داستانهای بیقانون داستانهای روزنامه طنز بی قانون داستانهای بیقانون ۱۳:۰۷ ۱۳۹۷/۱۲/۱۴ ✅ من، سفر، سیر و سرکه. سحر شریفنیک | بی قانون.. طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون) 👇👇👇. داستانهای بیقانون ۱۹:۰۶ ۱۳۹۷/۱۲/۰۶ ✅ مهندس روزت مبارک. طیبه رسولزاده | بی قانون شما عزیزان «مهندس گشتهاید که راه دلش را پیدا کنید»، ولی متاسفانه چون هنوز ریاضی یک و دینامیک پاس نکردید و سه ترم هم مشروط شدید، مدرکتون رو بهتون نمیدن. به همین خاطر پیشنهاد میدیم تا فارغ التحصیل نشدید، دنبال دل کسی نرید. چون ممکنه تو راه پیدا کردنش گم بشید. با این همه میپذیریم که شما مهندسید. چون از همون روزی که قبول شدید به فارسی سخت به ما فهموندید که مهندسید و تو بیو صفحهتون هم نوشتید: بچلر+ عکس آچار. پس برای حل هر مشکلی یا راهی خواهید ساخت یا راهی خواهید یافت. البته از اونجایی که نشون دادید «مهندسی کار دل است نه کار گل» و استادای خوبی هم نداشتید و کیلویی نمره گرفتید، خیلی نمیشه ازتون توقع ساختن داشت. پس بهتره راهی بیابید. البته برخی معتقدند که «مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی» که اونا احتمال زیاد دکترهایی هستن که به وضعیت اشتغال و موفقیتهای شما حسودیشون میشه. ... داستانهای بیقانون ۱۱:۱۴ ۱۳۹۷/۱۲/۰۵ ✅ آشغالهای دوستداشتنیِ حسین شریعتمداری. زهرا ساروخانی | بی قانون از اونجایی شروع شد که یه عکاسِ خدا بگم چیکارش کنه رفت تو دفتر روزنامه کیهان و از تجهیزات و کامپیوترهای داخلی اون عکس گرفت. بعد هم عکس وارد شبکههای مجازی شد و همه توجهات رفت به سمت آیمکی که روی میز استاد برق میزد. عدهای اعتراض کردن که آقای شریعتمداری، یعنی اون اسناد ارتباط تکتک ایرانیان با آمریکای جهانخوار رو تو آیمک نگه میداری؟ آیمک خودش سر در آخور آمریکا داره، اصلا خودش آمریکاست، چی شد که اینجوری شد؟ و ایشون هم پاسخی دادن که من به شخصه پرچم سفیدم رو بردم بالا و قانع شدم. گفت: «سیستمهای کیهان از ۴۰ سال قبل مکینتاش و آیبیام بوده و برای جلوگیری از هزینههای میلیاردی تغییر سیستم صفحه بندی، دو تا آیمک داریم. وی سپس ادامه داد: خیلی هم به دردنخور و آشغاله، مفت نمیارزه، واقعا ما همش بخاطر ملت داریم از خودگذشتگی میکنیم که این کامپیوترهای مزخرف رو تحمل میکنیم، همش هم از بیعرضگی دولته، افایتیاف بخوره تو سرت الهی». یه توک پا پریدم سر کوچه قیمت سی دی نصب ویندوز قفل شکسته رو گرفتم، اوه اوه، ده هزاااار تومن، میدونید ده هزار تومن چند میلیارد تومنه؟ نکته دیگهای هم هست که دوستان اصلا دق ... داستانهای بیقانون ۱۶:۵۶ ۱۳۹۷/۱۲/۰۴ ✅ رستگاری در اسفند. فاطمه ناصری | بی قانون بهمن هم رفت و هیچ وقعی به چست و چابکی پست گذاشتن شما در باب نالههای عقاب تک پر و شقایق پرپر و گودرز منتر نگذاشت؟ فقط وقتی داشت میرفت گفت: «ارواح عمه خانوم بزرگوارتون، همه بوجی موجیهای هفته قبل رو هم من کپی پیست کردم. حالا سال بعد براتون یه قناری میارم که با ارزن روپایی میزنه از حلقه دود شوت میکنه بیرون، بوس کردنیا». حالا میرویم که اسفند را داشته باشیم با سرویسسازی دهان گوگل و کارمندان با سوالات دم نوروز آریاییمان. ما هم که خود فروخته بیهویت، گفتیم بیاییم و با پاسخ دادن به یکی از سوالات پرتکرار باری از دوش گوگل جانمان برداریم … «چی بخورم تا عید لاغر شم؟». دانشمندان حوزه دریای کارائیب به جز دومینیکاشون اینها طی تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدهاند که این پرتکرارترین سوال آریاییهای عزیز در یک ماه، دو هفته، سه روز و حتی یک ساعت مانده به سال تحویل است. «کارد بخورید». داغ نکن عزیزم، منظور کارشناسان محترم این است که خودتان را به تیغ جراحان متبحر زیبایی بسپارید، اگر نه کیلو کیلو پنیر موزارلا و پاستای آلفردو و آبگوشت دوغ آبعلی پهلو با یک ماه و یک سال که آب نمیشود دوست عزیز، واقعبین ... داستانهای بیقانون ۱۳:۴۱ ۱۳۹۷/۱۲/۰۳ ✅ تو یه گرگی و من بره. شایگان ابراهیمپور | بی قانون از من بپرسن تنها چیزی که از دنیا فهمیدی چی بوده؟ بعد چند ثانیه خیره شدن به یه گوشه و دست کشیدن به ریشام میگم: تنها چیزی که فهمیدم اینه که دنیا خیلی غیر قابل پیشبینیه. بعد یه پک به سیگارم میزنم و با تاکید میگم: خیلی. احتمالا بعدش هم یه آهنگ پس زمینه پخش میشه و من خیره میشم به همون گوشه …احتمال اینکه هیچوقت هیچ احدالناسی این سوال رو ازم نپرسه و تا آخر عمر ازم بپرسن ببخشید جناب این اطراف دستشویی کجاست؟ خیلی بالاست. چون همیشه اون اتفاقی که دوست داری نمیوفته …یعنی اینجوریه که دنیا ازت میپرسه دوست داری چی بهدست بیاری؟ بعد تو میگی دوست دارم هم دکتر بشم، هم مهندس، هم خواننده، هم بازیگر و … که دنیا میگه: خره داری اشتباه میخونی. اون لیست باباته. لیست خودت اون زیره. ... داستانهای بیقانون ۱۵:۱۲ ۱۳۹۷/۱۲/۰۲ ✅ تحلیل بیوگرافیهای فاخر فضای مجازی. میثم ابراهیم نژاد بازرگانی | بی قانون بهخاطر داشته باشید یک زمانی وقتی لازم میشد خود را در یک جایی معرفی کنیم، روال کار اینطور بود که میگفتیم بنده فلان بهمانینژاد هستم و فرزند بیسارعلی و به شماره شناسنامه مثلا چهار تا دو! شغل ابوی محترم هم این است! در فرمهای مختلف از فرم سنجش بینایی و واکسن سرخک بگیر تا درخواست وام هم روال معرفی به همین شکل ولی بهصورت مکتوب بود! یک سری کادر مربعی کوچک تعبیه میکردند تا افراد حروف اسم و فامیلشان را آنجا بنویسند. البته از آنجایی که تعداد حروف فامیلی بنده رو به بینهایت میل میکند، اکثرا چندین حرف زیادی میآمد و در فرم جا نمیشد. یعنی همیشه حسرت بهدل ماندم که در یک فرم اسمم کامل جا شود و این مساله در مواقعی ضربات روحی جبران ناپذیری به من وارد کرده است! مثلا چندین بار دو حرف آخر فامیلیام در فرم جا نشده که نتیجه کار فاجعهبار بوده است!. با ظهور شبکههای اجتماعی بیوگرافی باب شد. بنده همین چند وقت قبل تلاش کردم برای پیج خود در اینستاگرام بیوی مناسبی بنویسم. ... داستانهای بیقانون ۱۶:۵۷ ۱۳۹۷/۱۲/۰۱ ✅ فواید گیاهخواری. عابد کریمی | بی قانون اجازه و رخصت از صادقخان هدایت، به خود واجب دانستیم سری به نظریه تاریخی، علمی، ادبی، سیاسی، اجتماعی و مهمتر از همه اقتصادی «فواید گیاهخواری» بزنیم. هر چند میدانیم چرت و پرتهای ما با موارد ارزشمندی که صادقخان در کتاب فواید گیاهخواری فرمودهاند، قابل مقایسه نیست و غلط میکند که قابل مقایسه باشد. البته همین که ایشان نزدیک به یک قرن پیش استعداد «اوستاداموسی» خود را با پیشگوییهایش محک زده بسیار مهم و جالب است. اگرنه خود پیشگوی مشهور جناب اوستاداموسخان دور از جان، هاپوی چه کسی بوده که این همه سال قبل فکرش هم به چنین اهمیتی از گیاهخواری رسیده باشد. رک و پوست کنده بگویم؛ خاک بر سر من که مانند خیلی از افراد عامی و ساده نسل خود هیچ وقت پند و نصیحت بزرگان و گذشتگان را سرمشق قرار ندادم. برای همین است که ریز به ریز زندگی ما عبرت آیندگان شد. اگر آیندگان همه تصمیمهای مهم طول زندگی خود را برعکس تصمیمهای من و همنسلهایم بگیرند، بیشک موفقترین و خوشبختترین مردم روی زمین خواهند بود …حیف که ما انسانهای آیندهنگری نبودیم و خیلیهایمان پلهای پشت سرمان را خراب کردیم. به طور مثال ما یک آشنای نزد ... داستانهای بیقانون ۱۹:۵۹ ۱۳۹۷/۱۱/۲۹ ✅ خوفناکتر از سونامی. احسان هیدی | بی قانون فقط سرما و زود تاریک شدن هوا در فصل زمستون نیست که منو ناامید میکنه بلکه فکر کردن به نیمه دومش چهار ستون بدنم رو میلرزونه و یه کابوس بزرگ به نام خونه تکونی برام تداعی میشه. تصور دیدن مادرم با اون هدبند قرمز مخصوص خونه تکونیش در نقش فرمانده این جنگ نابرابر و از اونطرف چهره خسته بابام که از پا افتاده با یه جارو در دستش و نگاه غصهدار خواهرم که پاچه شلوارش رو بالا زده و مشغول شستن موکت کف اتاقشه و برادرم که بالای چهارپایه دیوارها رو دستمال میکشه. همه اینها یعنی که متاسفانه بهار در راهه. کاش عید نوروز نمیاومد یا اگه میاومد تنها و بدون خونه تکونی میاومد …از اواسط بهمن که سونامی خونه تکونی به منزل ما میرسه حتی موندن تا ساعت هفت و هشت شب توی شرکت هم میتونه یک کار فان، جذاب و بسیار نشاط آور تلقی بشه و من حاضرم حتی شبها روی صندلی میزکارم بخوابم ولی وارد آشفته سرای خونه نشم. تب رسیدن سال جدید و تمیز کردن خونه انقد بالاست که ما از اینکه بهار میاد ناراحت میشیم. اعضای خانواده ما هر سال تا اوایل تابستون مشغول درمان دردهای ناشی از خونه تکونی هستند. خود من تا اوایل مرداد، رنج میکشیدم از تحمل ... داستانهای بیقانون ۱۲:۱۵ ۱۳۹۷/۱۱/۲۸ ✅ شازده کوچولو و ریزش فالوئراش. افسانه جهرمیان | بی قانون کوچولو تبلتش رو برداشت تا مثل همیشه بره پیش روباه و با سوالهای صدمن یه قازش (با قاف) روباه رو تا مرز فنا ببره. اما روباه که باهوشتر از این حرفا بود و دیگه اخلاقای مزخرف شازده کوچولو رو از بر بود، پیچوندش و خبری ازش نبود. پس شازده کوچولو رفت سراغ مارِش. (بابا همون ماره که هی باهاش حرف میزد دیگه). مار درگیر تمیز کردن خودش بود و به سختی دنبال زیربغلش میگشت که مام خوشبوکننده بزنه، که شازده کوچولو مثل دسته بیل وارد شد و پرسید:. بیا این تبلت رو بگیر ببین چرا فالوئرام ریزش کردن. مار گفت: تو مگه حریم خصوصی سرت نمیشه؟ نمیبینی دارم کارهای شخصیم رو انجام میدم؟. شازده کوچولو گفت: خبه خبه. ... داستانهای بیقانون ۰۹:۳۵ ۱۳۹۷/۱۱/۲۷ ✅ نقدهای ۱۵ هزار تومانی. احسان هیدی | بی قانون روزها به هر پیج و کانالی سر بزنیم میبینیم هر ایرانی به لطف مسعود فراستی درونش مشغول نقد فیلمهای جشنواره و سیمرغهای اهداییه. متاسفانه نقد فیلم راحتترین کار ممکنه و برخلاف بقیه رشتههای تخصصی و غیر تخصصی هیچ پیشینهای نمیخواد و ظاهرا هر کسی میتونه انجامش بده. شاید برای نوشتن مطلب و گزارش ورزشی و انتقاد از مربیان و بازیکنان نیاز به داشتن حداقل یک عکس با شورت ورزشی در زمین مسابقه باشی یا برای نقد وضع اقتصادی کشور لازمه که لااقل چند بار توی صف گوشت یخی و پیش خرید سکه و چنج دلار مسافرتی رفته باشی ولی امان از سینمای زبون بسته. هر کسی که پاش به سالن سینما میرسه دیگه خودش رو یک منتقد میدونه و علاوه بر نقد فیلم حتی با شلاق به جون کارگردان میافته و بعد از تخریب بازیگران به نصیحت از نویسنده میپردازه و تمامی عوامل رو از دم تیغ میگذرونه. در بعضی مواقع منتقد با داشتن سابقه شرکت در تئاتر مدرسه در دهه فجر سال ۱۳۷۴ حتی به برنده سیمرغ هم ایراد میگیره و باعث کنارگیری موقتش هم میشه. حتی دیده شده که انقد فضا باز شده که وکلای دادگستری هم در مصاحبههای جشنواره شرکت میکنن و رو در رو با کارگردان بحث ... داستانهای بیقانون ۱۶:۴۴ ۱۳۹۷/۱۱/۲۶ ✅ قسمت اول: حمل کنندهای با بار اضافه. سارا غریبان | بی قانون اول که فهمیدم باردار شدم، چند تا صحنه رومانتیک از فیلمها توی ذهنم اومد. یک خانم متاهل که حالت تهوع دارد. بزرگترها یک لبخندی به هم میزنند و دقیقا از همانجا معلوم میشود که بچهای در راه است. انواع ویارونه را برای خانم میآورند، او هم با سرعت میخورد. به نظر من، رسانهها درباره پدیدهی بارداری «سفیدنمایی» کردهاند. نوشیدن آب برای من شبیه «جنگ قطره و مری» بود. هر قطره آب خودش را در مسیر مری چند ساعتی گیر میانداخت و آخر سر هم، با زحمت زیادی بیرون میپرید. زمان اولین سونوگرافی رسید. وقتی سونوگرافی شروع شد، با دقت به صفحه مانیتور نگاه میکردم که چند چیز متحرک توجهم را جلب کرد، ناگهان دکتر با تعجب گفت: «سه قلواند». ... داستانهای بیقانون ۲۳:۱۲ ۱۳۹۷/۱۱/۲۵ ✅ من انارم: آن روز که دماغ حسن کَند. 👇👇👇 داستانهای بیقانون ۱۷:۰۷ ۱۳۹۷/۱۱/۲۳ ✅ خداحافظ ای جشنوارهی سی و هفتم. احسان هیدی | بی قانون فیلم فجر به پایان رسید و مطمئنا دلمون براش تنگ نمیشه چون در طول سال میتونیم تمام فیلمها را ببینیم اونم بدون ایستادن در صفهای طولانی و تحمل بینظمیها …جشنواره امسال هم کلی حاشیه داشت ولی اتفاقات جدید و یکسری اتفاقات تکراری اهمیت بیشتری داشت. اول به مرور اتفاقات تکراری میپردازیم از لباسهای عجیب و غریب یکسری از بازیگرها در مراسم فتوکالهای جشنواره که بعضی از اون لباسها حتی در قبایل دور افتاده آفریقایی که در مراسم خاص خودشون میپوشیدن و دور آتیش میچرخیدن هم دیگه وجود نداره. البته بنده معتقدم نحوه لباس پوشیدن هر کی به خودش مربوطه و این دو سه خط را برای شما نوشتم تا در جریان باشید. (لباسهای رنگ و رو رفته و پاره پوره و کوتاه خودش را میپوشد). از دیگر موارد تکراری جشنواره امسال درخشش مجدد نوید محمدزاده و شانس اصلیش برای بردن سیمرغ بلورینه، نوید دیگه یه جورایی شور بازیگری و خوب بودن را در آورده و بهتره چند سالی از جشنواره کنار گذاشته بشه تا بلکه بقیه هم بتونن یه سیمرغی به جیب بزنن. حس بازیگرای هم دوره نوید محمد زاده رو اون فوتبالیستهایی که با رونالدو و مسی هم دوره شدن خوب درک میکنن. ... داستانهای بیقانون ۱۸:۵۵ ۱۳۹۷/۱۱/۱۹ ✅ تو دوره رو به رشد اقتصادی خواهشا مثل مامان من نباشین. بهار امینترابی | بی قانون سوپ پخته بود، من ناجور شاکی. اول از کسی که این غذا رو برای بار اول اختراع کرده، بعدم شاکیتر از کسایی که این اختراع مزخرف رو به رسمیت شناخته بودن. بابا، تا قبل از این وضعیتِ رو به رشد و شادابِ اقتصادی تو جبهه من بود. حالا اما ناچارا زیر پوستی رفته بود تو جبهه مامان که سوپ رو تا درجهی شام اونم دوبار در هفته به حساب میاره، آخه خدایی سوپ؟ شام؟ اونم دوبار در هفته؟ ظلم از این آشکارتر؟ البته پیش از این شادابیِ اقتصادیِ گل و بلبل خیلی نگران نبودم. جیک ثانیه میپریدم سر کوچه و به رَغم غُرغُرای مامان یه ساندویچ دو نونهی دوبل برگر سفارش میدادم. ... داستانهای بیقانون ۱۶:۳۱ ۱۳۹۷/۱۱/۱۸ ✅ من انارم: سفر خاله ملوک به کانادا. 👇👇👇 داستانهای بیقانون ۱۶:۴۹ ۱۳۹۷/۱۱/۱۶ ✅ هوش کماکان نزد ایرانیان است و بس!. میثم ابراهیم نژاد بازرگانی | بی قانون شما هم جزو افرادی باشید که معتقدید ایرانیان جزو باهوشترین مردمان جهان نیستند و بگویید این چیزها شایعه است و اصلا در رتبهبندیهای جهانی، ما جایی در میان باهوشها نداریم. اما کاملا در اشتباهید. چرا؟. چون اولا که هر بچهای که در ایران مدرسه میرود، بالاخره یک روزی و توسط یک نفری تحقیر و مسخره خواهد شد! کافیست دانشآموز بخت برگشته سر کلاس به سوال معلم جواب غلط بدهد! خود معلم و بچههای کلاس یک دل سیر به دانش آموز مذکور میخندند تا بچه با خاک یکسان شود! طبیعی است که در دفعات بعدی نه تنها این دانش آموز از استرس تمسخر شدن اظهارنظر نخواهد کرد، بلکه حتی به سوال معلم فکر هم نمیکند و این چنین میشود که همین بچه از بس از ذهنش کار نمیکشد، مغزش مستهلک نمیشود و آکبند و باهوش باقی میماند! ثانیا بچه ایرانی در هر سنی و درهر پایه درسی، آماده تستزنی است! اگر اینگونه نبود که همه جا تبلیغ نمیکردند که! ... داستانهای بیقانون ۱۴:۴۱ ۱۳۹۷/۱۱/۱۴ ✅ این متن افتضاحه!. شایگان ابراهیمپور | بی قانون.. خیلی زود ارزش هر کاری رو پایین میآریم خیلی زود زحمات بقیه رو نادیده میگیریم. همیشه اول باید برگردیم ببینیم طرف میخواسته چی کار کنه که حاصلش این شده. باید ببینیم توی چه شرایطی بوده. چه موانع و مشکلاتی پیش روش بوده. بعد اون موقع وقت مناسبیه که کارش رو بیارزش کنیم. اون موقعست که باید بگیم این دیگه چه افتضاحیه؟ این رو که همه میتونن انجام بدن. یعنی نباید با یه بار گوش کردن آهنگ جدید آقای خواننده که متخصص گوش، حلق، بینی، دهان، دندان، مِری، لوزالمعده، جزایر لانگرهانس و اقصی نقاط بدنه رو زود قضاوت کنیم. باید چند لحظه صبر کنیم و وقتی خبر داد که بهش وابسته است و وای از اون لامصب، متوجه این داستان بشیم که مدرک تحصیلی جز خودش، تقریبا هیچ چیز دیگهای رو با خودش به همراه نمیآره. ... داستانهای بیقانون ۱۲:۰۶ ۱۳۹۷/۱۱/۱۳ ✅ گاو بلا نسبت شما. علیرضا کاردار | بی قانون به نظرسنجی سایت معتبر «آی اَم دیبی» فیلم «گاو، بلانسبت شما» یکی از تحسین شدهترین فیلمهای تاریخ سینماست و بیشترین تعداد تماشاچی در دنیا با آن همذات پنداری کردهاند. داستان فیلم درباره «مشدسن»، مردی است که یک گاو دارد و گاوش را خیلی دوست میدارد. گاو منفعتهای زیادی برای مشدسن و خانواده و روستایش دارد و همه اهالی از شیر و پنیر و کره و دوغ و روغن و دم و سم و شاخ و خلاصه همه جای گاو به بهترین نحو استفاده میکنند. در یک روز تابستانی که مشدسن برای انجام کار اداری راهی شهر میشود، گاو خیلی یهویی و بدون مقدمهچینی و هیچ برنامهریزی قبلی میافتد و میمیرد. خانواده مشدسن به یکدیگر نگاه میکنند و بعد به گاو و چند بار این حرکت را تکرار میکنند و بعد رو به دوربین میگویند: «یعنی چی کار کنیم حالا؟» کدخدای ده که مرغابی بود (فامیلیاش مرغابی است، قلیدون مرغابی) رو به خانواده میکند و میگوید: «من یه فکری دارم!». از آن طرف میبینیم مشدسن به شهر رفته تا از اداره «هماهنگی امور گردشگردی» مجوز نگهداری یک سگ را برای مراقبت از گاوش و گرداندن آن در طویله بگیرد. مشدسن یک سال در انتظار نوبت ملاقات با رییس معط ... داستانهای بیقانون ۱۸:۰۶ ۱۳۹۷/۱۱/۱۲ ✅ سرعت تغییر دادهها برعلیه ماهیهای کودنِ فراموشکار. بهار امینترابی | بی قانون زده بود به اخبار تلوزیون. یه قیافهی ناامیدی به خودش گرفت و گفت به نظرت من تبدیل شدم به یه ماهی قرمز؟ سرعت جمعآوری اطلاعاتم با تخلیه اطلاعاتیم به چند ثانیه تقلیل پیدا کرده، هیچ جوره هم امکان بازیافت اطلاعات وجود نداره. از یه طرف پیشرفت بابا در زمینهی اطلاعات تکنولوژی بهت زدهام کرده بود و از یه طرف هم متعجب از این که چرا بابا دچار این تناقض شدید شده. همون جور ناامیدانه ادامه داد بیشتر سالهای عمرم درگیر این سوال بودم که سرعت تغییر در اطرافمون چقدر باید باشه تا آدمها رو تبدیل کنه به ماهیهای کودن و فراموشکاری که قدرت پردازش اطلاعاتشون از چند ثانیه تجاوز نکنه؟. از اونجایی که ما جزء طبقهی وسط هستیم و زاویه دید ما متوسطا اونقدرا هم گسترده نیست، متعجبتر شدم، اما وقتی یادم اومد امروزه روز به مدد روزگار معاصر اینقدر وسیع شدیم که افق دیدمون از بسته به واید تغییر حالت داده، تعجبم حبابی شد و ترکید. نه اینکه از این افقِ دیدِ جدید ناراحت باشما ولی ناگفته نمونه فرایندِ تغییرش با کلی درد و خونریزی همراه بوده. بعد هم ناامیدتر اضافه کرد حس میکنم یه ماهیِ تُن کودنم که شگفتیهای اطرافم اصلا تحت تاثی ... داستانهای بیقانون ۱۴:۴۵ ۱۳۹۷/۱۱/۱۲ ✅ بچههای مردم نصف شمان، ولی بازم دو برابرتونن!. شهاب صفاری | بی قانون دو تا برادر هستیم که در یک خانه با بچهی مردم زندگی میکنیم. بچهی مردم خودش خانه و زندگی دارد، اما همیشه حضور غیر فیزیکیاش در خانه ما را اذیت میکند. حتی وقتی برادر بزرگترمان زن گرفته و رفته بود خانه خودش، گاهی پدرم دست بچهی مردم را میگرفت و میبرد آنجا تا کمی حال برادرم را بگیرد. من بعد از کلی تحقیقات در مورد بچهی مردم، به نتایج قابل توجهی رسیدم. اول اینکه هرکسی که متولد میشود یک بچهی مردم نیز در حوالی خانه شان، همزمان با او متولد میشود. این بچهی مردم همیشه با او همراه است و در بزنگاههای زندگی، خِر او را میچسبد. شاید به این نکات توجه نکرده باشید اما بچهی مردم همیشه نصف شما سن دارد ولی دوبرابر شما میفهمد. همیشه نصف شماست اما دوبرابر شما کار میکند و پول در میآورد. همیشه نصف شماست و نصفِ نصف شما غذا میخورد و لباس میخرد و خرجی روی دست خانوادهاش نمیگذارد. ... ‹ 1 2 3 4 ›
داستانهای بیقانون ۱۳:۰۷ ۱۳۹۷/۱۲/۱۴ ✅ من، سفر، سیر و سرکه. سحر شریفنیک | بی قانون.. طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون) 👇👇👇.
