داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ Die hard ۶ در ایران. شاهین قدیانی | بی قانون
✅ Die hard 6 در ایران
شاهين قديانی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
بروس ویلیس برای ماموریت انتقال یک فرد از یک شهر به شهری دیگر وارد ایران میشود. مشخصات سوژه برای وی پیامک میشود: «شاهین طلایی– میدان مرکزی- ساعت 14». جان مک کلین (شخصیت بروس ویلیس در فیلم) بعد از یک هفته گزارش خود را ارسال میکند. ماموریت بسیار مخاطرهآمیز با موفقیت انجام شد. در هنگام ورود به شهر مبدا آسمان بسیار تیره بود و احتمال حملات شیمیايی میرفت اما با ماسکهای پیشرفته سوژه از منطقه خارج شد. سپس برای استتار سوژه را در یک کلاس درس مخفی کردم اما دشمنان که بسیار حرفهای بودند وسایل گرمایشی را به سرقت برده و به جای آن یک وسیله گرمایشی در کلاس جاسازی کرده بودند که آخرین بار در زمان حمله به متفقین استفاده شده بود. با آتش زدن این وسیله کلاس آتش گرفت که ما توانستیم از پنجره بیرون بپریم. در مرحله بعد برای گمراه کردن دشمنان سوژه را وارد یک سرویس مدرسه کردیم. اول فکر کردم راننده برای مسابقات فرمول یک در حال آماده سازی است اما بعدا مشخص شد برای کشتن سوژه، ترمز خودرو دستکاری شده است و مجبور شدیم از خودرو بیرون بپریم. سپس با قطار عازم شهر بعدی شدیم. در میانه راه از راننده قطار پرسیدم: «چه تکنولوژیهای جدیدی دارید! چطوری روی یک خط، هم یک قطار میره هم یک قطار میاد؟» به محض اینکه راننده گفت قاعدتا نباید اینطوری باشه به قطار روبرویی برخورد کردیم و هر دو قطار ترکید اما من با محافظ مخصوص سوژه را زنده بیرون آوردم. سپس به شهر بعدی رفتیم و برای خرید لباس نو وارد یک مجتمع شدیم اما دشمن برای کشتن سوژه، جوری مجتمع را به آتش کشید که القاعدهايها نتوانسته بودند برجهای دوقلو را به آتش بکشند. ماموریت به سختی در حال انجام بود. برای سرعت بخشیدن به عملیات ریسک انفجار هواپیما را به جان خریدیم و عازم شهر بعدی شدیم. تا قبل از رسیدن به مقصد همه چیز عادی بود که ناگهان اعلام شد چرخهای هواپیما باز نمیشود. من و سوژه به حالت تشنج افتادیم که بچه صندلی بغلی گفت: «نترس، هر هفته باز نمیشه، الان کف میریزن کف باند فرودگاه، سُر میخوریم میشینیم انقدر حال میده». در نهایت با وجود مقاومت شدید سوژه در طول مسیر، وی در مقصد رها شد. پایان پیام.
بعد از مدتی پیامی برای جان ارسال شد: «استعمال هر گونه مواد مخدر در طول عملیات ممنوع است. اینا چیه نوشتی؟». - جان: سوژه دیگه رسوندمش به مقصد. +مرکز: کدوم سوژه؟ - جان: شاهین طلایی دیگه که اساماسش اومد. +مرکز: هاع؟ -جان: یعنی چی؟ برای فریب دشمن این اسم رو فرستادید؟ پس این همه بلا رو کی سر ما فرستاد؟ +مرکز: ما از كجا بدونيم؟ –جان: پس این اساماس چیه؟ +مرکز: اسکل، این تبلیغ تخفیف فروشگاه زنجیرهایه. اسم سوژه رو هفته دیگه میفرستیم. برگرد برو سر جای اولت.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon