✅ (بخش دوم چشم نرگس ….).. همه می‌گویند نرگس به ایران بازگردد

✅(بخش دوم چشم نرگس ....)

و اکنون برای این نرگس عاشق پیشه‌ای که با خدا دوست شده است و شبهای تنهایی خود را در غربت غریب هند با او سر کرده است چه باید کرد؟ همه می گویند نرگس به ایران بازگردد. راستش من نگرانم. نمی دانم نرگس را به ایران دعوت کنیم یا نه. می‌ترسم. می‌ترسم وقتی نرگس ما خداشناسانِ ناخداباور را از نزدیک ببیند دوباره با خدا قهر کند. آواز دهل شنیدن از دور خوش است. می ترسم نرگس را به ایران بیاوریم و او را درگیر همه‌ی آن پیچیدگی‌هایی کنیم که جامعه ایران و حکومت ایران دارد، و او را در دورنگی‌ها و نفاق‌های اجتماعی از یک سو و محدودیت‌ها و تنگ نظری‌های حکومتی و نیز ناکارایی‌ها و فسادهای اداری،‌ از سوی دیگر، سرگردان کنیم و آنگاه او را خسته و فرسوده تر از گذشته رها کنیم و بار دیگر دلشکسته تر از ایران برود. او اکنون با نگاه تازه‌ای به ایران می نگرد. سرزمین سپاهپوشان ناشادی که یک بار او از آن گریخته است اکنون در نظر او به بهشت مهربانی تبدیل شده است که دلم نمی خواهد این نگاه او مخدوش شود.
من البته پیشتر بی پروایی کرده‌ام و او را دعوت کرده‌ام که به ایران بیاید و تلاش‌های انسان‌دوستانه خود را در جامعه‌ی خودمان که حفره های فراوانی دارد ادامه دهد؛ و نرگس هنوز تصمیم نگرفته است. و البته این‌ها را دارم می‌نویسم تا او واقع‌بینانه‌تر تصمیم بگیرد. گرچه به او گفته ام که انسان‌های بزرگوار و عاشقی در این کشور هستند که منتظرند تا او بیاید و او را در راه اندازی یک فعالیت انسان‌دوستانه یاری دهند. و اعتراف می‌کنم که این بی پروایی من در دعوت از نرگس از آن جهت بود که در یک سال اخیر سخت به جان گرفتن جامعه مدنی‌مان امیدوار شده ام. من که برخی دوستانم عنوان «نظریه پرداز یأس» را به من داده اند و بیشتر نوشته‌هایم آکنده از «نقد سیاه» وضع موجود است، گرچه همچنان بر وجود آن آسیب‌ها و سیاهی‌ها تاکید دارم اما یکی دو سال است که نشانه‌های زنده شدن جامعه مدنی را حس می کنم. بحث «حاکمیت مجازی» که سال گذشته مطرح کردم در واقع سرآغاز این تغییر نگرش در من بود.
اگر جامعه مدنی ما که معتقدم سالهاست در گیرودار آزمون و خطاهای سیاسی کشور به بیماری «درماندگی آموخته شده»* گرفتار شده است خود را بازیابد و دوباره زنده شود، عبور از مشکلات و بحران‌های در پیش رو ممکن خواهد بود و البته تحولات فناوری نیز به یاری آن خواهد آمد. و این روزها هرچه می‌گذرد علائم این تولد دوباره بیشتر می شود. پویش «چهارشنبه سوری بی خطر» که منجر به کاهش چهل درصدی حوادث این جشن ملی شد، پویش «کتاب به جای تقویم» که باعث شد امسال کمتر کسی تقویم هدیه بدهد، پویش فعالان اقتصادی اصفهان برای آزاد شدن بانوی یکی از کارآفرینان درهم شکسته شهر اصفهان از زندان و تحریم بانکی که این خطا را مرتکب شده بود (یادمان نرود که اینان همان فعالان اقتصادی هستند که چند سال پیش چند ده هزار میلیارد تومان یارانه متعلق به بخش صنعت را که قانون مقرر کرده بود به آنها ندادند و صدای‌شان درنیامد) و البته همین پویش حمایت از نرگس و پویش‌های بی‌شمار دیگری که این روزها در فضای مجازی درگرفته است، بویژه پویش‌هایی که از فضای مجازی شروع و به فضای حقیقی متصل می شوند، همه و همه نشانه‌های این است که جامعه مدنی دارد خودش را پیدا می کند و ققنوس وار از خاکستر خستگی و فروماندگی خویش می روید و جان می گیرد. آری با این امیدواری‌ها بود که از نرگس دعوت کردم که به ایران بیاید و امیدوارم به خطا نرفته باشم و نرگس نیز بتواند تصمیم درستی بگیرد.
خیلی کارها در ایران بر زمین مانده است که نرگس با روحیه عاشقانه ای که دارد و با سرمایه نمادینی که اکنون فراهم کرده است می تواند بر عهده بگیرد و آنها را بسامان کند. تاکنون چندین موسسه خیریه فعال یا در شرف تاسیس که در حوزه حمایت از زنان و کودکان آسیب دیده فعالیت می کنند، در خواست کرده اند که نرگس به ایران بیاید و مدیریت آنها را بر عهده بگیرد. حتی اخیراً موسسه‌ای برای حمایت از زنان آسیب دیده تهرانی، یعنی همان تن‌فروشانی که به علت فقر و درماندگی، توسط مردان فاحشه به بردگی جنسی برده می‌شوند، تاسیس شده است و تمایل دارد که فعالیتش را با حمایت و همراهی نرگس دنبال کند. به گمانم این حوزه از آن حوزه‌هایی که شفقت می‌خواهد و فقط اگر کسانی مثل نرگس آستین بالا بزنند و شب‌ها برای این زنان غذا ببرند و در خیابان‌ها و پارکها کنارشان بنشینند و بدون ترس از ایدز و سایر بیماریها با آنان غذا بخورند و به درد دلشان گوش کنند شاید با جلب اعتمادشان بتوانند آنها را نجات دهند.
مجمع فعالان اقتصادی
Telegram.me/esfahaneconomy
.