داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ جرات یا حقیقت. مهدیسا صفریخواه | بی قانون
✅ جرات یا حقيقت
مهدیسا صفریخواه | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
یه بازی عجیبی بین خانومهای میانسال وجود داره که از خودشون میپرسن آیا حاضرن دوباره با همسرشون ازدواج کنن و بعد خودشون از جواب دادن طفره میرن. نمیدونم این چه جور خودآزاریه که با روح و روانشون راه میاندازن، من فقط وقتی به این سوال صادقانه جواب میدم که تو مرحله آخر مسابقه لحظه حقیقت باشم و یه دروغسنج بهم وصل باشه و قرار باشه ۱۰۰هزار دلار برنده شم، تازه مطمئن بشم دلارهاش، دلار جهانگیری نیس و دلار آزاده. خیلی از دغدغهها و سوالات بعد از ازدواج اینجوری هستن. یعنی جرات نمیکنی از خودت بپرسیشون چه برسه دیگران. مثلا آدم از یه سنی به بعد داستان آشناییش تغییر میکنه، بستگی داره مخاطبت کی باشه، اگر بچهتون این سوال رو ازتون بپرسه که مامان چه جوری با بابا ازدواج کردی صددرصد میگین باباش، 40 شب اومد خواستگاریتون دم در و بعد از شب چهلم پدرتون اجازه داد بیاد توی خونه. در حالیکه پدرتون ۴۰ شب یه تیک داشته درباره مزایای ازدواج باهاتون حرف میزده و شب چهلم صراحتا پرسیده این خری که باهاش میری بیرون نمیخواد بیاد برای دستبوسی؟! حالا زیاد تو فکر نرین میدونم این داستان برای شما هم آشناست. از یه جایی به بعد تغییر دادن داستان ازدواج هم جواب نمیده، چون سرانه صحبت کردن تو خونوادهها کمتر از این ها شده که بحث به اینجاها کشیده بشه. خودتون و همسرتون و بچهها مینیمالیست میشین یعنی دنبال کوتاهترین جواب برای هر سوالی هستین، دیگه نهایت تمرکز بچهها روی داستان زندگیتون برای استفاده شخصیشون تو توییتره تا سوژهتون کنن. من آدم ازدواجی بودم یعنی معتقد بودم دیگه وقتشه اما ظاهرا فقط خودم بهش معتقد بودم. برای همین هیچوقت از اونهایی نشدم که میگن ازدواج نکنین هیچخبری نیس بلکه همه رو دعوت میکنم به ازدواج کردن و معتقدم بالاخره سه ماه اولش خوش میگذره، سهماه دوم بازپخش سه ماه اوله، سه ماه سوم حرکت آهسته سه ماه دوم و سال اول برنامهها تموم میشه و فقط برفک پخش میکنین واسه هم، البته اگر روی مخ هم باشین ممکنه روی اعصاب همدیگه پارازیت هم بندازین. یعنی شما تحت هر شرایطی تو همون سال اول، خودتون به این بلوغ فکری میرسین که نباید ازدواج میکردین. حالا امثال من 30 سال هم پشت هم ضدتبلیغ برای ازدواج میکردم فایده نداشت. بعد درست تو این نقطه است که شروع میکنین به کنترل زد زدن که کاری عبث و الکیه. شما اگر تا آخر عمر هم کنترل زد بزنین دوباره به اون نقطه شروع نمیرسین. برای همین ناامید میشین و بهخودتون میاین میبینین سی سال از زندگی مشترکتون گذشته و تو دورهمیهای دوستانه مسابقه جرات یا حقیقت گذاشتین و اصلیترین سوالتون هم اینه که اگر به عقب برگردین با فلانی ازدواج میکنین یا نه؟ شما جدی جدی این سوال رو میپرسین و بهش جواب میدین و مردم شوخی شوخی فکر میکنن خوشی زده زیر دلتون و هیچکس اون نوشته تو بیوتون رو جدی نمیگیره که توش نوشتین: شبهای هجر را گذراندیم و زندهایم، ما را به سخت جانی خویش این گمان نبود.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon