⁠بدترین پاندمی تاریخ - طاعون. -----------. قسمت اول

⁠بدترین پاندمی تاریخ - طاعون. -----------. قسمت اول

بدترین پاندمی تاریخ - طاعون
-----------
قسمت اول

در اکتبر سال 1347 میلادی، چند کشتی بازرگانی به لنگرگاه مسینا در سیسیل ایتالیا رسیدند که همه‌ی نفراتشون یا مرده بودن یا داشتن جون میدادن. اونها با خودشون مرضی رو آورده بودن که به زودی کل اروپا رو گرفت و تقریبا در عرض سه سال یک سوم کره زمین رو از بین برد.

این پاندمی مهلک‌ترین پاندمی تاریخ بشر بود. از جنوب شرقی آسیا (به گمان برخی تاریخ‌نویسان) شروع شد و سپس غرب آسیا (ایران و سوریه و این مناطق) رو گرفت و سپس با کشتی به اروپا رسید. مرگی دردناک که بیماران رو زجرکش می‌کرد و هیچکس نمی‌دونست چیه.

نمود این بیماری روی پوست مشهود بود. غددهای سیاهی اندازه تخم مرغ روی بدن بیرون میزد که ازش خون و چرک بیرون میومد. بر اثر خونریزی داخلی، پوست بدن پر میشد از دمل و لکه‌های سیاه و بیمار رو در عرض 5 روز می‌کشت. با پیشرفته شدن بیماری، خیلی وقتا بیمار در عرض یک شبانه روز جون میداد.

این طاعونی که جهان‌گیر شده بود به شدت واگیر بود. چیزی واگیرتر از کرونای امروزی که از طریق هوا، تماس پوستی و کک و موش هم سرایت می‌کرد. گاه پزشکی که میومد بالا سر بیمار خودش قبل از مریض می‌مرد. مریض‌ها بوی تعفن میدادن: نفس، عرق، خون دمل‌ها و شش‌ها، ادرار و خون سیاه همگی بو میدادن.

این بیماری دو مدل داشت: یا جریان خون رو آلوده میکرد که سبب بروز غده‌های خارجی و خونریزی داخلی میشد و از راه تماس به دیگران سرایت میکرد. و یا شش بیمار رو درگیر می‌کرد و از راه تنفس انتقال می‌یافت. هر دو مدلش همزمان شیوع پیدا کرد. گاه بیمار شب سالم میرفت میخوابید و دیگه صبح بلند نمیشد.

به گفته‌ی باربارا تاکن (که آخر رشته توییت بهش می‌پردازم)، رنج جسمانی و رازآلودگی اهریمنی بیماری وحشت رو به کل کره زمین انداخته بود. یکسال قبل‌تر در اروپا شایعه شده بود که گویا طاعونی در چین پدید آمده و از راه تاتارستان به هند و ایران و بین‌النهرین و مصر رسیده.

می‌گفتن هند از سکنه خالی شده و اجساد همه‌جا را گرفته. اما اروپایی‌ها چندان احساس خطر نکردن و از قدرت واگیری بیماری خبر نداشتن تا اینکه کشتی‌های بازرگانی با بار سیاه طاعون وارد اروپا شدن. با سرعت بالایی فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، انگلیس و همه جا رو در نوردید.

طاعون پا به هر جا میذاشت در عرض سه چهار ماه کشتارش رو تموم میکرد و سپس با سردی هوای زمستان کمی آرام می‌گرفت و دوباره بهار با قدرت بیشتری می‌تازید. می‌گفتن در آوینیون پرجمعیت روزی 400 نفر میمیرن و مرگ هفت هزار خانه را تخلیه کرده بود. در همین شهر ظرف شش هفته یازده هزار جنازه روی هم افتاده بود.

انقدر آمار مرگ و میر بالا بود که فرصت قبر کندن نبود. گور دسته جمعی کندن و مردم بدون دعا و مراسم دفن می‌شدن. کار به جایی رسید که دیگر نه پزشکی بود به بیمار برسه، نه کشیشی وجود داشت که دعا بخونه و نه گورکنی بود که قبر بکنه. همه مرده بودن.

پاپ کلمنت ششم طی بیانیه‌ای گفت که تمام گناهان قربانیان طاعون بخشوده خواهد شد زیرا بدون کشیش و گفتن ذکر همه می‌مردن. همه چی سریع بود. در سی‌ینا مشغول ساخت یک کلیسا بودن که طاعون همه کارگران رو کشت و بازماندگان از افسردگی و ترومای شدید هیچوقت ساختش رو تموم نکردن. اون بنا هنوز نیمه کاره مونده.

آنیولو دی تورا، یکی از رویدادنگاران اون دوره مینویسه: پدر از فرزند دوری می‌جست، زن از شوهر و برادر از برادر چون گویا طاعون با نفس و نگاه نیز انتقال می‌یافت و آن‌ها می‌مردند و کسی پیدا نمی‌شد که بخاطر پول یا رفاقت مرده‌ای را دفن کند».

طاعون بیشتر مردمان فقیر رو درگیر می‌کرد ازین رو که اونها بیشتر در جامعه حضور داشتن. پولدارها و ارباب‌نشین‌ها اغلب فرار کردن به اطراف و دور از شلوغی زندگی کردن. بهداشت ضعیف و نبود زیرساخت‌های مناسب هم طاعون رو بیشتر گسترش داد. اما مهم‌تر اینکه نمی‌دونستن این مرض چیه.

گاوها، خرها، گوسفند و بز و خوک و کل احشام نیز طاعون گرفتن و تلف شدن. تلف شدن این حیوانات چنان شدید بود که بوی تعفنشان باعث می‌شد هیچ حیوان دیگری هم بهشون نزدیک نشه. گرگ‌ها که میمودن برای خوردن حیوانات، از بوی تعفن برمی‌گشتن به طبیعت و نزدیک شهر نمی‌شدن.

تقریبا همه جا از سکنه خالی شد. گاه بعضی از روستاها که همه ساکنانش کشته شده بودن به مرور زمان گل و گیاه و درختا کل خونه‌ها رو در بر می‌گرفت و انگار نه انگار مردمی اونجا ساکن بوده و طبیعت همه جا رو فرا می‌گرفت. دیگر کشاورزی نبود به زمین برسه، گله‌داری نبود به حیوونا برسه و الخ.



------
@friedrish