داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ داستاناولیننگاه. مهدیسا صفریخواه | بی قانون
✅ داستاناولیننگاه
مهدیسا صفریخواه | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
وقتی اولین بار عاشق میشین انگار یه جهش ژنتیکی عجیب دارین. انگار با یه ابرقهرمان پیوند خوردین و فکر میکنین هیچکاری تو دنیا نیست که نتونین انجامش بدین. اولین عاشقی مثل اولین باریه که تو شرکتهای هرمی یا نتورک مارکتینگ دارین پرزنت میشین. شما دنبال رویاهاتون هستین و اونی که پرزنتتون میکنه اون رویاها رو بهتون میفروشه. اولین عاشقی مثل شرکت تو سمینار موفقیته انگار فقط شما شاخین یا مثلا بقیه دوست نداشتن پول پارو کنن. مغز سروتونین میسازه و شما خوشحالین. اون زمان برای خوشحال بودن باید دلیل محکمهپسندی میداشتی وگرنه خیلی فرجام خوشی در انتظارت نبود. اولین بار که دیدمش از مجلس ختم میاومد، بور بود و یهجور عجیبی شبیه تامکروز بود، تو ذهنم فتانه پلی میشدکه هم نامهربونه، هم آفت جونه. البته این آهنگ رو بعدها تو تدوین آخر گذاشتم روش وگرنه اون اول فقط صدای قلبم رو میشنیدم که تو حلقم میزد. خیلی دلم میخواست تو ذهنم لاو استوری میزدن یا مثلا لئونارد کوهن میزدن ولی خب اون وقتها اینستاگرام و تلگرام و اینها نبود که ملت فرق این چیزها رو تشخیص بدن.
بعد از اون حس کردم، یه تامکروز و یه بردپیت و دو تا کلونی رو دیدم و دیگه همه چیز این جهان تکراریست. هی نشستم به آهنگ گوش کردن. دلم میخواست کوه رو بذارم رو دوشم، رخت هر جنگ رو بپوشم ولی اونوقتها سربازی رفتن بانوان در دستور کار دولت نبود. یا شیره سنگ رو بدوشم که چون بابام خونه بود نمیتونستم.
اونوقتها مثل الان نبود که با باباتون گل بزنین و بعد شما اونقدری که گل میزنین هتتریک کنین تو یه بازی. دلم میخواست خاک زمین رو بشمرم دونه به دونه، اما گفتم چهکاریه؟ لااقل کاری کنم که فردا ازش یه نوبل یا فیلدز دربیاد. وقتی اولین بار عاشقش شدم دلم میخواست چشم ماهو دربیارم یا یه نردبون بیارم اما عمهام اینها اسبابکشی داشتن و بابام نردبون رو داده بود بهشون و با مامان سرش دعوا بود که چرا سرخود بذل و بخشش میکنه.
دلم میخواست خیلی کارهای دیگه هم بکنم مثلا واسه چشماش در بذارم، که دیدم خداییش خیلی خزه، یعنی تو سال ۷۴ هم خز بود. اون وقت الان عکاس عروسیها همچین افکتهایی به کار میگیره. میدونین اونوقتها انجام هر کدوم از این کارها یه آپشن بود که تو مراحل بالاتر عاشقی قفلش باز میشد. تو مرحله نگاه اول، شما فقط ۳۲ بار حرکت آهسته اون نگاه رو دوره میکردین و بنا بر روایاتی ۴۲ بار. یعنی بیشتر از اون اگر پیش میرفتین دروهمسایه آمارتون رو میداد و باید جمع میکردین و عین فیلم هندی از اون شهر میرفتین. منم همین کار رو کردم اونقدر اون تصویر رو دوره کردم و ازش بکآپ گرفتم که ۶۳ درصد حافظه تصویریام رو پر کرد و بعد از اون هرجوری که میخواستم یه تصویر توپتر رو سیو کنم با خطای(Storage Space Running Out) روبهرو میشدم. بنابراين باید فایلهای اصلی سیستم عامل رو حذف میکردم و چون دلم نمیاومد به فایل بزرگ نگاه اول، نگاه چپ کنم.
برای همین خیلی از دستورات سیستم و اجرایی رو پاک کردم. این شد که پنج سال تو همون مرحله موندم تا اینکه یه ویروس جدید اومد و اون فایل اصلی رو پاک کرد، بعد دیگه بقیه مراحل آنلاک شدن. درسته که دیر شد ولی یادگرفتم اولویتهای Save to gallery رو بیشتر با خودم تمرین کنم.
شما هم از هرچیزی بکآپ نگیرین هاردتون سنگین میشه و این میشه که هر اشارتی رو تریپ ازدواج در نظر میگیرین. البته میدونیم خودتون اوستای این کارین، ولی بالاخره به ما هم گفتن این ستون رو پر کن. شما هم وانمود کنین اولین باره یکی همچین نصیحت توپی بهتون میده.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon