خب که چی بالاخره! مهاجرت خوب است یا بد؟.. اگه با دو تا پست قبلی موافق باشید،

خب که چی بالاخره! مهاجرت خوب است یا بد؟

اگه با دو تا پست قبلی موافق باشید،
به نظر من جواب بسیار ساده است : ایران کشوری است که ۵ رکن اصلی زندگی انسان شامل:
۱- جان
۲- وقت
۳-شخصیت
۴-آزادی و حریم خصوصی
۵- عدالت
اصلا بها و ارزشی نداره. در مقابل در اینجا این ۵ رکن در درجه اول اهمیت است نه به خاطر اینکه عاشق چشم و ابروی ما هستند بلکه با یک حساب سرانگشتی یک زوج شاغل بطور متوسط ۶۰ هزار یورو در سال یا بعبارتی بالغ بر ۵۰۰۰ یورو در ماه درآمد داره و مالیات به دولت می پردازند و در قبالش این ۵ رکن رو حق اصلی خود میدانند.

کمی در رابطه با این ۵ رکن بنویسم و مقایسه کنم :

۱- جان : انصافا در همین یکی دو سال اخیر چه حوادثی ناشی از بی مسئولیتی افراد اتفاق افتاده. کشتی سانچی و سقوط هواپیما بدلیل اطلاعات غلط هواشناسی و فرو ریختن ساختمان بخاطر خاکبرداری نادرست. آتیش گرفتن پلاسکو و ... (این پست رو ۲سال پیش نوشتم، الان اینهارو هم بهش اضافه کنید: پنهانکاری در مورد کرونا و مرگ این همه آدم، کشتن هزاران معترض توی خیابونها، زدن هواپیما اوکراینی، کشته شدن مردم بخاطر تشییع جنازه قاسم سلیمانی و ...) تصادفات و کشته های جاده‌ای که دیگه نقل و نباته. وارد بحث کشته شدگان سیاسی اصلا نمیشم چون این وبلاگ به هیچ وجه سیاسی نیست . حالا این مسببین در ایران چی میشن. ولی در عوض اینجا از نظر ایمنی اگه اولین نباشه که فکرکنم هست ، جز ۵ کشور اول دنیاست. خط هواپیمایی لوفتانزا یکی از بزرگترین و امن ترین خطوط دنیاست. ایمنی پروژه به اندازه به موقع بودن پروژه مهمه و حتما مهمتر هم هستش. افتخار یک مدیرپروژه تموم کردن پروژه بدون حادثه و سرموقع تموم کردنه.

۲-وقت : شما در ایران محکومید که اگر میخواهید کاری غیر از کار روزمره انجام بدید باید وقتتون هدر بره مثل کارهای بانکی و ... . اگر کارهای بزرگتر مثل اخذ وام و یا گرفتن گواهینامه و تعوبض شناسنامه و یا حتی بنام زدن ماشین و ... داشته باشید حداقل یک یا دو روز رو باید براش وقت بذارید ولی همه اینها در عرض نهایتا چند دقیقه هستش . اینها همه نشونه عدم احترام به وقت انسانها در ایران است.
اینجا برای وقت بی نهایت ارزش قائل‌اند، کافیه یه بار تست کنید و دیر سر قرار برید و اطلاع ندید، بعد خودتون متوجه میشید!

۳- شخصیت : مطمئنم حداقل یک بار از یک نهادی سازمانی مغازه ای و یا حتی از اتاق مدیرتون اومدید بیرون و این جمله رو با خودتون زمزمه کردید "طرف انگار داره با نوکرش صحبت میکنه". مثلا کارمند بانک داد نکره میزنه نفر بعدی و یا مسئول فلان اداره سر ارباب رجوع داد میزنه که مدارکت ناقصه. و یا از همه جالبتر بدلیل عدم وجود فضای رقابتی در بازار اقتصادی ایران دارید از طرف جنس میخرید ولی فروشنده با کمال بی احترامی با شما رفتار میکنه . اینها همه و همه نشونه بارز نداشتن یک رویه و دستور العمل در بدنه اصلی کشور در خصوص مشتری مداری است. طرحی شروع شد بنام تکریم ارباب رجوع ولی مثل سایر طرحها بی نتیجه ماند. حالا در اینجا بدلیل همون پرداخت مالیات ادارات دولتی جرات برخورد این چنینی ندارند و همچنین بدلیل وجود فضای شدید رقابتی در بازار سرمایه و فروشگاهها بانکها و فروشگاهها با نهایت احترام باشما برخورد میکنند. و این اصل مهم را میدانند که اگر به شما بها ندهند و ناز شما را نکشند شما از جای دیگر سرویس خواهید گرفت. نکته بسیار مهم دیگر در ایران فرض براین است که همه انسانها دروغگو هستند مگر خلافش ثابت شود وام بخواهی بگیری باید ششصد تا امضا بدی و ده بیست تا امضا هم از فک و فامیل و آشنا ها بگیری چون فرض بر این است که تو می خواهی فرار کنی و اینها مانع فرارت میشن. ولی اینجا نه تنها امضا تو یک سند قطعی و مهم برای تمامی مسائل هست بلکه روی حرفت هم حساب باز میکنند. یعنی همه انسانها راست گو فرض میشوند.

۴- آزادی : مقوله ای کلیشه ای شده . دیگه جای بحث به اون صورت نداره. شما حتی در ایران جرات نداری تو خونه خودت ماهواره داشته باشی، مهمانی بگیری، ... بقیه داستان که بماند.

۵- عدالت: واژه‌ای که تو‌ ایران بیشتر تبدیل به یک آرمان و آرزو شده تا رکن جامعه، چند نفر سراغ دارید که به عدالت دستگاه قضا در ایران اعتقاد دارند؟ در کجا میشه اصلا پیداش کرد؟! ولی در اینجا اینجور نیست، شما حتی درباره رشوه دادن به کارمند و مامور پلیس فکر هم نمیتونی بکنی، بماند که دستگاه قضا.

نتیجه گیری : اگر با ۵ مورد بالا مشکلی نداری و سطح زندگی ات هم در ایران متوسط به بالا هستش مهاجرت اشتباه محض هست. ولی اگر مورد های بالا از کمی دلتنگی ارزشش بیشتره اینجا جای خوبیه برای زندگی دوره دوم رو با سختی هاش طی کن به دوره سوم که رسیدی به حرفهای من هم میرسی.

روزنوشته‌های سهند بهنام
@dotDE