🔆 اراده عمومی

🔆 اراده عمومی

💎 «کلیسا با مرجعیت یگانه خود، هرآنچه را که در طبع مؤمن مسیحی وجود داشت و‌ مقدس بود لگدمال کرد و‌ کشت. گوییا آن‌ها پی نبرده بودند که قرن‌ها، هم‌چون گله‌ای بودند که چوپانی آن‌ها را هدایت می‌کرد»(بهروززواریان، نقل با اندکی تغییر از بخشی از تفسیر خدایگانی و بندگی از پدیدارشناسی روح‌هگل، علیرضا سیداحمدیان).

🔶 ژان ژاک روسو در بحث از اراده عمومی گفته بود که:«چگونه می‌توان افرادی را به دفاع از آزادی فردی مجبور کرد بی‌آنکه آزادی دیگران به خطر بیفتد؟ و نیز چگونه می‌توان نیازهای عمومی را برطرف کرد، بدون این‌که ضرری به مالکیت خصوصی کسانی که در این امر شرکت می‌کنند وارد شود»؟

🔶 روسو در پاسخ به این پرسش می‌گوید:«این مشکل که به نظر می‌رسد غیرقابل رفع است، باتوجه به نخستین و عالی‌ترین همه نهادهای بشری، یا بهتر بگوییم با الهامی آسمانی راه حلی پیدا کرده است که به انسان آموخته است از فرمان‌های تغییر ناپذیر الهی تقلید کند»(روسو؛ به نقل از جواد طباطبایی).

🔺طباطبایی، جواد، تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا، جلدنخست، دفتر نخست. جدال قدیم و جدید در الهیات و‌ سیاسات.

_________________

💎 این دیدگاه که البته «از نظر خردگرایی سده هجدهم»(جواد طباطبایی) مورد بحث قرار گرفته بود حاوی نکته‌ای بسیار اساسی است. هرچند روسو تصور فیلسوفان را از خداوند به فرمانروای حاکم اطلاق می‌کرد(همان)، اما به نظر می‌رسد که اصل اساسی این تفکر که می‌بایست از آن قوانین تغییر ناپذیر تبعیت کرد به معنای «وانهادن اراده» و «واگذار کردن خویشتن خود» به موجودی است که خارج از دسترس انسان است که نه او انسان را می‌فهمد و نه انسان او را درک می‌کند، مگر این‌که حاکمیت مطلق انسان بر زمین، به جای آن ایده‌ای که انسان «وجود خویش را از طریق عشق در خداوند گم‌ می‌کند» تثبیت شود!

💎 علاوه بر این، می‌توان استدلال کرد که بر حسب قضیه‌ای عقلی، آن‌گونه که کانت در مقاله «?Was ist Aufklärung» گفته بود، روشنگری خروج انسان است از نابالغی. بسیاری از افراد اگرچه به لحاظ جسمانی به بلوغ رسیده‌اند، اما هم‌چنان «صغیر» هستند.‌

💎 چراکه کسی باید به آن‌ها بگوید که چه کاری انجام بدهند و کشیش باید به آن‌‌ها بگوید که ایمان بیاورید و در یک کلام تقلید؛ در حالی که این راه بر خلاف شعار روشنگری و خود عین «صغارت و‌ نابالغی» است.

💎 هم‌چنین می‌توان استدلال کرد که در این مسیر، راه برای هرگونه سوء‌استفاده از باورهای مؤمن مسیحی توسط «کلیسا» باز است. کلیسا خود را مرجعیت تفسیر کتاب مقدس تلقی می‌کند، در حالی که وجود مؤمن و فرد را در پای خود «لگدمال» می‌کند و هرآن‌چه را که در طبع بشر مقدس است می‌کشد_(این فقره را از بخشی از کتاب خدایگانی و بندگی تفسیر علیرضا سیداحمدیان گرفته‌ام)_ وانگهی، کلیسا «عقل» را می‌کشد و نابود می‌کند تا بتواند مرجعیت خود را تثبیت کند.

💎 «با این تفکر است که انسان اروپایی تمام ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را دگرگون می‌کند تا یک بار برای همیشه مهر حاکمیت خود را از عمق دریا تا قعر فضا بر همه‌ چیز بکوبد»!

✍ بهروز زواریان

@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken