آیا عصر روشنفکری پایان یافته است؟.. دکتر محمود سریع القلم. ️بخش نخست

🌐 آیا عصرِ روشنفکری پایان یافته است؟

🖌دکتر محمود سریع القلم
▪️بخش نخست

▪️با مطالعه و مشاهدۀ تحولاتِ جهانی، به نظر می رسد دو گروه نزدیک به هشتاد درصدِ جریان سازی ها و تصمیم سازی ها را در کشورها انجام می دهند:

۱) صاحبان سرمایه و شرکت های بزرگ و

۲) امنیتی ها.

بیست درصدِ باقیمانده که شامل سیاست مداران، نویسندگان، روشنفکران، محققان و خبرنگاران می شود، یا اُپراتورِ دو گروه فوق هستند و یا در حاشیه به سر می برند. روندهای مسلط در اکثرِ جوامع به "زندگی کردن"، "استفاده از تنوعِ گستردۀ زندگی" و "بی تفاوتی به آزادی سیاسی،  فلسفه و اندیشه" محدود شده است. دهه های ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی عصرِ نویسندگی، روشنفکری و فلسفه بود. از ۱۸۷۰ تا دهۀ ۱۹۷۰، به ندرت تحصیل کرده ای پیدا می شد که متونِ فلسفی نخوانده باشد. از فرانسه تا مصر، از آمریکا تا برزیل، از آلمان تا هند، از ایران تا چین، روشنفکری، مطالعۀ متون مدرن و رمان خوانی، رسمِ مسلطِ زمانه بود.

اما تقریبا طی دهۀ گذشته، که حتی در گرد هم­ آیی­ های داوس (Davos) هم قابل مشاهده است، "اندیشۀ کم کردن فواصل طبقاتی اقتصادی" به مهمترین و شاید "تنها موضوعِ اندیشه ­ای" در سطحِ بین المللی تبدیل شده است. موضوعات حادِ دهه­ های ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی مانند آزادی سیاسی، دموکراسی، جامعۀ مدنی و پاسخ گویی های مدنی، به حاشیه رانده شده اند. روشنفکران چه در غرب و چه در کشورهای در حال توسعه، پیشگامان این نوع تغییرات بودند. به نظر می رسد چهار دلیل برای انتقال از حوزه اندیشه به اولویت های رفاهی و کاهشِ قابلِ توجه روشنفکران قابل طرح است.

1⃣اول اینکه، طی ۵۰ سالِ گذشته، چهار میلیارد نفر به جمعیت جهان اضافه شده است (از ۳٫۷ به ۷٫۷ میلیارد نفر). این جهشِ شگفت انگیز در زمانی کوتاه ریشه در بهبودِ وضعِ بهداشت، تغذیه و رشد اقتصادی دارد. طبیعی است که متقاضیان کار در این بازۀ زمانی فشارِ قابل توجهی برای دولت ها، بنگاه ها و خانوار­ها برجای گذاشته است. در گذشته، با اشتغال یک نفر، یک خانواده مدیریت می شد اما هم اکنون تقریبا در عموم کشورها، چنین چیزی امکان پذیر نیست.

2⃣این موضوع دلیل دوم را به میان می آورد که هزینه های زندگی طی نیم قرن گذشته بسیار افزایش یافته است به طوری که اکثریت مطلقِ افراد، به کار و فعالیت اقتصادی نیازمند هستند. به عنوانِ مثال در حالی که شهریۀ متوسطِ سالانۀ یک دانشگاهِ خصوصی در سال ۱۹۵۰ در آمریکا ۶۰۰ دلار بود، هم اکنون به ۴۲۰۰۰ دلار افزایش یافته است. در سال ۱۳۵۰، قیمتِ متوسطِ یک اتومبیل ۱۵۱۰ دلار بود و اکنون به ۳۲۰۰۰ دلار رسیده است. در حالی که متوسطِ حقوق سالانه در سال ۱۹۵۰ ،۳۲۰۰  دلار بود، در سال ۲۰۱۹ این حقوق ۴۸۰۰۰ دلار تخمین زده می شود. همانطوریکه بسیاری از اقتصاد دانانِ طرفدارِ کاهشِ نابرابری هشدار داده اند، افزایشِ هزینه ها با افزایش دستمزد ها متناسب نیستند.

این وضعیت به طور نسبی در عموم کشورها وجود دارد و فشار بر فرد و خانواده برای تامین هزینه ­ها به مشغلۀ اصلی جوامع تبدیل شده است. اشتغال و تامینِ هزینه­ ها ، وقتِ بیشتری از شهروندان نسبت به گذشته به خود اختصاص می دهد.

این ضرورت معاش، نوعی فرد گرایی و خود محوری ناخواسته در انسان ها ایجاد کرده که از جامعه به خود و از دغدغه ­های فکری به اولویت های اقتصادی تمایل پیدا کنند. چه در پاریس چه در تهران، چه در نیویورک چه در مسکو، چه در شانگهای چه در دهلی، چند شهروند علاقه دارند و یا نیاز دارند که کافکا، هابرماس، چامسکی، تولستوی، پوپر، گرامشی و یا سارتر بخوانند؟

3⃣دلیلِ سومِ ، به ماهیت و سبکِ زندگی جدید مربوط می شود. در گذشته مثل حال این سطح از تنوع و لذت بردن از زندگی نبود. گفته می شود بین ۳ تا ۴ میلیارد نفر در جهان موبایل هوشمند دارند و به هر موضوع، اندیشه و سرگرمی دسترسی دارند. یک جوان ۲۰ تا ۳۰ ساله، به طورِمتوسط در سطح جهانی بین ۳ تا ۷ ساعت در روز با موبایل خود مشغول است. با مشکلات اقتصادی و این همه سرگرمی، خواندنِ داستایوفسکی یا چارلز دیکنز یا شکسپیر به چه کار می آید و کدام دغدغۀ اقتصادی را حل می کند؟ با موبایل هوشمند، افراد می توانند در تمامی موضوعاتِ قابلِ تصور، چند خط  بیاموزند. یک پاراگراف در مورد هرموضوع.  چه نیازی به کتاب خواندن وجود دارد؟ شرکتِ کتابِ Barnes and Noble که در سال ۱۹۱۷ تاسیس شده سالانه ۱۵  کتاب فروشی خود در آمریکا را تعطیل می کند. آنقدر زندگی کردن، خوب زندگی کردن، به هر روشی پول درآوردن و لذتِ گسترده از زندگی اهمیت یافته و جنبۀ جهانی به خود گرفته که ضرورتِ پرداختن به رشدِ فردی، سوالات مهم فلسفیِ، ایندۀ جامعه و سرنوشت جمعی به حاشیه رفته اند....
ادامه دارد...

🎯کانال دانش سیاست👇👇👇
@policypaper