داستانهای بیقانون ۱۹:۰۶ ۱۳۹۷/۱۲/۰۶ ✅ مهندس روزت مبارک. طیبه رسولزاده | بی قانون شما عزیزان «مهندس گشتهاید که راه دلش را پیدا کنید»، ولی متاسفانه چون هنوز ریاضی یک و دینامیک پاس نکردید و سه ترم هم مشروط شدید، مدرکتون رو بهتون نمیدن. به همین خاطر پیشنهاد میدیم تا فارغ التحصیل نشدید، دنبال دل کسی نرید. چون ممکنه تو راه پیدا کردنش گم بشید. با این همه میپذیریم که شما مهندسید. چون از همون روزی که قبول شدید به فارسی سخت به ما فهموندید که مهندسید و تو بیو صفحهتون هم نوشتید: بچلر+ عکس آچار. پس برای حل هر مشکلی یا راهی خواهید ساخت یا راهی خواهید یافت. البته از اونجایی که نشون دادید «مهندسی کار دل است نه کار گل» و استادای خوبی هم نداشتید و کیلویی نمره گرفتید، خیلی نمیشه ازتون توقع ساختن داشت. پس بهتره راهی بیابید. البته برخی معتقدند که «مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی» که اونا احتمال زیاد دکترهایی هستن که به وضعیت اشتغال و موفقیتهای شما حسودیشون میشه. ...
داستانهای بیقانون ۱۱:۱۴ ۱۳۹۷/۱۲/۰۵ ✅ آشغالهای دوستداشتنیِ حسین شریعتمداری. زهرا ساروخانی | بی قانون از اونجایی شروع شد که یه عکاسِ خدا بگم چیکارش کنه رفت تو دفتر روزنامه کیهان و از تجهیزات و کامپیوترهای داخلی اون عکس گرفت. بعد هم عکس وارد شبکههای مجازی شد و همه توجهات رفت به سمت آیمکی که روی میز استاد برق میزد. عدهای اعتراض کردن که آقای شریعتمداری، یعنی اون اسناد ارتباط تکتک ایرانیان با آمریکای جهانخوار رو تو آیمک نگه میداری؟ آیمک خودش سر در آخور آمریکا داره، اصلا خودش آمریکاست، چی شد که اینجوری شد؟ و ایشون هم پاسخی دادن که من به شخصه پرچم سفیدم رو بردم بالا و قانع شدم. گفت: «سیستمهای کیهان از ۴۰ سال قبل مکینتاش و آیبیام بوده و برای جلوگیری از هزینههای میلیاردی تغییر سیستم صفحه بندی، دو تا آیمک داریم. وی سپس ادامه داد: خیلی هم به دردنخور و آشغاله، مفت نمیارزه، واقعا ما همش بخاطر ملت داریم از خودگذشتگی میکنیم که این کامپیوترهای مزخرف رو تحمل میکنیم، همش هم از بیعرضگی دولته، افایتیاف بخوره تو سرت الهی». یه توک پا پریدم سر کوچه قیمت سی دی نصب ویندوز قفل شکسته رو گرفتم، اوه اوه، ده هزاااار تومن، میدونید ده هزار تومن چند میلیارد تومنه؟ نکته دیگهای هم هست که دوستان اصلا دق ...
داستانهای بیقانون ۱۶:۵۶ ۱۳۹۷/۱۲/۰۴ ✅ رستگاری در اسفند. فاطمه ناصری | بی قانون بهمن هم رفت و هیچ وقعی به چست و چابکی پست گذاشتن شما در باب نالههای عقاب تک پر و شقایق پرپر و گودرز منتر نگذاشت؟ فقط وقتی داشت میرفت گفت: «ارواح عمه خانوم بزرگوارتون، همه بوجی موجیهای هفته قبل رو هم من کپی پیست کردم. حالا سال بعد براتون یه قناری میارم که با ارزن روپایی میزنه از حلقه دود شوت میکنه بیرون، بوس کردنیا». حالا میرویم که اسفند را داشته باشیم با سرویسسازی دهان گوگل و کارمندان با سوالات دم نوروز آریاییمان. ما هم که خود فروخته بیهویت، گفتیم بیاییم و با پاسخ دادن به یکی از سوالات پرتکرار باری از دوش گوگل جانمان برداریم … «چی بخورم تا عید لاغر شم؟». دانشمندان حوزه دریای کارائیب به جز دومینیکاشون اینها طی تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدهاند که این پرتکرارترین سوال آریاییهای عزیز در یک ماه، دو هفته، سه روز و حتی یک ساعت مانده به سال تحویل است. «کارد بخورید». داغ نکن عزیزم، منظور کارشناسان محترم این است که خودتان را به تیغ جراحان متبحر زیبایی بسپارید، اگر نه کیلو کیلو پنیر موزارلا و پاستای آلفردو و آبگوشت دوغ آبعلی پهلو با یک ماه و یک سال که آب نمیشود دوست عزیز، واقعبین ...
داستانهای بیقانون ۱۳:۴۱ ۱۳۹۷/۱۲/۰۳ ✅ تو یه گرگی و من بره. شایگان ابراهیمپور | بی قانون از من بپرسن تنها چیزی که از دنیا فهمیدی چی بوده؟ بعد چند ثانیه خیره شدن به یه گوشه و دست کشیدن به ریشام میگم: تنها چیزی که فهمیدم اینه که دنیا خیلی غیر قابل پیشبینیه. بعد یه پک به سیگارم میزنم و با تاکید میگم: خیلی. احتمالا بعدش هم یه آهنگ پس زمینه پخش میشه و من خیره میشم به همون گوشه …احتمال اینکه هیچوقت هیچ احدالناسی این سوال رو ازم نپرسه و تا آخر عمر ازم بپرسن ببخشید جناب این اطراف دستشویی کجاست؟ خیلی بالاست. چون همیشه اون اتفاقی که دوست داری نمیوفته …یعنی اینجوریه که دنیا ازت میپرسه دوست داری چی بهدست بیاری؟ بعد تو میگی دوست دارم هم دکتر بشم، هم مهندس، هم خواننده، هم بازیگر و … که دنیا میگه: خره داری اشتباه میخونی. اون لیست باباته. لیست خودت اون زیره. ...
