⁠. ماجرای فرار حسین نیری از زندانی در آمریکا. -------------------

⁠. ماجرای فرار حسین نیری از زندانی در آمریکا. -------------------


ماجرای فرار حسین نیری از زندانی در آمریکا
-------------------
قسمت اول

ساعت نه و نیم یک شبی در ژانویه یک پیرمرد ۷۱ ساله ویتنامی در کالیفرنیا دم در ساختمونی توقف می‌کنه و منتظر مسافراش می‌شه که زنگ زده بودن قبلا و تاکسی خواسته بودن. پیرمرده از دور نگاه کرد دید سه نفر با لباس کم در اون شب سرد اومدن که سوار ماشین بشن.

یکی از اون سه نفر که ویتنامی بلد بود با همون زبون به راننده گفت مارو ببر والمات. پیرمرد راننده تاکسی هم یه نگاه به سر و وضعشون کرد و پیش خودش گفت با این لباسای نازک تو این شب زمستونی این وقت شب میخواین برین خرید؟ ولی چیزی نگفت. ماشین رو روشن کرد و بردشون سمت والمارت.

رسیدن دم والمارت، پیاده شدن،‌ رفتن داخل و پس از چند دقیقه برگشتن. اینبار به رانندهه گفتن مارو ببر Target (یک فروشگاه زنجیره‌ای دیگه). پیرمرده یه کم من من کرد که آخه این وقت شب تو این سرما، تارگت هم که یک ساعت راهه. یکی از اون سه نفر گفت ۱۰۰ دلار بیشتر بهت میدیم فقط مارو ببر اونجا.

رسیدن تارگت. سه نفر پیاده شدن و رفتن داخل. پیرمرده هم یه سیگار ویتنامی روشن کرد و تو ماشین منتظر موند. اینجا خیلی لفتش دادن. حدود یک ساعتی داخل بودن و وقتی برگشتن پیرمرده خواب بود. اینبار یکیشون گفت خونه مادرم همین نزدیکیاست، مارو برسون اونجا.

در مسیر، نزدیک یک کافه‌ای، آقای دونگ که جلو کنار راننده نشسته بود رو به عقب کرد و به دوستش جاناتان تیو گفت که اسلحه رو بده من. راننده بیچاره که این رو شنید پنیک زد. گفت هرچی میخواین ببرین ولی کاری با من نداشته باشین. دونگ گفت نه اتفاقا لازمت داریم.

راننده رو پیاده کردن و عقب ماشین نشوندن. نفر سومی اون مسافرا که یک ایرانی بود به اسم حسین نیری، اومد جلو و نشست پشت رول. گازشو گرفتن به سمت یک متلی که اون نزدیکیا بود. اتاق گرفتن و راننده رو هم با خودشون بردن تو اتاق و مشغول باز کردن خریداشون شدن که شامل تلفن و لباس و اینا بود.

بخاطر خستگی زیاد، زود گرفتن خوابیدن. تخت‌ داخل اتاق رو هم کشوندن سمت در که یارو نصف شب هوس فرار نکنه و بخاطر همین در رو بلوکه کردن. صبح که شد، دونگ خمیازه کشان تلویزیون رو روشن کرد. مجری گفت: سه نفر دیشب از زندان فرار کردن. دونگ با شعف زیادی داد زن عه ببین مارو نشون میده.

حالا کمی برگردیم به قبل ببینیم این حسین نیری کیه. یک ایرانی آمریکایی هست که از طفولیت در آمریکا بزرگ شده. سال ۲۰۰۵ هنگام برگشتن از یک پارتی، در حالت خیلی مست پشت فرمون می‌شینه، چند کیلومتر اونورتر تصادف می‌کنه و دوستش که کنارش بوده رو به کشتن میده.

پلیس بخاطر رانندگی هنگام مستی و به تبع آن، قتل غیرعمد دوستش بازداشتش می‌کنه. وثیقه میزاره و از زندان میاد بیرون. بخاطر ترس از بازداشت طولانی مدت پامیشه فرار میکنه به ایران. اون دوران با یک ایرانی دیگه در آمریکا به اسم کورتنی شگریان دوست بوده.

سال ۲۰۰۹ که احساس می‌کنه آبا از آسیاب افتاده برمیگرده آمریکا. پلیس همون فرودگاه بازداشتش می‌کنه. یک حکم حبس تعلیقی میگیره با ۵ سال تحت نظارت بودن و اینکه می‌بایست خودش رو به این کمپ‌های ترک اعتیاد الکل معرفی و کلاسا رو شرکت میکرد.

سال ۲۰۱۰ نیری و شگریان با هم ازدواج میکنن. ازدواجی که خانواده پدر دختره باهاش مخالف بودن و بخاطر همین مخفیانه ازدواج میکنن. شگریان بعدها گفت که اخلاق عجیبی داشت و بعد از ازدواج یک آدم دیگه شد. گیر میداد که دماغت گنده‌ست، خیلی چاقی و این حرفا که باعث شد به مرور رابطه‌شون سرد بشه.

سر همین رفتارهای ناپسندش با زنش، کار به دعوای فیزیکی می‌کشه و زنش رو میزنه. پلیس بازداشتش میکنه دوباره و مجبورش میکنه که کلاسای کنترل خشونت رو شرکت کنه. هرچند اتهاماتش جدی نبود و زنش هم بیخیال ادامه میشه.


سال ۲۰۱۲ اما یک کار عجیب غریب می‌کنه. یک آقای مایکل نامی همون کالیفرنیا زندگی می‌کنه کارش داروسازیه و مزرعه کشت ماریجوانا برای مقاصد پزشکی داره. نیری با کمک یکی دو تا از دوستاش توهم میزنن که این بابا تو مزرعه‌ش زیر زمین یک صندوق داره که پول زیادی توش هست. حدود یک میلیون دلار.

برنامه میریزن که حمله کنن به اون مزرعه و پول رو از زیر خاک بکشن بیرون. به گفته‌ی زنش، حدود یک سال رو کلا کارش همین بوده: پاییدن اون دکتره و خرید کلی تجهیزات نظارتی و دوربین و این چیزا. حرکات دکتر رو زیر نظر داشتن که ببینن کجا پول رو قایم کرده.
------
@friedrish