🔹هنوز هم در این سرزمین پر از فساد، رانت، لابی، دروغ و تظاهر شایستگانی وجود دارند که شرافت، صلابت و پاکی شان، خستگی از تن به در می‌

🔹هنوز هم در این سرزمین پر از فساد، رانت ، لابی ، دروغ و تظاهر شایستگانی وجود دارند که شرافت ، صلابت و پاکی شان ، خستگی از تن به در می کند و باعث افتخارند و چراغ امید را روشن نگه می دارند

🔹او که نشناختمش.

📌به قلم محمود هاشمی ؛ جراح چشم

🔹با مختصری ویرایش؛

✍چندي پيش مردي سالخورده [به]همراه خانم ميانسالي كه ظاهرا دخترش بود به مطب امد، پوست چروكيده صورت و دستان زبر و پينه بسته اش نشان از زحمات سختش مي داد، مشكلش را پرسيدم،گفت:
"مدتي است نمي بينم، مداوايم كني تا اخر عمر دعاگويت خواهم بود"

✍خواهش كردم، پشت اسليت بنشيند و به دقت معاينه اش كردم، چشمانش ديگر هيچ سويي نداشت، انقدر اب مرواريدش پيشرفت كرده بود كه به سياهي ميزد، بعلاوه مشكلاتي ديگر كه شانس موفقيت عمل را كم مي كرد!

✍گفتم پدر جان چرا اينقدر دير مراجعه كرديد؟!
گفت که نمي توانسته است ، پاسخ درستي نداد و طفره رفت!
گفتم که چشمانش نياز به عمل اورژانسی دارد ، اما توقع زيادي از نتيجه عمل نداشته باشد شايد در حد ديدن مسير و عبور

✍گفت: از خدا خواسته ام سلامتي و بينايي ام را نستاند كه رزق خانواده ام بسته به كار يوميه من است، در همين حد كه بتوانم كارم را ادامه دهم راضيم

✍- كارت چيست؟!
=بنايي
-دلمان بدرد امد، اين سن و سال و اين كار سنگين!
-فلان روز نوبت دهم مي توانيد تشريف بياوريد؟!
=هزينه عمل چقدر مي شود؟!
-دفترچه بيمه داريد؟!
=بله و دفترچه تامين اجتماعي اش را دراورد و روي ميز گذاشت .

✍گفتم پدرجان نوبت در بيمارستان دولتي ميدم، هزينه زيادي ندارد
=اقاي دكتر شما هم زحمت مي كشيد، راضي به حق العمل كم شما نيستم !

✍از نظر بلندش شرمنده شدم
-نه پدر جان من وظيفه ام را انجام مي دهم بيمارستان دولتي هم حق شماست

✍ در تمام اين مدت حس مي كردم دخترش مي خواهد چيزي بگويد، حرفش را مزه مي كرد اما نمي گفت من هم نپرسيدم
برگه پذيرش را دستش دادم ،منشي را صدا زدم و گفتم ويزيتش را پس دهد
اما برگشت و گفت قبول نكرده و رفته است!

✍ساعتي بعد تقريبا همه بيماران ويزيت شده بودند و اماده رفتن به منزل مي شدم كه منشي گفت دختر همان پيرمرد برگشته و با شما صحبتي دارد
گفتم راهنماييش كند داخل

✍امد، سلام كرد و گفت اقاي دكتر پدرم بيمه بنياد شهيد دارد اما استفاده نمي كند! بضاعت كافي هم براي عمل ندارد!
خُشكم زد،
-خب چرا همان موقع نگفتيد؟!

✍راضي نيست، دوپسرش شهيد شده اند و يكي جسدش هم برنگشت ، هيچ جا نمي گويد ما هم بگوييم دلخور مي شود، مي گويد من بابت تقديم دو فرزندم از دنيا هيچ نمي خواهم !

✍-حتي براي درمانش؟!
=حتي براي درمانش!
برگه پذيرش را گرفتم و براي بيمارستان ديگري كه طرف قرارداد بيمه اش بود نوشتم و گفتم فلان روز بياوريد و به او هم چيزي نگوييد!
@mohammadalishahabi