داستانهای بیقانون ۱۵:۱۲ ۱۳۹۷/۱۲/۰۲ ✅ تحلیل بیوگرافیهای فاخر فضای مجازی. میثم ابراهیم نژاد بازرگانی | بی قانون بهخاطر داشته باشید یک زمانی وقتی لازم میشد خود را در یک جایی معرفی کنیم، روال کار اینطور بود که میگفتیم بنده فلان بهمانینژاد هستم و فرزند بیسارعلی و به شماره شناسنامه مثلا چهار تا دو! شغل ابوی محترم هم این است! در فرمهای مختلف از فرم سنجش بینایی و واکسن سرخک بگیر تا درخواست وام هم روال معرفی به همین شکل ولی بهصورت مکتوب بود! یک سری کادر مربعی کوچک تعبیه میکردند تا افراد حروف اسم و فامیلشان را آنجا بنویسند. البته از آنجایی که تعداد حروف فامیلی بنده رو به بینهایت میل میکند، اکثرا چندین حرف زیادی میآمد و در فرم جا نمیشد. یعنی همیشه حسرت بهدل ماندم که در یک فرم اسمم کامل جا شود و این مساله در مواقعی ضربات روحی جبران ناپذیری به من وارد کرده است! مثلا چندین بار دو حرف آخر فامیلیام در فرم جا نشده که نتیجه کار فاجعهبار بوده است!. با ظهور شبکههای اجتماعی بیوگرافی باب شد. بنده همین چند وقت قبل تلاش کردم برای پیج خود در اینستاگرام بیوی مناسبی بنویسم. ...
داستانهای بیقانون ۱۶:۵۷ ۱۳۹۷/۱۲/۰۱ ✅ فواید گیاهخواری. عابد کریمی | بی قانون اجازه و رخصت از صادقخان هدایت، به خود واجب دانستیم سری به نظریه تاریخی، علمی، ادبی، سیاسی، اجتماعی و مهمتر از همه اقتصادی «فواید گیاهخواری» بزنیم. هر چند میدانیم چرت و پرتهای ما با موارد ارزشمندی که صادقخان در کتاب فواید گیاهخواری فرمودهاند، قابل مقایسه نیست و غلط میکند که قابل مقایسه باشد. البته همین که ایشان نزدیک به یک قرن پیش استعداد «اوستاداموسی» خود را با پیشگوییهایش محک زده بسیار مهم و جالب است. اگرنه خود پیشگوی مشهور جناب اوستاداموسخان دور از جان، هاپوی چه کسی بوده که این همه سال قبل فکرش هم به چنین اهمیتی از گیاهخواری رسیده باشد. رک و پوست کنده بگویم؛ خاک بر سر من که مانند خیلی از افراد عامی و ساده نسل خود هیچ وقت پند و نصیحت بزرگان و گذشتگان را سرمشق قرار ندادم. برای همین است که ریز به ریز زندگی ما عبرت آیندگان شد. اگر آیندگان همه تصمیمهای مهم طول زندگی خود را برعکس تصمیمهای من و همنسلهایم بگیرند، بیشک موفقترین و خوشبختترین مردم روی زمین خواهند بود …حیف که ما انسانهای آیندهنگری نبودیم و خیلیهایمان پلهای پشت سرمان را خراب کردیم. به طور مثال ما یک آشنای نزد ...
داستانهای بیقانون ۱۹:۵۹ ۱۳۹۷/۱۱/۲۹ ✅ خوفناکتر از سونامی. احسان هیدی | بی قانون فقط سرما و زود تاریک شدن هوا در فصل زمستون نیست که منو ناامید میکنه بلکه فکر کردن به نیمه دومش چهار ستون بدنم رو میلرزونه و یه کابوس بزرگ به نام خونه تکونی برام تداعی میشه. تصور دیدن مادرم با اون هدبند قرمز مخصوص خونه تکونیش در نقش فرمانده این جنگ نابرابر و از اونطرف چهره خسته بابام که از پا افتاده با یه جارو در دستش و نگاه غصهدار خواهرم که پاچه شلوارش رو بالا زده و مشغول شستن موکت کف اتاقشه و برادرم که بالای چهارپایه دیوارها رو دستمال میکشه. همه اینها یعنی که متاسفانه بهار در راهه. کاش عید نوروز نمیاومد یا اگه میاومد تنها و بدون خونه تکونی میاومد …از اواسط بهمن که سونامی خونه تکونی به منزل ما میرسه حتی موندن تا ساعت هفت و هشت شب توی شرکت هم میتونه یک کار فان، جذاب و بسیار نشاط آور تلقی بشه و من حاضرم حتی شبها روی صندلی میزکارم بخوابم ولی وارد آشفته سرای خونه نشم. تب رسیدن سال جدید و تمیز کردن خونه انقد بالاست که ما از اینکه بهار میاد ناراحت میشیم. اعضای خانواده ما هر سال تا اوایل تابستون مشغول درمان دردهای ناشی از خونه تکونی هستند. خود من تا اوایل مرداد، رنج میکشیدم از تحمل ...
داستانهای بیقانون ۱۲:۱۵ ۱۳۹۷/۱۱/۲۸ ✅ شازده کوچولو و ریزش فالوئراش. افسانه جهرمیان | بی قانون کوچولو تبلتش رو برداشت تا مثل همیشه بره پیش روباه و با سوالهای صدمن یه قازش (با قاف) روباه رو تا مرز فنا ببره. اما روباه که باهوشتر از این حرفا بود و دیگه اخلاقای مزخرف شازده کوچولو رو از بر بود، پیچوندش و خبری ازش نبود. پس شازده کوچولو رفت سراغ مارِش. (بابا همون ماره که هی باهاش حرف میزد دیگه). مار درگیر تمیز کردن خودش بود و به سختی دنبال زیربغلش میگشت که مام خوشبوکننده بزنه، که شازده کوچولو مثل دسته بیل وارد شد و پرسید:. بیا این تبلت رو بگیر ببین چرا فالوئرام ریزش کردن. مار گفت: تو مگه حریم خصوصی سرت نمیشه؟ نمیبینی دارم کارهای شخصیم رو انجام میدم؟. شازده کوچولو گفت: خبه خبه. ...
