«غرب، روشنفکری و ما».. مطلب از: حمیدرضا یوسفی

"غرب، روشنفکری و ما"

مطلب از: حمیدرضا یوسفی

فیلسوف فرانسوی ژان‌پل سارتر در مقدمه‌ی کتاب مغضوبین روی زمین (اثر فرانتس فانون) مطلبی نوشته است که می توان و باید در مورد آن بدون حب و بغض فکر کرد:
"ما رؤسای قبایل، خانزاده‌ها، پولدارها و گردن ‌کلفت‌های آفریقا و آسیا را می‌آوردیم چند روزی در آمستردام، لندن، نروژ، بلژیک و پاریس می‌چرخاندیم، لباس‌هایشان عوض می‌شد، روابط اجتماعی تازه‌ای یاد می‌گرفتند ... آرزوی اروپایی شدن را در دلهایشان به وجود می‌آوردیم. بعد اینها را به کشورهای خودشان پس می‌فرستادیم. کدام کشورها؟ کشورهایی که درِ آنها برای همیشه به روی ما بسته بود، ما در آنها راه نداشتیم، ما دشمن بودیم. روشنفکرهایی که درست کرده بودیم فرستادیم به کشورهایشان. بعد فریاد می‌زدیم برادری، انسانیت. سپس می‌دیدیم پژواک صوت ما از دهان همین روشنفکرها- عین سوراخ آب حوض- پس می‌آید ... انعکاس درست و وفادارانۀ صوت خودمان را از حلقوم‌هایی که درست کرده بودیم می‌شنیدیم. مطمئن شده بودیم هرگز کوچکترین حرفی برای زدن به جز آنچه در دهانشان می‌گذاشتیم ندارند، بلکه حتی حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفته‌اند".

1) این نگاه سارتر به کشورهای غیر غربی چقدر در مورد کشورمان و طبقه روشنفکر آن مصداق دارد و اگر دارد، راه برون رفت از این خندق تاریخی چیست و چه باید کرد؟

2) آیا ضعف سیستمی تئوریک در نظام دانشگاهی ایران با این نگاه سارتر در ایران مرتبط است و اگر چنین است، پیشنهاد نسل جوان کشورمان - بدون سیاسی کردن مسائل و دنبال بز بلاگردان گشتن - چیست؟

3) سئوال دیگر این است که آیا می توان مدعی شد که بخشی از روشنفکران و دانشگاهیان ایران عادت به تقلید بدون تامل و اغلب کورکورانه از غرب کرده است و به همه چیز در کشور خود با عینک اروپایی؟ اگر چنین است، چه باید کرد؟

@PDdryousefi
—---❅❈❅---—