داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ پنجمین نیمه گمشده عمه طلعت. افسانه جهرمیان | بی قانون
✅ پنجمین نیمه گمشده عمه طلعت
افسانه جهرمیان | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
عمه جان هر سال تابستون از شهرستان میاد خونه ما. البته زن مغروریهها تا کسی دعوتش نکنه نمیره خونهاش. بابام اشتباهی دستش ميخوره و میس میاندازه. اون هم نگران میشه و از شهرستان پا میشه میاد و نگرانیش هم معمولا یه 3-2 ماهی طول میکشه. توی این چندماه هم روی اعصاب ما پاتیناژ بازی میکنه. البته قبلا اینطور نبوداا خیلی خانم خوشمشرب و باصفایی بود. بنده خدا بعد از فوت شوهر چهارمش یکم اخلاقش سخت شد. ما هم فکر کردیم بهترین کار اینه که واسش همسر پیدا کنیم. بالاخره این زن بارها ثابت کرده ازدواجیه و فقط با این کار ميشینه سر خونه و زندگیش. ترجیحا هم دنبال یه مرد سرحال بودیم که زود تموم نشه و باز عمه تنها بمونه. از این حرفها هم که بگذریم دیگه شناسنامهاش جای سفید نداره. این پنجمی هم میخوایم بگیم سردفتر یه پرانتز باز کنه اسمشو بچپونه اون تو. خلاصه هرچی پیدا میکردیم، با یه بهونهای ردش میکرد. تا یه روز صبح اومد بالای سر من و گفت: پاشو، پاشو عمه پیداش کردم.
+ کیو؟
_ نیمه گمشدهام.
+ هه عمه شما که با چهارتا شوهر، مربع عشقیتم تکمیل کردی، گذاشتی کنار.
_ ساکت ببینم چش سفید؛ من گریزمان رو میخوام.
+ گریزمان؟! کی هست؟
_ مهاجم تیم فرانسه.
+ بیخیال عمه اینو از کجا پیدا کردی دیگه؟
_ وقتی با بابات جامجهانی میدیدیم باهاش آشنا شدم.
+ یهجوری میگید آشنا شدم انگار توی دانشگاه جزوههاتون پخش زمین شده واستون جمع کرده.
_ الهی باد کنی بچه. یا همین یا هیچکس.
هی به بابام گفتیم جلوی خواهرت فوتبال نبین، این بزرگوار حساسه، گوش نکرد. هیچی دیگه، فعلا داریم با خواهرم «دلم مثل دلت خونه شقایق» گوش میدیم تا ببینیم میتونیم بدلش رو واسش پیدا کنیم یا نه.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon