«رساله روشنگری»، اهلیت انسان و تداوم قیمومت بر بشر نزد ایرانیان

🔻«رساله روشنگری»، اهلیت انسان و تداوم قیمومت بر بشر نزد ایرانیان 🔻

ادامه

۶) در گفتمان رایج فقهی و حقوقی، عموم انسان‌ها، از این صلاحیت برخوردارند تا در عرصه خصوصی، سرنوشت خویش را رقم بزنند. لذا، در یک نظام فقهی یا حقوقی مستحکم، این ادعا که انسان‌ها، برخلاف عرصه خصوصی، در عرصه عمومی، محجور یا فاقد اهلیت‌اند، به‌راحتی و بدون دلیل، پذیرفته نمی‌شود. برای این منظور، برخی، به توان علمی و کارشناسی فقیهان استناد کرده‌اند و صلاحیت فقیه را ناشی از اشرافش به احکام شرع دانسته‌اند. همین استدلال، گاه، خمیرمایه استدلال مخالفان، در محدود کردن اختیارات فقیهان در عرصه عمومی، شده است. برخی از روشنفکران ایرانی، از همین زاویه، به بررسی موضوع اهلیت یا عدم اهلیت در عرصه عمومی نشسته‌اند. در دهه ۱۳۷۰ و بخش‌هایی از دهه ۱۳۸۰ بخشی از استدلال روشنفکران این بوده است تا با اثبات صلاحیت عالمان و دانشمندان یا روشنفکران، برای تصدی عرصه عمومی، هم فقیهان و هم عامه مردم را از این عرصه دور کنند. در این استدلال، اگر چه فقیهان در امور عمومی صلاحیتی ندارند، اما از اهلیت عامه مردم نیز در عرصه عمومی خبری نیست. به عنوان مثال، محمد مجتهد شبستری، در تلاش برای بیرون راندن بخشی از نخبگان جامعه (فقیهان)، از عرصه عمومی، این عرصه را به دانشمندان و صاحبان معارف، و نه عامه مردم، واگذار می‌کند. به گفته او: «سیاست یعنی تعیین چگونگی نظام‌ها و نهادها و چگونگی عملکردهای زمامداران و تعیین اولویت‌ها در سیاست‌گذاری کلی جامعه و به‌طور کلی آنچه حکومت نامیده می‌شود، به عقل و علوم و معارف بشری واگذاشته می‌شود.»(۸)

۷. در سپهر روشنگری، هیچ دانشمندی، از آن حیث که دانشمند است، صلاحیتی برای قیمومت بر دیگران و تصمیم‌گیری برای آنها ندارد. علم و دانش، اگر چه، فضای قبل از تصمیم‌گیری، و افق پس از تصمیم‌گیری را روشن‌تر می‌کند، اما جایگزین، تصمیم‌گیری نیست. تصمیم‌گیری از جنس خلق کردن و ایجاد کردن است، در حالیکه علم و دانش، چه حقوق و چه فقه و چه پزشکی و سیاست و چه هر علم دیگر، از جنس خبر دادن است. اگر چه می‌توان توصیحات بیشتری در این زمینه ارائه کرد اما، بازگشت به رساله روشنگری کانت شاید مفیدتر باشد: «چه راحت است صغیر بودن! اگر کتابی داشته باشم که به جای فهمم عمل کند، اگر کشیشی داشته باشم که به جای وجدانم عمل کند و اگر پزشکی داشته باشم که به من بگوید که چه چیزهایی بخورم و چه چیزهایی نخورم و در این صورت نیازی ندارم که به خود زحمت دهم. اصلاً احتیاجی ندارم که بیندیشم.»

۸. به نظر می‌رسد که عدم اهلیت انسان در تعیین سرنوشتش، یا آنچه کانت آن را صغارتی خوانده که انسان بر خود تحمیل کرده است، عمق تفکر و عمل جامعه ایرانی را، برای قرن‌ها، به اشغال خود در آورده دارد. شاید برای رها شدن از چنبره چرخش‌های ادواری در سیاست و جامعه ایران، بازگشت به اهلیت انسان و گذر از صغارت او در عرصه عمومی، ضروری باشد. احتمالا، علت اصلی ضعف و فتور حقوق عمومی ایران را می‌بایست در همین صغارتی سراغ گرفت که نظریه حقوق عمومی ایران بر «انسان» تحمیل کرده است.

۹. رساله روشنگری، در ادامه، به نکته‌ مهم دیگری می‌پردازد. در نوشتار آینده، تلاش می‌کنم تا ارتباط این موضوع با حقوق اساسی ایران را به بحث بگذارم.

یادداشتها
۱) ایمانوئل کانت، در پاسخ به پرسش: روشنگری چیست؟، ترجمۀ یدالله موقن، نشر اینترنتی
۲) ملااحمد نراقی، عوائد الایام، ص۵۲۹
۳) به جهت اختصار، گاه، بخش‌هایی از متون نقل شده، حذف گردیده است.
۴) آیت‌الله خمینی، ولایت فقیه، ص۵۱
۵) محمد مومن قمی، تزاحم کارهای حکومت اسلامی و حقوق اشخاص، صص۸۶ و ۸۸
۶) عبداله جوادی آملی، پیرامون وحی و رهبری، صص۱۶۲ و ۱۷۷
۷) عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۱۳
۸) محمد مجتهد شبستری، هرمنوتیک، کتاب و سنت، ص۹۶

"به جای نفرین به تاریکی شمعی روشن کنید." کنفوسیوس

نشانی ایمیل، وبلاگ (امیرحسین علینقی):
[email protected]
aalinaghi.blog.ir


@religionandsociety