داشته باشند. ولی حتی اگر مسئله فقط مخالفت ایدئولوژیک بود نیز نیازی به استفاده از فحشهای سیاسی فوق نبود. مسئله فراتر از مخالفت ایدئولوژیک بود. با یک پروپاگاندای تمام عیار مواجه بودیم. ناموجه بودن این کارزار تبلیغاتی سنگین عملاً افراد مستعد را به این نتیجه میرساند که اصلیترین کانونهای قدرت در جمهوریاسلامی علیه احمدینژاد هستند و به این دلیل او مظلوم است و دولت وی نیازمند حمایت ویژه و خاص که بدون آن خطر سقوطش وجود دارد.
به نظر من، بخش مهم و موثری از این کارزار تبلیغاتی طراحی شده بود با هدف ایجاد خطای دید برای آیتالله خامنهای تا با تشدید حمایتهای ایشان از (دولت) احمدینژاد، سرنوشت سیاسی این دو فرد را به هم گره بزنند. طبیعی است که رفتار سیاسی آیتالله خامنهای مورد مطالعه دقیق و مفصل بوده باشد و به اتکای یافتههای این دست مطالعات، ایشان هدف طراحیهای اینچنینی باشند. البته (میزان) موفقیت چنین طرحهایی مبحث مجزایی است. در کنار این موضوع، باید توجه کرد که برخلاف تصور غالب، رسانههای موثر جبهه مخالف احمدینژاد، مشابه بقیه رسانههای بزرگ و موثر، مستقل و خودانگیخته نبوده بلکه درهمتنیدگیهای بسیاری با شبکههای اطلاعاتی دارند که امکان هماهنگسازی با طرحهای مخفیِ دستکاریِ سیاسی را فراهم میکنند.
ادامه دارد...
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie