مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین: نشستها، همایش ها، پایان نامه ها، معرفی کتاب، مقالات، پژوهشها و یادداشتهای تحلیلی. اطلاع رسانی، تبادل و دریافت مطلب: مریم محمدی اکمل @maryam_mohamadiakmal
«رساله روشنگری»، اهلیت انسان و تداوم قیمومت بر بشر نزد ایرانیان.. امیرحسین علینقی..۱
🔻«رساله روشنگری»، اهلیت انسان و تداوم قیمومت بر بشر نزد ایرانیان🔻
✍امیرحسین علینقی
۱. کانت در رساله مختصر و مشهورش به نام روشنگری چیست، نالان از صغارت بشر، خروج از آن را روشنگری مینامد. در طلیعه این رساله آمده است: «روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است. صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهم خود بدون راهنمایی دیگری است. این صغارت خود-تحمیلی است اگر علت آن نه در سفیه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگری باشد. تنبلی و بزدلی دلایلی هستند بر این که چرا بخش بزرگی از انسانها، زمانی طولانی پس از آن که طیبعت، آنان را به بلوغ جسمی رسانده و از یوغ قیمومت دیگران آزاد کرده است همچنان با خرسندی در همۀ عمر صغیر میمانند؛ و نیز به همین دلایل است که چرا برای دیگران چنان آسان است که خود را قیم آنان کنند.»(۱)
۲. بیش از یکصد سال از انقلاب مشروطیت ایران میگذرد. در این مدت، جامعه ایران شاهد تحولات پر فراز و نشیبی بوده است، اما به نظر میرسد که مساله اصلی این جامعه تغییری نکرده است: عاملیت انسان یا آنچه حق او در تعیین سرنوشتش مینامیم. طنین پرنفوذ گفتمان محجوریت انسان در عرصه عمومی، که پیشترها در قالب اعتقاد به «فر» شاهانه یا «انسان کامل» نمود یافته بود، همراه با رسوخ رویکرد فقیهانه، در عمق و جان جامعه ایرانی، راسختر شد. اگر اعتقاد به فر شاهانه، در تغییر حکومت پس از مشروطه، مجدداً به گفتمان عمومی راه یافت، به گونهای که در سه گانه «خدا، شاه، میهن»، شاه مقدم بر میهن بود؛ پس از انقلاب ۱۳۵۷، گرایش بسیاری از فقیهان، حتی، از رویکرد فقیهی مانند ملااحمد نراقی نیز فراتر رفت. نراقی، اگر چه، به ولایت فقیهان بر عامه مردم اعتقاد دارد، اما این ولایت فقیه یا صغارت مردم را امری استثنایی میانگارد که خود و حدودش نیازمند اثبات است(۲). این در حالی است که یکصد سال بعد، گویا قیمومت بر مردم، جنبهای اسنثنایی ندارد. آنچه در ادامه میآید، روایتی نقلی از امتداد این گفتمان است.(۳)
۳. آیتالله خمینی در کتاب ولایت فقیه میگوید: «ولایت فقیه از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد؛ مانند جعل قیم برای صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد.»(۴)
۴. محمد مومن قمی، که تا هنگام وفات، برای چندین دهه، عضو شورای نگهبانی بود که وجودش مرهون رای مردم ایران بوده و، به علت همین عضویت، وظیفه داشت تا مدافع قانون اساسی (یعنی مدافع آرای مردم ایران) باشد، در مواضع متعدد (از جمله در بسیاری از اظهارنظرها به عنوان عضو شورای نگهبان) بر محجوریت انسان در عرصه عمومی تاکید کرده است. به گفته ایشان: «امام مسلمانان، به منزله چوپان آنان است و همانگونه كه چوپان، گوسفندان را از چیزهاییكه آنها را تهدید میكنند، نگهبانی و آنچه برای زندگی و چرای آنها مناسب است فراهم میآورد، امام نیز، سرپرست امت و ولی امر آنان است. مقام امام، نسبت به امت، همان مقام سرپرست است نسبت به كسی كه تحت سرپرستی قرار دارد. اقتضای ولایت، از اعتبار افكندن اختیار شخص و یا امت تحت سرپرستی است. بنابر این هر گاه تحت سرپرستی، امت باشد، لازمه آن، از اعتبار افكندن اختیار تمام این امت در چیزهایی است كه به مصالح جامعه و امت بر میگردد.»(۵)
۵. آیتالله جوادی آملی که در ابتدا اعلام کرده بود «...نباید در ارزیابى اصالت را به راى آنها (مردم) داد. مردمى كه مبداء قابلى امر حكومتاند نه مبدء فاعلى آن، صاحب اختیار آن امر نخواهند بود تا زمامدار آن باشند و با تبادل نظر همدیگر آن را انشاء كنند.»(۶)، در بیانی متاخر تلاش کرده است تا روایت امروزینتری از دیدگاهش در این خصوص ارائه نماید. به زعم ایشان: «ولایت رایج در كتب فقهى، مربوط به ولایت بر محجوران و ناتوانان است. بسیارى توهم نمودهاند كه ولایت فقیه چیزى از سنخ ولایت این ابواب فقهى است و این، تصور نادرستى است؛ زیرا امت اسلامى، نه مرده است، نه صغیر، نه سفیه، نه دیوانه، و نه مفلس. ولایت فقیه، تفاوت اساسى با «ولایت بر محجوران» دارد؛ زیرا یكى مربوط به افراد ناتوان است و دیگرى مربوط به اداره جامعه اسلامى. تفاوت دوم اینكه؛ ولى محجورین و ناتوانان در امور آنان دخالت میكند و از سوى آنان، امورشان را به اجرا درمیآورد و لذا آنان، «مورد كار»میباشند نه «مصدر كار» اما ولى جامعه خردمندان و امت اسلامى، با تقویت اندیشه و انگیزه، آنان را به حركت و قیام براى خدا و تحقق ارزشهاى اسلامى دعوت مینماید و لذا مردم، «مصدر كار» میباشند نه «مورد كار».»(۷) آشکار است که این بیان نیز، در محتوا، تفاوتی با بیان اول ایشان ندارد زیرا که، در هر دو روایت، رای مردم (در نقل اول) یا جامعه خردمندان و امت اسلامی (در نقل دوم)، ذاتاً، محلی از اعتبار ندارد.
ادامه دارد...
@religionandsociety