اینجا تلاشهای ادبیام (شامل داستان کوتاه، داستانک، یادداشت، و پاراگرافهای منتخبِ کتابهایی که میخوانم) را به اشتراک میگذارم. گاهی هم موسیقیای که به دلم مینشیند. همراهیِ شما نعمتی است که شاید باور نکنید چهاندازه برایم عزیز است. @mohsensarkhosh
کشیش دهات ما خودش یکپا رباخوار است. کلیسا را دکان کرده و مسیح را به حراج گذاشته
#پاراگراف
کشیشِ دهاتِ ما خودش یکپا رباخوار است. کلیسا را دکان کرده و مسیح را به حراج گذاشته. این طرّار مدّعیست که همهی بیماریها را شفا میدهد. از یکی میپرسد: «مرضت چیست؟» و وقتی طرف گفت: «دروغ گفتهام»، یک گِرم مسیح تجویز میکند، و فلانقدر پول میگیرد. از آن دیگری میپرسد: «تو چه مرضی داری؟» و وقتی جواب میشنود که: «دزدی کردهام»، برایش ده گِرم تجویز میکند و فلانقدر میگیرد. و اگر کسی گفت: «آدم کشتهام»، میگوید: «آه! بیچارهی مفلوک، تو گرفتارِ مرض سختی شدهای و باید هرشب دویست و پنجاه گِرم مسیح مصرف کنی، و البته قیمتش گران است و پولش اینقدر میشود»، و وقتی طرف میپرسد: «پدر به من تخفیف نمیدهی؟» پاسخ میدهد: «قیمتش همین است که گفتم. پولش را بده تا در جهنم کباب نشوی». آنوقت عکسهایی که در دکانش به در و دیوار آویخته، و همگی نشاندهندهی مالکانِ دوزخِ چنگکبهدست در میانِ آتش هستند نشانش میدهد، و مشتریِ بیچاره که از ترس بهخود میلرزد قیمت را میپردازد.
#نیکوس_کازانتزاکیس
از کتاب: #مسیح_باز_مصلوب
@mohsensarkhosh_khatkhatiii