⁠⁣ماجرای کلیون باندی و پسرانش. -----------. قسمت دوم …پسر باندی اول دو دل بود

⁠⁣ماجرای کلیون باندی و پسرانش. -----------. قسمت دوم …پسر باندی اول دو دل بود

⁣ماجرای کلیون باندی و پسرانش
-----------
قسمت دوم


پسر باندی اول دو دل بود. چارلز جانسون پیشنهاد داد که ما میتونیم حق انتشار فیلم رو بهتون بدیم. پسر باندی گفت نه ما دنبال پول نیستیم فقط صدامون شنیده بشه کافیه. بالاخره بعد از چند تماس قبول کردن. تجهیزات سنگین فیلمبرداری تهیه کردن و یک تیم پنج نفره پلیس مخفی رفتن سمت مزرعه باندی.

سوال خودرویی شدن و رفتن سمت مزرعه. در مسیر منتهی به مزرعه یکی از مامورا شماره پلاک‌هایی که می‌دید رو آروم تو میکروفون مخابره میکرد به دفتر اف‌بی‌آی. چند تا دوربین GoPro نصب کرده بودن رو خودرو و از مزرعه مخفیانه فیلم می‌گرفتن. رسیدن داخل حیاط مزرعه بزرگ باندی.

دو نفرشون دو تا دوربین رو کولشون بود و از همه چی فیلم می‌گرفتن. شماره خودروها و بقیه چیزایی که ممکن بود مهم باشه. اونجا با خانواده باندی روبرو نشدن. یکی از بادیگاردهای کلیون باندی رو دیدن که تو عراق و افغانستان نیروی ارتش آمریکا بود و اومده بود از خانواده باندی محافظت کنه.

کسی در مزرعه نبود. یه کم با این بادیگارد صحبت کردن و مزه دهنشو فهمیدن. گفتن بهش ما دوست داریم با شما بشینیم و صحبت کنیم درباره این ماجرا. پیشنهاد یه مقدار پول هم کردن در ازای ارائه اطلاعاتی که مشکل دار نباشه. یارو قبول کرد.

گفت آره من اومدم به این خانواده برحق کمک کنم. ما حتی تو پلیس هم نیرو داریم و خیلی خبرا بهمون میرسه. این چیزا رو FBI ضبط میکرد و مدرک میساختن. ظاهرا آدم ساده دلی بوده و یه سری اطلاعات مهم به پلیس داد. ازش تشکر کردن و رفتن به امید اینکه بعدا بتونن با کلیون یا پسراش روبرو بشن.

همینطور با اطرافیان خانواده باندی مصاحبه و مدرک جمع میکردن. مثلا یکی‌شون از طرفدارای رادیکال دست راستی نئو نازی بود. پلیس خیلی زیرکانه سوالای حساس می‌پرسید. مثلا میپرسیدن اگه دولت با شما روبرو بشه حاضرین شلیک کنین؟ اونام میگفتن آره، ماموران رو هم برای حفاظت از زمین می‌کشیم.

پلیس میخواست ذهن اینا رو بخونه. ازین طریق حدود صد ساعت فیلم ضبط کردن. از طرفدارانشون، از افراد میلیشیای مسلح دست راستی که در حلقه‌های اطراف باندی بودن، و کلی مدرک و مستند داشتن برای بازداشت همه. فقط منتظر یک جرقه یا یک حرکت خطا بودن.

چند ماه با این مصاحبه‌ها سپری شد، تا اینکه یک روز رایان باندی، پسر بزرگ باندی، زنگ زد به اینا و گفت راستی اون دفتر شما ظاهرا تو یک ساختمون دولتیه نه؟ مامور گفت نهههه، چرا باید ساختمون دولتی باشه. کل مامورای مخفی FBI از اسم مخفی استفاده میکردن که کسی نتونه تو دیتابیس سرچ کنه.

حالا قصد از پرسیدن اون سوال چی بود معلوم نشد، شاید میخواست یکدستی بزنه. ولی بعد از چند ماه راضی شدن با این گروه مستند حرف بزنن. کلیون باندی و دو تا از پسراش که همیشه در خط اول بودن بالاخره در هتلی در لاس وگاس نشستن و مصاحبه کردن.

پلیس انتظار داشت تو این مصاحبه‌ها چیزی خارج از عرف بگن. ولی اونام آدمای زیرکی بودن. همون چیزایی رو می‌گفتن که با رادیوهای محلی و روزنامه‌ها گفته بودن. پلیس خیلی سعی کرد با پرسیدن سوالای زیرکانه از زبون اونا چیزی بکشن بیرون، ولی چیزی نگفتن. فقط حقشون در دفاع از زمین و این چیزا بود

پلیس تقریبا یکسال مشغول فیلمبرداری در قالب مستند شد. صدها ساعت فیلم و مصاحبه و دست نوشته جمع کردن. تقریبا از صدها نفر مدرک داشتن که میشد راحت با اتهام توطئه، تهدید با اسلحه گرم، تحریک به شورش و چیزایی از این قبیل همه رو بازداشت کنن.

------
@friedrish