برنامه‌ریزی زبان

برنامه‌ریزی زبان

زبان، به‌مثابة یکی از عناصر فرهنگ، نظامی از علائم مشترک بین اعضای اجتماع گویندگان است. پس زبان یکی از زیرنظام‌های فرهنگ یا اجتماع به‌شمار می‌رود که تحول مستقل ندارد، بلکه تحول یا تکامل آن همان تغییراتی است که گویندگان در آن ایجاد می‌کنند تا نیازهای خود را برآورند. جامعه به هر سویی برود، زبان هم به همان‌سو می‌شتابد. اگر جامعه به تحول فن و فن‌شناسی روی آورد، زبان نیز در بیان فرآیندها و دستگاه‌های فنی دقیق می‌شود. اگر تشبیه و تخیل باب شود و ادبیات رشد کند، زبان نیز در این بعد فربه می‌شود. اگر عناصری در زندگی مردمی مهم باشد، زبان به آن بیشتر توجه می‌کند و آنچه درمیان مردم یافت نشود، در زبان آنها نیز جایی نخواهد داشت.

مطالعات مردم‌شناسی نشان داده است که همة زبان‌ها نظام‌های کامل و کارآیی برای ارتباط هستند. بنابراین، به‌کاربردن صفت‌هایی چون کامل و ناقص و ابتدایی و پیشرفته برای زبان درست نیست. مردم پیشرفته و عقب‌مانده وجود دارند، اما هیچ زبانی تاکنون از جامعه‌‌اش عقب نمانده است. به سخن دیگر، تحول زبان به‌معنای انطباق زبان با جامعه در طول زمان است که پیوسته به وقوع می‌پیوندد. هرلحظه یک تغییر زبانی صورت می‌گیرد. این تغییر ممکن است در تلفظ و املای واژگان یا قواعد صرف و نحو زبان باشد. البته تغییر در همة بخش‌های زبان یکسان نیست. اغلب زبان‌شناسان اشاره می‌کنند که «زبان در مرتبة واژگان به‌آسانی تأثیر می‌پذیرد و درمعرض تغییر و تحول درونی و بیرونی قرار می‌گیرد. اما زبان در مرتبة واج معمولاً بسیار مقاوم است و به‌آسانی تحت تأثیر زبان دیگر قرار نمی‌گیرد، چنان‌که زبان فارسی در رابطة هزاروچندساله‌اش با زبان عربی، تقریباً هیچ واجی را از این زبان در خود نپذیرفته است. مقاومت زبان در مرتبة ]ترکیب هجاها[ کمتر می‌شود» (نجفی، 1378: 68). نکتة مهم دیگر دربارة تغییر یا تحول (یا تکامل) زبانی این است که عموم گویندگان در این تغییر مشارکت دارند. این مشارکت ممکن است در فرآیند ایجاد تغییر باشد یا دست‌کم پذیرش یا ردّ تغییری که نخبگان پیشنهاد می‌کنند. درهرحال تحول زبان کار همة گویندگان آن است، نه صرفاً کار نخبگان و متخصصان زبان.

حال اگر در این فرآیند طبیعی تحول و دگرگونی زبان، که خود به‌شدت از تحول اجتماعی متأثر است، به‌منظور توسعة زبان، یا به سخن دیگر، کمک به انطباق بهتر زبان با تحولات جامعه، متخصصان رشته‌های مرتبط (مثل زبان‌شناسان، انسان‌شناسان، جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی) با پشتیبانی دولت‌ها به مداخلة ارشادی بپردازند و این مداخله مشروط به پذیرش گویندگان زبان باشد، می‌توانیم بگوییم برنامه‌ریزی زبان تحقق یافته است. به سخن دیگر، «برنامه‌ریزی زبان کوشش برای مداخلة آگاهانة انسانی در فرآیندهای طبیعی دگرگونی، اشاعه و فرسودگی زبان‌هاست» (واردهاف، 2002: 352). این نوع برنامه‌ریزی «...می‌تواند اشکال متنوع به خود بگیرد و به نتیجه‌های گوناگون بینجامد و البته خالی از تناقض‌ها و مشکلات خاص خود نیست» (همان). شاید اگر لازم باشد از برنامه‌ریزی زبان تعریف معینی ارائه کنیم، اشاره به تعریف واینشتاین مناسب باشد: «برنامه‌ریزی زبان کوششی است آگاهانه، درازمدت و پایدار که معمولاً با تأیید حکومت‌ها و به‌منظور حل مشکلات ارتباطی جامعه انجام می‌شود و مضمون آن تغییر وظیفه‌ها یا کارکردهای زبان است» (واینشتاین، 1980: 56).