زندگیام را صعود میکنم... لحظههایم را میرقصم... نگاهم را تعارف میکنم...
#کاردرسفر #کارداوطلبانه #کمپ_درروسیهساعت ۹:۴۰ شب رسیدم شهری به نام #گلندژیک.قرار بود میزبانم و کسی
#کاردرسفر #کارداوطلبانه #کمپ_درروسیه
ساعت ۹:۴۰ شب رسیدم شهری به نام
#گلندژیک.
قرار بود میزبانم و کسی که میخواستم باهاشون کمپ بزنم بیاد دنبالم و من رو
ببره به جنگل.
ایوان و لیزا، که بعدا فهمیدم زن و شوهر نیستن و نسبت فامیلی دارن، با یه ماشین تویوتای قدیمی که صندلی عقبش پر از سبزیجات و میوهجات خریداری شده بود، منتظرم بودن.
مسیری که رفتیم حدود سه کیلومتر بود و واقعا ازشون ممنون بودم که اومدن دنبالم وگرنه با توجه به خستگی و نخوابیدن شب قبل توی ماشین، اصلا نمیتونستم از جام تکون بخورم!!
وقتی رسیدم یه #چادر یک نفره زیر شاخههای درخت بهم دادن و پرسیدن چایی؟ به روسی همون چایی میشه😉
منم شدیدا استقبال... گفتم: دا، دا، پاژولستا
یعنی بله، بله، لطفا
بعد از چایی، خیلی جدی گفتن: گودنایت سخر!!
روسها، ح، ه رونمیتونن بگن و براشون سخته و بجاش میگن خ!!
و البته سخر به معنی شکر بود و برای همین راحت یاد میگرفتن. منم اصراری نداشتم که وادارشون کنم به تلفظ اسمم! همون شکر خوب بود😂
شب بارون سنگینی اومد و صدای رعد و برق خارج از تصور بود و فقط من در عجب جنس چادر بودم که به این خوبی دووم آورده!!
و بالاخره پنج صبح هوا روشن شد و من تازه درست و حسابی خوابم برد...
@misgray