داستانهای بیقانون ۰۹:۳۵ ۱۳۹۷/۱۱/۲۷ ✅ نقدهای ۱۵ هزار تومانی. احسان هیدی | بی قانون روزها به هر پیج و کانالی سر بزنیم میبینیم هر ایرانی به لطف مسعود فراستی درونش مشغول نقد فیلمهای جشنواره و سیمرغهای اهداییه. متاسفانه نقد فیلم راحتترین کار ممکنه و برخلاف بقیه رشتههای تخصصی و غیر تخصصی هیچ پیشینهای نمیخواد و ظاهرا هر کسی میتونه انجامش بده. شاید برای نوشتن مطلب و گزارش ورزشی و انتقاد از مربیان و بازیکنان نیاز به داشتن حداقل یک عکس با شورت ورزشی در زمین مسابقه باشی یا برای نقد وضع اقتصادی کشور لازمه که لااقل چند بار توی صف گوشت یخی و پیش خرید سکه و چنج دلار مسافرتی رفته باشی ولی امان از سینمای زبون بسته. هر کسی که پاش به سالن سینما میرسه دیگه خودش رو یک منتقد میدونه و علاوه بر نقد فیلم حتی با شلاق به جون کارگردان میافته و بعد از تخریب بازیگران به نصیحت از نویسنده میپردازه و تمامی عوامل رو از دم تیغ میگذرونه. در بعضی مواقع منتقد با داشتن سابقه شرکت در تئاتر مدرسه در دهه فجر سال ۱۳۷۴ حتی به برنده سیمرغ هم ایراد میگیره و باعث کنارگیری موقتش هم میشه. حتی دیده شده که انقد فضا باز شده که وکلای دادگستری هم در مصاحبههای جشنواره شرکت میکنن و رو در رو با کارگردان بحث ...
داستانهای بیقانون ۱۶:۴۴ ۱۳۹۷/۱۱/۲۶ ✅ قسمت اول: حمل کنندهای با بار اضافه. سارا غریبان | بی قانون اول که فهمیدم باردار شدم، چند تا صحنه رومانتیک از فیلمها توی ذهنم اومد. یک خانم متاهل که حالت تهوع دارد. بزرگترها یک لبخندی به هم میزنند و دقیقا از همانجا معلوم میشود که بچهای در راه است. انواع ویارونه را برای خانم میآورند، او هم با سرعت میخورد. به نظر من، رسانهها درباره پدیدهی بارداری «سفیدنمایی» کردهاند. نوشیدن آب برای من شبیه «جنگ قطره و مری» بود. هر قطره آب خودش را در مسیر مری چند ساعتی گیر میانداخت و آخر سر هم، با زحمت زیادی بیرون میپرید. زمان اولین سونوگرافی رسید. وقتی سونوگرافی شروع شد، با دقت به صفحه مانیتور نگاه میکردم که چند چیز متحرک توجهم را جلب کرد، ناگهان دکتر با تعجب گفت: «سه قلواند». ...
داستانهای بیقانون ۱۷:۰۷ ۱۳۹۷/۱۱/۲۳ ✅ خداحافظ ای جشنوارهی سی و هفتم. احسان هیدی | بی قانون فیلم فجر به پایان رسید و مطمئنا دلمون براش تنگ نمیشه چون در طول سال میتونیم تمام فیلمها را ببینیم اونم بدون ایستادن در صفهای طولانی و تحمل بینظمیها …جشنواره امسال هم کلی حاشیه داشت ولی اتفاقات جدید و یکسری اتفاقات تکراری اهمیت بیشتری داشت. اول به مرور اتفاقات تکراری میپردازیم از لباسهای عجیب و غریب یکسری از بازیگرها در مراسم فتوکالهای جشنواره که بعضی از اون لباسها حتی در قبایل دور افتاده آفریقایی که در مراسم خاص خودشون میپوشیدن و دور آتیش میچرخیدن هم دیگه وجود نداره. البته بنده معتقدم نحوه لباس پوشیدن هر کی به خودش مربوطه و این دو سه خط را برای شما نوشتم تا در جریان باشید. (لباسهای رنگ و رو رفته و پاره پوره و کوتاه خودش را میپوشد). از دیگر موارد تکراری جشنواره امسال درخشش مجدد نوید محمدزاده و شانس اصلیش برای بردن سیمرغ بلورینه، نوید دیگه یه جورایی شور بازیگری و خوب بودن را در آورده و بهتره چند سالی از جشنواره کنار گذاشته بشه تا بلکه بقیه هم بتونن یه سیمرغی به جیب بزنن. حس بازیگرای هم دوره نوید محمد زاده رو اون فوتبالیستهایی که با رونالدو و مسی هم دوره شدن خوب درک میکنن. ...
داستانهای بیقانون ۱۸:۵۵ ۱۳۹۷/۱۱/۱۹ ✅ تو دوره رو به رشد اقتصادی خواهشا مثل مامان من نباشین. بهار امینترابی | بی قانون سوپ پخته بود، من ناجور شاکی. اول از کسی که این غذا رو برای بار اول اختراع کرده، بعدم شاکیتر از کسایی که این اختراع مزخرف رو به رسمیت شناخته بودن. بابا، تا قبل از این وضعیتِ رو به رشد و شادابِ اقتصادی تو جبهه من بود. حالا اما ناچارا زیر پوستی رفته بود تو جبهه مامان که سوپ رو تا درجهی شام اونم دوبار در هفته به حساب میاره، آخه خدایی سوپ؟ شام؟ اونم دوبار در هفته؟ ظلم از این آشکارتر؟ البته پیش از این شادابیِ اقتصادیِ گل و بلبل خیلی نگران نبودم. جیک ثانیه میپریدم سر کوچه و به رَغم غُرغُرای مامان یه ساندویچ دو نونهی دوبل برگر سفارش میدادم. ...
داستانهای بیقانون ۱۶:۴۹ ۱۳۹۷/۱۱/۱۶ ✅ هوش کماکان نزد ایرانیان است و بس!. میثم ابراهیم نژاد بازرگانی | بی قانون شما هم جزو افرادی باشید که معتقدید ایرانیان جزو باهوشترین مردمان جهان نیستند و بگویید این چیزها شایعه است و اصلا در رتبهبندیهای جهانی، ما جایی در میان باهوشها نداریم. اما کاملا در اشتباهید. چرا؟. چون اولا که هر بچهای که در ایران مدرسه میرود، بالاخره یک روزی و توسط یک نفری تحقیر و مسخره خواهد شد! کافیست دانشآموز بخت برگشته سر کلاس به سوال معلم جواب غلط بدهد! خود معلم و بچههای کلاس یک دل سیر به دانش آموز مذکور میخندند تا بچه با خاک یکسان شود! طبیعی است که در دفعات بعدی نه تنها این دانش آموز از استرس تمسخر شدن اظهارنظر نخواهد کرد، بلکه حتی به سوال معلم فکر هم نمیکند و این چنین میشود که همین بچه از بس از ذهنش کار نمیکشد، مغزش مستهلک نمیشود و آکبند و باهوش باقی میماند! ثانیا بچه ایرانی در هر سنی و درهر پایه درسی، آماده تستزنی است! اگر اینگونه نبود که همه جا تبلیغ نمیکردند که! ...
