قسمتی از گفتگوی جان هیک و عبدالکریم سروش.. ترجمه: جلال توکلیان، سروش دباغ

🔻قسمتی از گفتگوی جان هِيک و عبدالکريم سروش🔻

⚙ ترجمه: جلال توکليان، سروش دباغ
فصلنامه مدرسه، شماره دوم، آذر 1384

▪️هيک: تلقی خودتان را از پلورالیسم دینی چگونه صورت بندی می کنید و چگونه آن را به مخاطبان خود عرضه می کنید؟

▫️سروش: صورت بندی ام از پلورالیسم دینی مبتنی بر دو رویکرد است. در رویکرد اول، دینداری را به سه سنخ تقسیم می کنم: دینداری معیشت اندیش، دینداری حقیقت اندیش، دینداری تجربت اندیش. دینداری معیشت اندیش، دینداری جمهور دینداران است، آنها دین را دوست دارند، چرا که دین هم دنیا و هم آخرت آنها را آباد می کند. مطابق گفته بعضی از روحانیان، برای داشتن زندگی خوب در دنیا و آخرت غیر از دین به چیز دیگری نیاز نیست. دغدغه اصلی در این دینداری تقلیدی، سود و منفعت است. در این نوع دینداران، دین مانند ملیت است. همانطور که کسی بلژیکی یا هلندی زاده می شود، مسلمان یا مسیحی به دنیا می آید و همان طور که کسی گرایشی به تغییر ملیت خود ندارد، تمایلی هم به تغییر دینش ندارد. نوع دیگر دینداری، دینداری معرفت اندیشانه است یا دینداری متکلمانه. دغدغه اصلی در این دینداری صدق و کذب است. دین در اینجا به مثابه حقیقت در نظر گرفته می شود... در این نوع دینداری تحقیقی، صدق و کذب، دغدغه اصلی است و همین دغدغه و محوریت داشتن تعقل، راه را بر پلورالیسم دینی هموار می کند. به اعتقاد من، متکلمان و فیلسوفان ما پلورالیست بودند، به این معنا که به استقبال ایده های جدید از منابع معرفتی مختلف می رفتند و دغدغه سازگاری آنها را با هم داشتند.

▪️هيک: البته اکثر متکلمان و فیلسوفان از عقل بهره می گرفتند تا موقعیت دینی خودشان را موجه کنند.

▫️سروش: من این سنخ متکلمان و روحانیان را جزء دینداران معرفت اندیش طبقه بندی نمی کنم. آنها مصلحت اندیش هستند و به دین به مثابه امری فایده بخش نگاه می کنند. اما من می توانم متکلمان و فیلسوفانی رادر تاریخ اسلامی نشانتان دهم که دیندار معرفت اندیش بودند. یکی از آنها ((غزالی)) است. او با شک و تردید به سراغ هر آموزه ای می رفت و شکاکیت همانطور که می دانید بخشی از بازی عقلانی است. وقتی پای استدلال عقلانی به میان می آید، شک نیز راه خود را برای ورود به بازی باز می کند و وقتی شکاکیت از در وارد می شود، شما ناگزیر به آرای این و آن ارجاع می دهید و در چنین شرایطی امکان پلوارلیستیک بودن بیش از موقعی است که فرد دیندار صرفا به عقاید خود تکیه دارد و خود را مستغنی از آرای دیگران می بیند.

▫️سروش: در سنت اسلامی ما با دو خدا مواجهیم: خدایی که پاسخگوست و خدایی دیگر که قاهر است و ورای پاسخگویی است. امروزه در جهان اسلام، این خدای دوم یعنی خدای قاهر و غیر پاسخگوست که پرستیده می شود. اما ما می توانستیم خدای دیگری را بپرستیم. می توانستیم تصور و تلقی دیگری از خدا را داشته باشیم.

▪️ هيک: آیا استبداد سیاسی حکمرانان در رایج شدن این تلقی از خدا، بی تأثیر نبود؟

▫️سروش: چرا. البته اگر خدا غیر پاسخگو باشد، نماینده او در زمین هم غیر پاسخگو خواهد بود و برعکس.

▪️هيک: شبیه این تجربه را ما در مسیحیت هم داشته ایم.

▫️سروش: همین طور است. به هر حال من شخصا ایده حقوق بشر را بر ایده پاسخگو بودن خداوند بنا می کنم. به اعتقاد من، خداوند انسان را به مثابه موجودی واجد حقوق می شناساند و برای او حقوقی حذف ناشدنی قائل است و انسان با پشتگرمی به این حقوق می تواند، حتی خود خدا را مورد سوال قرار دهد. اما همانطور که گفتم اکنون چه در جهان تسنن و چه در جهان تشیع خدای غیر پاسخگو تبلیغ می شود.

▪️هيک: ما اگر بخواهیم نحوه زیست اخلاقی انسان رادر این عالم جدی بگیریم، باید به هر آنچه در سنت های دینی درباره نیک و بد گفته شده، حساس باشیم.

▫️سروش: به نظر من، علاوه بر اخلاق باید به فقه نیز حساس بود و من خود را در ساحت فقه هم پلورالیست می دانم. معتقدم که یک شیعه می تواند از قوانین فقهی اهل سنت تبعیت کند و همین طور یک سنی از قوانین فقهی شیعه. پلورالیسم نه تنها آموزه های کلامی بلکه فقه و اخلاق را هم در بر می گیرد. امری بسیار مفید و رهایی بخش خواهد بود، اگر بتوان مبانی نظری برای پلورالیسم فقهی بنا کرد و این پروژه من است. در تمدن اسلامی ما با یک سنت ستبر فقهی مواجهیم که متأثر از آموزه های یهودی است. پلورالیسم فقهی در جهان مسیحیت با توجه به نحیف بودن فقه در این دین شاید چندان مهم نباشد، اما در جهان اسلام این امر واجد اهمیت فوق العاده ای است.

🔰منبع: روشنفکری دینی

@religionandsociety