️بازگشت غلو به تفکر شیعی در قرن سیزدهم هجری (نگاهی به منازعات فکری در تبریز).. رسول جعفریان

♦️بازگشت غلو به تفکر شیعی در قرن سیزدهم هجری (نگاهی به منازعات فکری در تبریز)

✍🏻رسول جعفریان

شیخ احمد احسایی (1166 ـ 1243ق) یکی از شخصیت های برجسته و کلیدی در افکار نو ـ خرافی در قرن سیزدهم هجری است که با نگارش آثار مختلف خود، تأثیری بسزا در تولید جریان های فکری این دوره از خود برجای گذاشت. شرح حال تفصیلی وی و انعکاس برخی از اخبار او و آنچه میان وی و علما گذشته را می توان در کتاب «بهائیان» محمد باقر نجفی، یافت. (تهران، نشر مشعر 1383ش، صص 17 ـ 103) انتشار نوشته ها و افکار او در میان علمای ایران، واکنش های زیادی را، همزمان از نوع موافق و مخالف، در حد شیفتگی و تکفیر برانگیخت. غالب عالمان از میان مجتهدان برجسته عتبات، احساشان این بود که مطالب وی متفاوت با چیزی است که پیش از آن به عنوان افکار شیعی وجود داشته است؛ اما یک نکته مهم که سبب می شد تصمیم گرفتن در باره آن، قدری دشوار باشد، تمایلات غالیانه وی نسبت به محبت اهل بیت و درست کردن محمل های متعدد و متفاوت او در این باره بود. این افکار، تشیع را نه بر محور اسلام، بلکه بیش از هر چیز، بر محور امامان مطرح می کرد، و برای این کار، تئوری های تازه ای که بانیان آن، و در رأس آنها شیخ احمد، مدعی برآمدن آنها از روایات بودند، مطرح می شد. بالا بردن جایگاه امامان در تفکر شیعی، از هستی شناسی گرفته تا مسائل دیگر، امری نبود که بشود به سادگی با آن مخالفت کرد؛ چرا که ممکن بود سبب شود تا شخص مخالف، متهم به سنی زدگی یا به قول آنها ناصبی گری و مروانی بودن شود. در واقع، شیعه بر محور حب امام علی (ع) و اهل بیت بود، حالا اگر کسی قصد دارد تا جایگاه آنها را بالاتر ببرد، مخالفت با آن، کار ساده ای نبود. البته، این منازعه، در قرون اولیه هم میان غالیان و مخالفان بود؛ چنان که در میان اصحاب ائمه هم این دو گرایش وجود داشت، اما به هر حال، ایستادگی در مقابل غلو، کار آسانی نبود. شیخ احمد احسایی با استفاده از همین احساسات، کارش را در بازگشت به روایات غالیان صدر اول که در میان کتب حدیث پراکنده بود، آغاز کرد. افکار او گرچه به نظر می آمد در دوره صفوی هم وجود داشت، اما حقیقت آن است که در تمام دوره صفوی، نمونه چنین اندیشه ای مطرح نبود. از زمانی که رجب برسی مشارق الانوار را در قرن هشتم نوشته بود، کمتر کسی این دیدگاه ها را مطرح کرده بود. گو این که در میان عامه مردم برخی از آن باورها بود، و در شماری از قصه ها، عناصر آنها به طور پراکنده حضور داشت، اما نسبت مشابهتی که میان افکار رجب برسی و شیخ احمد احسایی بود، در دوره میان آنها، کمتر سابقه داشت. در واقع، گام اول، متون و روایات غالیان بود، قدم دوم رجب برسی، و گام سوم متعلق به شیخ احمد احسایی بود که بسیار پرنویس، تئوری پرداز بود. او از نظر اخلاقی و عرفانی هم، دست مایه های لازم را در میان نوشته ها و رفتارش داشت و از این حهت هم مورد توجه بود. نوشته های وی، در قالب رسائل کوچک و بزرگ، به سرعت دست به دست می شد و در شهرهای مختلف مورد توجه قرار می گرفت. افکار شیخ احمد احسایی، حتی اگر در روزگار خودش، چندان آشکار نشد، زمانی که در اختیار جانشین وی، سید کاظم رشتی افتاد، آشکارتر و سبب منازعات بیشتری میان علما و طبعا مردم شد.
هرچه بود، بالا گرفتن داستان شیخیه و مخالفان آنها در بسیاری از شهرهای ایران، جریان نزاعی را دامن زد که شدّت آن، گاه سبب مداخله حکومت هم می شد. برای نمونه، از اکبر زمان کرمانی یاد شده است که زبان و بیان بی نظیری داشت، نهج البلاغه را حفظ بود. از کرمان به یزد آمد، و در آنجا به نقد شیخیه و کشفیه می پرداخت. همین امر سبب شد محمد شاه قاجار او را به تهران خوانده، و مثل محبوس در این شهر نگاه دارد. ...

▪️ادامه این مقاله را در لینک زیر ملاحظه فرمایید
http://yon.ir/acQUl

🔰منبع: روشنفکری دینی کیان

@religionandsociety