داستانهای بیقانون ۱۴:۴۱ ۱۳۹۷/۱۱/۱۴ ✅ این متن افتضاحه!. شایگان ابراهیمپور | بی قانون.. خیلی زود ارزش هر کاری رو پایین میآریم خیلی زود زحمات بقیه رو نادیده میگیریم. همیشه اول باید برگردیم ببینیم طرف میخواسته چی کار کنه که حاصلش این شده. باید ببینیم توی چه شرایطی بوده. چه موانع و مشکلاتی پیش روش بوده. بعد اون موقع وقت مناسبیه که کارش رو بیارزش کنیم. اون موقعست که باید بگیم این دیگه چه افتضاحیه؟ این رو که همه میتونن انجام بدن. یعنی نباید با یه بار گوش کردن آهنگ جدید آقای خواننده که متخصص گوش، حلق، بینی، دهان، دندان، مِری، لوزالمعده، جزایر لانگرهانس و اقصی نقاط بدنه رو زود قضاوت کنیم. باید چند لحظه صبر کنیم و وقتی خبر داد که بهش وابسته است و وای از اون لامصب، متوجه این داستان بشیم که مدرک تحصیلی جز خودش، تقریبا هیچ چیز دیگهای رو با خودش به همراه نمیآره. ...
داستانهای بیقانون ۱۲:۰۶ ۱۳۹۷/۱۱/۱۳ ✅ گاو بلا نسبت شما. علیرضا کاردار | بی قانون به نظرسنجی سایت معتبر «آی اَم دیبی» فیلم «گاو، بلانسبت شما» یکی از تحسین شدهترین فیلمهای تاریخ سینماست و بیشترین تعداد تماشاچی در دنیا با آن همذات پنداری کردهاند. داستان فیلم درباره «مشدسن»، مردی است که یک گاو دارد و گاوش را خیلی دوست میدارد. گاو منفعتهای زیادی برای مشدسن و خانواده و روستایش دارد و همه اهالی از شیر و پنیر و کره و دوغ و روغن و دم و سم و شاخ و خلاصه همه جای گاو به بهترین نحو استفاده میکنند. در یک روز تابستانی که مشدسن برای انجام کار اداری راهی شهر میشود، گاو خیلی یهویی و بدون مقدمهچینی و هیچ برنامهریزی قبلی میافتد و میمیرد. خانواده مشدسن به یکدیگر نگاه میکنند و بعد به گاو و چند بار این حرکت را تکرار میکنند و بعد رو به دوربین میگویند: «یعنی چی کار کنیم حالا؟» کدخدای ده که مرغابی بود (فامیلیاش مرغابی است، قلیدون مرغابی) رو به خانواده میکند و میگوید: «من یه فکری دارم!». از آن طرف میبینیم مشدسن به شهر رفته تا از اداره «هماهنگی امور گردشگردی» مجوز نگهداری یک سگ را برای مراقبت از گاوش و گرداندن آن در طویله بگیرد. مشدسن یک سال در انتظار نوبت ملاقات با رییس معط ...
داستانهای بیقانون ۱۸:۰۶ ۱۳۹۷/۱۱/۱۲ ✅ سرعت تغییر دادهها برعلیه ماهیهای کودنِ فراموشکار. بهار امینترابی | بی قانون زده بود به اخبار تلوزیون. یه قیافهی ناامیدی به خودش گرفت و گفت به نظرت من تبدیل شدم به یه ماهی قرمز؟ سرعت جمعآوری اطلاعاتم با تخلیه اطلاعاتیم به چند ثانیه تقلیل پیدا کرده، هیچ جوره هم امکان بازیافت اطلاعات وجود نداره. از یه طرف پیشرفت بابا در زمینهی اطلاعات تکنولوژی بهت زدهام کرده بود و از یه طرف هم متعجب از این که چرا بابا دچار این تناقض شدید شده. همون جور ناامیدانه ادامه داد بیشتر سالهای عمرم درگیر این سوال بودم که سرعت تغییر در اطرافمون چقدر باید باشه تا آدمها رو تبدیل کنه به ماهیهای کودن و فراموشکاری که قدرت پردازش اطلاعاتشون از چند ثانیه تجاوز نکنه؟. از اونجایی که ما جزء طبقهی وسط هستیم و زاویه دید ما متوسطا اونقدرا هم گسترده نیست، متعجبتر شدم، اما وقتی یادم اومد امروزه روز به مدد روزگار معاصر اینقدر وسیع شدیم که افق دیدمون از بسته به واید تغییر حالت داده، تعجبم حبابی شد و ترکید. نه اینکه از این افقِ دیدِ جدید ناراحت باشما ولی ناگفته نمونه فرایندِ تغییرش با کلی درد و خونریزی همراه بوده. بعد هم ناامیدتر اضافه کرد حس میکنم یه ماهیِ تُن کودنم که شگفتیهای اطرافم اصلا تحت تاثی ...
داستانهای بیقانون ۱۴:۴۵ ۱۳۹۷/۱۱/۱۲ ✅ بچههای مردم نصف شمان، ولی بازم دو برابرتونن!. شهاب صفاری | بی قانون دو تا برادر هستیم که در یک خانه با بچهی مردم زندگی میکنیم. بچهی مردم خودش خانه و زندگی دارد، اما همیشه حضور غیر فیزیکیاش در خانه ما را اذیت میکند. حتی وقتی برادر بزرگترمان زن گرفته و رفته بود خانه خودش، گاهی پدرم دست بچهی مردم را میگرفت و میبرد آنجا تا کمی حال برادرم را بگیرد. من بعد از کلی تحقیقات در مورد بچهی مردم، به نتایج قابل توجهی رسیدم. اول اینکه هرکسی که متولد میشود یک بچهی مردم نیز در حوالی خانه شان، همزمان با او متولد میشود. این بچهی مردم همیشه با او همراه است و در بزنگاههای زندگی، خِر او را میچسبد. شاید به این نکات توجه نکرده باشید اما بچهی مردم همیشه نصف شما سن دارد ولی دوبرابر شما میفهمد. همیشه نصف شماست اما دوبرابر شما کار میکند و پول در میآورد. همیشه نصف شماست و نصفِ نصف شما غذا میخورد و لباس میخرد و خرجی روی دست خانوادهاش نمیگذارد. ...