💎 حق حکومت کردن.. ✍ بهروز زواریان

💎 حق حکومت کردن

✍ بهروز زواریان

💎 ...بدیهی است که برای تأسیس دولت، در هر صورت آن، رضایت مردم، اصلی اساسی در مشروعیت آن است. اما می‌توان در کنار این دیدگاه تصور کرد که مردم یک بار برای همیشه قدرت را «واگذار» می‌کنند، تا از این مجرا، «دولت تأسیس کنند»، و «تأسیس #دولت»، مستلزم این است که آن‌ها، پیشاپیش و بنابر روند طبیعی، «خود را به عنوان #ملت فهمیده باشند».

💎 اما در این میان آن‌چه که بیش از همه اهمیت دارد، این پرسش بنیادین است که چگونه می‌توان مهاری بر ساختار و‌ هسته سخت قدرت سیاسی زد، تا قدرت در دستان یک نفر قرار نگیرد؟ فعلا این را در حد یک پرسش طرح می‌کنم تا در زمان مقتضی به آن بپردازم و البته که در حال حاضر بر آن نیستم که این مسئله را نزد منتسکیو و‌ مهم‌تر نزد_«#هروائوس‌ناتالیس» طرفدار پاپ در بحث «تفکیک قوا» که البته در آن سده‌ها این‌گونه فهمیده نمی‌شد_، که بیش از این که به منتسکیو نزدیک باشد به جان لاک نزدیک بود، باز کنم.

💎 اما، پیش از هر چیز باید اشاره کرد که اگر به سخن فیلسوفانی چون «#هگل» گوش فرا داده و «مهاری و حدی بر پوزه دموکراسی زده می‌شد تا این چنین نتازد»، شرایطی متفاوت‌تر در تحولات و دگرگونی‌های سده بیستم ایجاد می‌شد.

💎 بدیهی بود که کسانی به دنبال دموکراسی می‌گشتند که نه از «دموی» آن چیزی می‌فهمیدند و نه از «کراسی» آن سر در می‌آوردند و نه از تاریخ چیزی می‌فهمیدند تا دریابند که چه چیزی تداوم پیدا کرده بوده است؟

💎 در این میان، اگرچه مسئله رضایت، اصلی اساسی برای «تأسیس دولت» است، اما مهم‌تر این است که چگونه باید این ساختار را کنترل کرد؟

💎 جیمز مدیسون در این باره بر این عقیده است که «اتفاقا اتکای به مردم بی تردید مهار اصلی بر حکومت است، اما در این میان باید به خاطر داشت که نباید اقدام‌های احتیاطی را نادیده گرفت».

💎 لذا، توزیع اقتدار اگرچه شکل‌های مختلفی به خود می‌گیرد، اما تجربه ایالات متحده نشان داده است که می‌توان _البته با چنین شرایط ایدئالی که در مختصات شرق به هیچ روی پاسخ‌گو نیست_ قدرت را میان ساختار قدرت مرکزی و محلی توزیع کرد. علاوه بر آن، در بطن حکومت مرکزی هم چنین توزیع قدرتی می‌تواند اعمال شود.

💎 فدرالیسم البته به معنای تکه و پاره کردن یک کشور برای توزیع قدرت میان حکومت مرکزی و پیرامونی نیست، بلکه بالعکس چندین جزء به یک دیگر می‌پیوندند تا قدرتی واحد ایجاد کنند. به این ترتیب، در این ساختار نه تنها قدرت محلی توان از میان برداشتن قدرت مرکزی را ندارد که حتی صرفا قدرت آن از جانب قدرت مرکزی تفویض نمی‌شود. به این ترتیب در ساختار ایالات متحده، مردم، هم قدرت را در مرکز و هم در ایالت تفویض می‌کنند و از این جهت با این اصل که «هیچ قدرتی نمی‌تواند دیگری را از میان بردارد»، هر عمل و اقدامی در ساختار مرزهای واحد، در جهت افزایش قدرت ساختار حکومتی ایالات متحده است.

💎 اما می‌توان فرض کرد که اگر هم به تعبیر تیرنی، افراد کثیر بهتر از یک فرد می‌فهمند، و آن می‌تواند مبنای مشروعیت نظریه رضایت باشد، در جایی که نه «تربیت و فضیلت سیاسی» وجود دارد و نه «درکی از نظام‌های نوآئین سیاسی» و نه «امکان فدرالیسم» می‌تواند مطرح شود، مشروعیت، «ضمن رضایت ضمنی و نه صریح»، باید ناظر بر تکوین آن چیزی باشد که در تاریخ بسط یافته است، یعنی «انبساط امر مطلق و نهاد دولت در تاریخ»؛ به عبارت دیگر باید چنان بر دهان دموکراسی _که محل تدوین و بسطش شرق نبوده است _زد، که این چنین نتازد!

💎 در فقدان تربیت و فضیلت سیاسی، دموکراسی، همان آزادی، و‌ آزادی مرادف با «انجام هرکاری مجاز است»، تفسیر می‌شود.

💎 تا جایی که در این دیدگاه، آزادی در معنای سطحی و سخیف عوامانه آن، به اوج خود می‌رسد_ و از آن جز هرج و مرج نمی‌تواند صادر شود، چنان‌که تا کنون، افق انتظار بر تجربه استوار شده و آن را اثبات کرده است و با این مبنا زمانی که بخواهند در سایه حکومت قانون، این آزادی توخالی را بگیرند، اقتدار یک نفر و‌ وضع و تدوین و اجرای مقتدرانه قانون، دیکتاتوری و استبداد تفسیر می‌شود.

💎 اما حقیقت این است که نباید قانون را ملامت کرد، بلکه باید، «چنانکه بر سر مستشارالدوله کوفتند تا آب از چشمانش آمد و کور شد»، به همان نحو بر سر دموکراسی زد تا بی‌پروا نتازد!

💎 جای شگفت است که کسانی از آزادی سخن می‌گفتند که #آزادی‌مطلق برای نابود کردن «قوانین و اساس دولت» داشته‌اند و البته_همانند لجن‌خوارهای عمق دریا که در آب غوطه‌ور و متوجه وحدت با آب نیستند»_ «در آب هرج و مرج تلخ خود» غوطه‌ور‌اند که «سایه #اقتدار‌قانون» و این که «قانون فصل الخطاب است»، روح و کالبدشان را می‌آزارد.

💎 و: سپس همان‌ها از نو، «در هرج و مرج خود ساخته»، ندای بازگشت به دموکراسی سر می‌دهند، حال که نظام‌های سیاسی جز از زهدان تاریخ تکوین پیدا نمی‌کنند.

@MinervaEule1776

https://t.me/denkenfurdenken