تمایز امر ادبی از ادبیات.. جلال حاجی زاده …زبان رکن مرکزی ادبیات است

@linguisticsacademy
زبان:وجه تمایز امر ادبی از ادبیات

جلال حاجی زاده


زبان رکن مرکزی ادبیات است. بدون رسانه زبان چیزی به نام ادبیات, و نیز اثر ادبی قابل احراز و شناسايي نيست. اما زبان, این پدیدار مهلک و ویرانگر همزمان مانع و رادعی برای ادبیات هم به شمار می رود. به تعبیری بر چیزی به نام ادبیات هم دلالت دارد. زبان منشی سیال و چند وجهی دارد. دو وجهه اساسی زبان یعنی سویه ایجابی و سویه سلبی آن تعیین کننده ادبیات و وجه تمایز امر ادبی از ادبیات است. چنانچه با زبان چیزی خلق گردد آن چیز اثری ادبی است نه ادبیات. ”ادبیات” عبارت است از آن چیزی است که زبان پنهانش می سازد. به عبارتی ادبیات "بیان ناگفته ها در گفته ها"ست. کارگرد ایجابی زبان همان بیان گفته ها(اعم ازشفاهی,کتبی و هنری) در قالب اثر و کار است. یعنی اثر ادبی؛ آثار و گفته های زبان همواره با بافت و زمینه های تاریخی,سیاسی و اجتماعی سوژه درگیر و لذا معنا بخش است. کارکرد سلبی زبان هم همان ناگفته هایی است که زبان توان بیانشان را ندارد. از این حیث ,ادبیات یعنی همان ناگفته ها در گفته ها,امری فراتاریخی بوده و زمینه مند نبوده و لذا در معنا باختگی معنا می یابد. زبان در حین اینکه کاشف و آشکارکننده است به همان اندازه وبیشتر پنهانگر است. آن بخش از فراورده های زبان را که بیان می شود می توان اثر ادبی دانست و آن بخشی را که زبان قدرت بیانش را ندارد می توان ادبیات نامید. همین وجه سلبی و پنهان ساز و استعاری زبان است که همواره تأویل بردار است؛ به یک معنا متن است. تأویل حرکت دوری-دیالکتیکی از گفته های زبان به ناگفته های زبان است. چرا که زبانی که سخن می گوید همواره چیزی برای پنهان کردن و نه -توان- گفتن دارد. زبان به محض آنکه به کلام می آید در حقیقت ویران مخدوش و پنهان هم می کند. ادبیات همان چیزی "هست" که "نیست"؛به معناي ديگر آن چیزی "نیست "که"هست"؛ پرسش بنیادی این است آن چیز که همواره درخفا می ماند و بیانگر ادبیات نیز هست چیست؟