✅ سوسول پلاستیکی. علیرضا کاردار | بی قانون

✅ سوسول پلاستیکی
علیرضا کاردار | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

نیریش و میل چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ می‌شود، ولی «نیریش و میل» اولش تلخند و تهش شیرین.
«میل» از راه رسید در حالی که در دستانش چند کیسه خرید بود. «نیریش» به استقبالش رفت ولی تا چشمش به کیسه‌های پلاستیکی افتاد، اخم‌هایش توی هم رفت و گفت: «صد بار نگفتم این‌قدر پلاستیک نگیر؟ مگه اون کیسه پارچه‌ایِ تو ماشین نبود؟ همه رو می‌ریختی اون تو! باز بعد از سال‌ها یک بار رفتی خرید، به اندازه یک قرن کیسه پلاستیکی به کره زمین اضافه کردی!» میل که همان‌طور چهارچنگولی دم در خشکش زده بود گفت: «علیک سلام! اجازه میدی پام‌رو بذارم تو درگاه بعد جلسه دادگاه رو رسمی کنی؟!» نیریش با اخم از جلوی در کنار رفت و با اکراه چند کیسه از دستش گرفت. میل گفت: «من دیگه نمیدونم به چه زبونی به این میوه فروشه بگم پلاستیک نمیخوام. فکر میکنه تعارف می‌کنم، منت سرم ميذاره میگه زشته، ما اینا رو فلان‌قدر می‌خریم تا شما راحت باشین!»
نیریش با حرص میوه‌ها را توی سینک خالی کرد، کیسه‌ها را روی هم گذاشت و گفت: «وقتی اینا رو بردم پسش دادم، می‌فهمه تعارف و منت چیه!» میل با عشوه‌گری جلو آمد و گفت: «حالا حرص نخور، ببین برات توت فرنگی خریدم اندازه سیب...» نیریش با حرص به عقب هلش داد و گفت: «که مزه خیار میده!» میل گفت: «حالا این پلاستیک‌بازی خیلی هم بد نیست، فکر کن اگه ما پلاستیک مصرف نکنیم، از اون تولیدکننده تا فروشنده کلی و جزئی، همه ورشکسته ميشن. تازه نمکی‌ها هم کاسبیشون کساد میشه. فقط مجبورن «آلومنیوم» و شیرآلات خرید و فروش کنن!» نیریش پشت چشم نازک کرد و گفت: «تازه برای طبیعت هم خوبه، الان تو خشکسالی و کمبود غذا، حیوون‌ها هم پلاستیک می‌خورن تا نمیرن!» میل یک توت فرنگی برداشت و گفت: «آفرین! به درد اسم و فامیل هم می‌خوره، فینگیلی پلاستیکی، جینگیلی پلاستیکی! حیف درختا نیست که قطع بشن تا تبدیل به پاکت و لیوان و ظرف و نی کاغذی بشن؟ تا کی به این سوسول بازی‌هامون ادامه بدیم؟!» گازی به توت فرنگی زد و چهره‌اش در هم رفت.
نیریش هلش داد سمت سینک و گفت: «حالا نریزی روی زمین آقای ضد سوسول!» میل گفت: «کاش مزه خیار می‌داد، انگار سیب زمینی دارم گاز می‌زنم! کلا این سوسول بازی‌ها همه جا مد شده. یه جا باید جلوش رو گرفت. مثلا تیم‌ملیمون، مثل مرد سرشون رو بالا گرفتن و اولا بدون بازی تدارکاتی، ثانیا زودتر از بقیه کشورها، ثالثا با شورت و زیرپوش خونه و بدون کفش رفتن جام جهانی! رابعا...» نیریش وسط حرفش پرید و گفت: «رابعا رو بیخیال شو! تازه اعصابم داره آروم می‌گیره، باز یادم ننداز!» میل یک خیار برداشت و گفت: «این‌رو بخورم بشوره ببره... این رابعا با اون رابعاهایی که دنبال انگیزه میگردن فرق داره! می‌خواستم بگم یکی هم که لطف کرد و مفت و مجانی برای تیم ملی کت و شلوار دوخت، اون‌قدر ذوق کردن که دم به ساعت عکس میگیرن و میفرستن، مثل بچه‌هایی که لباس عیدشون رو میپوشن...» نیریش پوزخندی زد و گفت: «کوفت نگیری تو که سوسول نیستی و خیار نشسته گاز می‌زنی!».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon