داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ نصیحت بیل گیتس. مهرشاد مرتضوی | بی قانون
✅ نصیحت بیل گیتس
مهرشاد مرتضوی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
یه روز چند نفر میرن پیش بیل گیتس، میگن: «آقاجون یه نصیحت به ما بکن». بیل گیتس که تا دماغش زیر لحاف کرسی بوده، سرشرو یه مقدار بیرون میاره و میگه: «برین چندتا شاخه درخت بیارین نصیحتتون کنم. خشک باشهها، من کار یدی نکردم زورم به شاخه تر نمیرسه». میگن: «آخه شاخه درخت از کجا پیدا کنیم وسط شرکت به این درندشتی؟» به روایت دوربینهای مداربسته، بیل گیتس یه نگاهی بهشون انداخته، دستی به دلارهای زیر متکاش کشیده، بعد گفته: «فکر کردین اینجا مثل شرکتهای ایرانیه که تا فاصله 20 کیلومتری گیاه پیدا نشه؟ مایکروسافتهها! برین تو حیاط چهارتا شاخه بیارین دیگه».
خلاصه میرن به هر زحمتی شاخه پیدا میکنن میارن میدن بهش. بیل گیتس شاخهها رو میندازه یه گوشه و میگه: «نصیحتم این بود که آدم تا کاری رو مجبور نشده نباید بکنه. این شاخهها هم نکته انحرافی بود که مجبور شین تا حیاط برین» و ادامه میده: «همیشه کارهای سخت رو به آدمهای تنبل واگذار کن. سریعترین راه رو برای انجامش پیدا میکنن» و دوباره تا دماغ زیر لحاف پنهان میشه.
اون چند نفر هم برمیگردن کشورشون در شرق آفریقا و راه تنبلی پیش میگیرن. کم کم تجربه کسب میکنن و به درجات بالای کشوری میرسن و واسه خودشون کارهای میشن.
یه روز یه معاون میاد بهشون میگه: «شبکههای اجتماعی برامون مشکل درست کرده». طرف از زیر لحاف میگه: «خب فیلترش کنین». فرداش یکی دیگه میگه: «اینترنت داره بازی درمیاره». جواب میده: «قطعش کنین». پسفردا اون یکی میگه: «تلفنا خط رو خط زیاد میشه». پسونفردا میگن: «برق نوسان داره» و پاسخ این دوستای عزیزمون به کل قضیه اینه که قطعش کنین بره و اونقدر همه چی رو قطع میكنن که الان هیچ اسمی از اون کشور باقی نمونده و کسی نميدونه کجاست!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon