در دانشگاه استیونس نیوجرسی اقتصاد درس میدهم. حوزه تخصصم اقتصاد خرد کاربردی، اقتصاد انرژی و منابع طبیعی، مدیریت ریسک و کنترل بهینه تصادفی است. به علوم انسانی هم علاقهمندم. مسایل توسعه و سیاستگذاری ایران را دنبال میکنم و گاهی چیزهایی مینویسم.
قیمت گاز در اقتصاد ایران، بخش اول
قیمت گاز در اقتصاد ایران، بخش اول
به خاطر فقدان بازارهای رقابتی برای قیمتگذاری تعادلی گاز، ارزش گاز یکی از مهمترین متغیرهای مبهم و گمشده در اقتصاد ایران است. همین ابهام باعث میشود که: ۱) ارزش بهره مالکانه سالیانه گاز طبیعی - که به کل ملت تعلق دارد - شفاف و دقیق نشود. ۲) قیمت خوراک عرضه شده به واحدهای پتروشیمی به صورت دستوری و اداری باشد و گاه تبدیل به منشاء رانت شود. ۳) ارزش گاز مصرفی در واحدهای نیروگاهی روشن نباشد و حتی صفر فرض شود. ۴) انگیزه بهینهسازی برای کاهش تلفات مصرف در حوزه گرمایش خانگی و اداری شفاف و قوی نباشد.
در مطالب متعدد قبلی گفتیم که به خاطر فقدان بازار جهانی برای گاز، قیمتهای این محصول به صورت محلی تعیین میشود. در نتیجه مثلا گاه قیمت گاز در ژاپن به پنج برابر قیمت آن در آمریکا میرسد! و چون به خاطر محدودیت ترمینالهای مایعسازی، امکان حمل و نقل آسان و پرمقیاس گاز وجود ندارد (بر خلاف مثلا غلات یا نفت خام یا فلزات)، این اختلاف قیمت از طریق مکانیسم آربیتراژ از بین نمیرود و بر جا میماند.
خب وقتی محصولی بازار فعال ندارد، قراردادهای فروش آن چه طور قیمتگذاری میشود؟ مثلا روسیه سالها است که تامینکننده گاز اروپا است، قیمت گاز چنین قراردادهایی از چه مکانیسمی کشف میشود؟ به طور سنتی، یک روش رایج جفت کردن قیمتهای گاز به قیمتهای نفت خام و قیمتگذاری گاز از طریق «محتوای انرژی» آن بوده است. یعنی به ارزش گرمایی و قیمت بازار یک بشکه نفت نگاه میکنیم و متناسب با ارزش گرمایی یک مترمکعب گاز، قیمت گاز را تخمین میزنیم. به همین دلیل هم اگر به سری زمانی قیمت نفت و گاز نگاه کنیم، تا چند سال پیش قیمتهای نفت و گاز به صورت مکانیکی به هم وصل بودند و با هم بالا و پایین میرفتند ولی الان نزدیک یک دهه است که از هم جدا شدهاند.
اجازه بدهید با مثالی این موضوع را روشن کنیم: یک بشکه نفت خام تقریبا معادل ۵.۸ میلیون BTU انرژی گرمایی دارد. اگر قیمت متوسط نفت خام را حدود ۶۰ دلار بگیریم، برای دریافت یک میلیون BUT (معادل حدود ۳۰۰ کیووات ساعت) از نفت خام باید حدود ۱۰ دلار بپردازیم. با توجه به این که هر مترمعکب گاز، حدود ۱۰ کیلووات ساعت ظرفیت گرمایی دارد، این مقدار انرژی در حدود ۳۰ مترمکعب گاز خواهد بود. یعنی قیمت گاز از طریق معادلسازی گرمایی با نفت، حدود «۳۳ سنت برای هر مترمکعب» میشود.
اگر خاطرتان باشد، در پست قبلی قیمت هر مترمکعب گاز را حدود ۱۰ سنت فرض کردیم و تازه همین ده سنت خودش محل اعتراض زیادی است. حتی در بازار آمریکا هم قیمت گاز همین حدود ۱۰ سنت برای مترمکعب است. پس اولین نتیجهای که میگیریم این است که «قیمتگذاری بر اساس انرژی معادل نفت، باعث قیمتگذاری گران و بالادست برای گاز طبیعی میشود». مشتریانی که قراردادهایی بر این اساس داشتند عملا قیمتهای بالایی برای گاز میپردازند. از زاویه دیگر، دریافت انرژی گرمایی از گاز، حتی با فرض قیمت ۱۰ سنت، حدود یک سوم ارزانتر از دریافت همانقدر گرما از نفت خام است.
خب چرا این طور است؟ از یک طرف، اگر از زاویه فیزیک انرژی به قضیه نگاه کنیم، یک تولیدکننده برق که امکان انتخاب بین گاز طبیعی و مشتقات نفت (مثل مازوت یا گازوییل) را دارد، در تعادل باید بین هزینه واحد انرژی از دو خوراک مختلف بیتفاوت باشد. این منطقی بود که در دهه هفتاد تا نود میلادی، بر قیمت گاز حاکم بود و میگفت قیمت نفت و گاز باید در نهایت بر اساس انرژی داخل آن باشد. منتها، نفت خام یک حسن بزرگ دارد که گاز ندارد: به آسانی قابل حمل و نقل است و ضمنا به صورت گسترده در بخش حمل و نقل (بنزین و دیزل) استفاده میشود. چون گاز فاقد این ویژگیها است، در تعادل «تخفیف» میخورد و نتیجه همین نکتهای میشود که گفتیم. به همین دلیل هم در کشورهایی که دسترسی به گاز وجود دارد، تولید برق از محصولات نفتی تقریبا جمع شده است و گاز جای آن را گرفته است چون تولید برق از گاز به مراتب ارزانتر از تولید برق با نفت است.
پس فعلا یک نتیجه کاربردی بگیریم که در کشورهایی که بازار فعال نفت و گاز وجود دارد و قیمت گاز از بازار به دست میآید، قیمت گاز تقریبا «یک سوم» آن چیزی است که از معادلسازی انرژی داخل آن با نفت به دست میآید. یعنی گاز تبدیل به یک منبع ارزان انرژی در دنیا شده است. بر اساس همین منطق، قیمتگذاری گاز بر اساس محتوای انرژی، در کشور ما توصیه نمیشود چون باعث تخمین بالا دست و گران خواهد شد. در قسمتهای بعدی سایر روشهای ممکن برای قیمتگذاری گاز را بحث میکنیم.
@hamed_ghoddusi تماس با نویسنده
@hamedghoddusi