روایتهایی از اینجا و آنجای دنیا
گورباچف و تبلیغ پیتزا.. قسمت اول. -----------
گورباچف و تبلیغ پیتزا
قسمت اول
-----------
اگر شما رهبر مستقیم و غیر مستقیم یک سوم کره زمین باشید، مضحکترین کاری که انجام میدید چه کاری میتونه باشه؟ میخاییل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، توی تبلیغ یک پیتزافروشی نقش ایفا کرد که به گفتهی مجلهی تایم یکی از خجالتآورترین تبلغیات از سوی افراد مشهور است.
فروپاشی شوروی یک زلزله سیاسی در دنیا بود. پس از فروپاشی، و هنگام تاسیس فدراسیون روسیه، بوریس یلتسین و گورباچف رابطهشون بصورت علنی شکرآب شد. این ضدیت به جایی رسید که گورباچف به خبرنگارا گفت «اگر من رو دار زدن، مطمئن شوید که یلتسین رو از همون درخت دار نزنن».
اما بازنشستگی تحمیلی گورباچف خیلی بهش سخت میگذشت. سال 1991 براش تعیین کرده بودن که هر ماه از محل بودجه دولتی حدود 4000 روبل حقوق بگیره اما مشخص نکردن که این حقوق با تورم تغییر کنه. سال 1994 که بحران اقتصادی روسیه رو در نوردیده بود، گورباچف ماهی 2 دلار حقوق دولتی میگرفت.
گورباچف هم که نماد حکومت پیشین بود، در داخل کشور صداش دیگه شنوندهای نداشت. با پول سخنرانی و بنیادهایی هم که زد هم نمیتونست زندگی رو بگذرونه. از طرفی بخاطر روابطی که با غرب راه انداخته بود در حکومت شوروی، خارج از مرزها طرفداران بیشتری داشت.
گورباچف یکی دو بار دیگه سعی کرده برگرده به بازار سیاست که شکست خورد. ازینرو، نه برای بنیادش نه حتی برای خانوادهش هم نمیتونست پول کافی تهیه کنه. هیچوقت هم نخواست به خارج بره و زندگی بهتری داشته باشه. همون روسیه موند و موندن رو به مهاجرت ترجیح داد.
برای همین کارا بود که به پول نیاز داشت. جدا از خانوادهش، برای اهداف سیاسی اصلاحی که در سر داشت، برای بنیادش و برای فعالیتها و حتی حقوق کارکنانش نیاز به پول داشت. اما دستش به جایی بند نبود. وضعیت اقتصادی روسیه پس از فروپاشی شوروی هم روز به روز بدتر میشد.
اما در دورهای که رهبر بود، سعی کرده بود یه کم چهره شوروی رو مدرن کنه و میخواست با سیاستهاش گشایشی رو در کشور ایجاد کنه. یکی از این گشایشها اجازه دادن به شرکت Pizza Hut به فعالیت در شوروی بود که این مجموعه اون موقع زیر مجموعهی پپسی محسوب میشد.
اجرای این معامله با یک شرکت غربی به عنوان معامله قرن تعبیر شد و تعجب خیلیها رو برانگیخت. شوروی پر شد از رستورانهای زنجیرهای غربی و اینکه کالاهای غربی وارد کشور شد. مادامیکه شوروی در حال فروپاشی و ویرانی بود، این شرکتها بیشتر توسعه پیدا میکردن و اقبال عمومی بهشون بیشتر میشد.
پس از فروپاشی، تیم مارکتینگ این شرکت میخواست تبلیغ گستردهای رو برای فروش محصولاتش انجام بده. دنبال چهرههایی از داخل خود شوروی بودن اما ظاهرا کسی رو نیافتن. از اون طرف هم گورباچف دنبال این بود که چهره خودش رو بازسازی کنه به عنوان کسی که کشور رو به آزادی رسونده.
کسی که باعث و بانی گشایش در کشور شده و دوره جنگ سرد رو به پایان رسونده. همونطور که گفتم، گورباچف در داخل منفور بود ولی در غرب طرفدار زیاد داشت. ترکیب این موارد با بی پولی شدید باعث شد نظر گروه مارکتینگ اون شرکت به گورباچف جلب بشه.
مذاکرات با گورباچف ماهها طول کشید. تیم مارکتینگ پیتزا هات دسترسی مستقیم به خودش نداشتن ولی از طریق آدما و لینکای متعدد سعی کردن نظرش رو جلب کنن. ظاهرا با پیشنهاد مقدار زیادی پول (که هیچوقت فاش نشد ولی با پول امروز میلیون دلاری بود) تونستن نظرش رو جلب کنن.
گورباچف اما گفت دو شرط دارم: اول اینکه حتما باید متن تبلیغ به تایید گورباچف برسه و تاییدش کنه. دوم اینکه در تبلیغ گورباچف نباید هنگام خوردن پیتزا دیده بشه. این شرط دوم کمی شرکت پیتزا هات رو نا امید کرد چون نیاز بود که قهرمان تبلیغ حتما یک قاچ پیتزا رو بخوره.
گورباچف گفته بود به عنوان یک رهبر سابق، من همچین کاری نخواهم کرد. تیم مارکتینگ فکر دیگری کرد. گفتن باشه شما نخور، ولی یکی از اعضای خانوادهت باید تو تبلیغ باشه و اون پیتزا رو دستش بگیره. برای این کار نوهی گورباچف به نام آناستازیا انتخاب شد.
------
@friedrish