داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ فیلتر چوب بستنی. علیرضا کاردار | بی قانون
✅ فیلتر چوب بستنی
علیرضا کاردار | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
«نیریش و میل» چیز خارقالعادهای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ میشود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین.
نیریش با دو بشقاب در دست از آشپزخانه بیرون آمد. میل سرش را بالا آورد و نگاه کرد، یک بستنی چوبی را نصف کرده بود. خواست آن قسمتی که چوب نداشت را بردارد که نیریش گفت: «اون چوبداره رو بردار، سرت به گوشی گرمه، این یکی رو میریزی روی خودت!» میل با دلخوری گفت: «دست شما درد نکنه، خب نفری یک بستنی کامل میآوردی که هر دوتامون چوبدار داشته باشیم». نیریش گفت: «زیادت میشه!» بشقاب را برداشت و برای اینکه بحث را عوض کند ادامه داد: «یادته یه زمانی چوب بستنی وارد میکردن؟» میل گفت: «مگه الان نمیکنن؟» نیریش خواست بستنی را با قاشق نصف کند که سر خورد، گفت: «نه دیگه، پیشرفت کردن الان فقط ماشین و گوشی و چایساز و بخارشور وارد میکنن!» میل یک گاز به بستنی زد و گفت: «اون بخارشوره که گویا اشتباه تو ترجمه بود». نیریش پوزخندی زد و گفت: «ایشالا که گربه بوده! اون لوبیا چشم بلبلیها هم لنز چشم بودن که دچار سهو ترجمه شدن. ماشینهای کمحجمی هم که وزارت بهداشت به اسم آمبولانس وارد کرده حتما از این آمبولانسهای اسباببازی بوده، چایسازها هم دستگاههای استریل وسایل اتاق عمل بودن!».
میل گفت: «بعید نیست، چون وزارت بهداشت مجوز داده بیمارستانها بعضی وسایل یکبار مصرف رو چندباره استفاده کنن». نیریش که مشغول سر و کله زدن با بستنی توی کاسه بود گفت: «پس اون چوب بستنیت رو نگهدار، به کار معاینه حلق میاد! ولی اونقدر جنسهای یکبار مصرف الکیه که همون یک بار رو هم نمیشه مصرفشون کرد، فکر کنم اینم تکذیب کنن». میل گوشیاش را به سمت نیریش گرفت و گفت: «آره، مثل جریان اون ابردزدی که نذاشتن یک روز هم ازش بگذره و تکذیبش کردن و گفتن منظور اون نبوده. حالا ولش، بیا پیج این هنرپیشههه رو ببین، مثلا سفیر محیط زیسته ولی همه صفحهاش عکس گریمهای خودشه!» نیریش با قاشق یک تکه بستنی کند که از توی کاسه بیرون پرید و اول افتاد روی مبل و بعد قل خورد روی زمین. با عصبانیت گفت: «ای فیلترش کنن اینرو که خلاص بشیم از دست این مسخرهبازیها... ببین چی شد!» میل نگاهی کرد و گفت: «نه که تلگرام رو فیلتر کردن، کسی دیگه استفاده نمیکنه!» نیریش با اکراه بستنی را از روی زمین برداشت و گفت: «بلدن، کلا میزنن برق رو قطع میکنن و خلاص!».
میل خندید و بستنی خودش را به سمت نیریش گرفت و گفت: «جای ژاپنیها خالی که از این گرمای هوا و گرد و غبارها و خشکسالی برامون برق بسازن...» نیریش بستنی را از میل گرفت و گفت: «بعدشم بیان این لکههای بستنی رو از زندگیمون پاک کنن...» و با یک گاز بستنی را تمام کرد.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon