️درباره‌ی فردگرایی دینی. یاسر میردامادی..۲۴ شهریور ۱۳۸۹

♦️درباره‌ی فردگرایی دینی
✍🏻یاسر میردامادی

۲۴ شهریور ۱۳۸۹

اخیرا یکی از اساتید باسابقه‌ی حقوق و جامعه‌شناسی در ایران به شهر بیگ‌بن آمده بود و اتفاق دیداری دست داد. یکی از موضوعاتی که این استاد روی آن کار می‌کند، سنجش دین‌داری جوانان است. او و چند تن از همکارانش طرح پیمایشی چندساله‌ای را روی گروهی از جوانان سه شهر تهران، قم و قزوین اجرا کرده اند که نتایج آن، ‌چنان‌که روایت می‌کرد، جالب نظر بود.
نکته‌ی جالب اول در این طرح پیمایشی، آمار پایین جوانانی است که به طور کامل با همه‌ی انواع دین‌داری وداع کرده‌اند. اما از این کمتر آمار کسانی است که علاوه بر وداع با همه‌ی انواع دین‌داری، به گونه‌ای دین‌ستیزی گرایش پیدا کرده‌اند. گروه اخیر گرچه در سالیان اخیر رشد داشته‌اند، اما هم‌چنان در اقلیت به سر می‌برند. نکته‌ی جالب دیگر این‌که دین‌داری از نوع رساله‌ی عملیه‌ای و تابع‌ مراجع تقلید نیز به نحو معناداری کاهش داشته است. این استاد می‌گفت که بسیاری از افراد این تحقیق گرچه کم و بیش خود را دینی می‌دانسته‌اند اما در پاسخ به این سوال که از چه کسی تقلید می‌کنید، می‌گفته‌اند از کسی تقلید نمی‌کنند و حتی آن‌ها که گفته‌اند تقلید می‌کنند به ندرت در میان‌شان کسی پیدا می‌شده است که رساله‌ی مرجع تقلید خود را خریده باشند و در موارد لزوم به آن مراجعه کرده باشند. جمع عظیم این پیمایش را اما کسانی تشکیل می‌داده‌اند که مرجعیت دینی خود را از روحانیان و مراجع تقلید نمی‌گیرند و یا صرفا از آن‌ها نمی‌گیرند بلکه به آثار روشنفکران و دین‌پژوهای غیر روحانی نیز نظر دارند.این پدیده‌ای است که نام‌اش را می‌توان گسترش "فردگرایی دینی" نامید. در چنین حالتی فرد با همه‌ی صورت‌های دین‌داری وداع نمی‌کند بلکه نحوه‌ی زیست دینی خود را از میان انواع گوناگون نحوه‌ی زیست دینی برمی‌گزیند و یا می‌آفریند. او در فروعات دینی تقلید نمی‌کند و یا به نحو بسیار کمرنگی تقلید می‌کند. او در اصول دین نیز برداشت خاص خود را از این اصول دارد که لزوما با برداشت رایج و راست‌کیشانه از آن اصول هم‌خوان نیست.
یکی از عواملی که، به نظر می‌رسد، به گسترش فردگرایی دینی کمک کرده است، گسترش آموزش دینی پس از انقلاب است. حاکمیت پسا-انقلابی در ایران برای تربیت کادر ایدئولوژیک، آموزش دینی مطابق استاندارهای انقلابی را گسترش داد: از مدارس گرفته تا دانشگاه‌ها و مراکز نظامی و انتظامی و حتی کارخانه‌ها و مراکز سوادآموزی همه و همه در کنار کارهای خود تبدیل به مراکز آموزش دین انقلابی شدند. درس بینش در مدارس، دروس معارف و وصیت‌نامه‌ی امام و انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها و نیز طرح تدریس دروس حوزوی برای دانشجویان و نیز آموزش عقیدتی-سیاسی برای نظامیان همه و همه وظیفه‌ی انتقال آموزه‌ها و سبک دین‌داری انقلابی به نسل جوان را به عهده گرفت. گرچه در اثر این فرایند سطح آشنایی با مذهب گسترش یافت اما نتیجه آن‌چیزی نشد که حاکمیت در نظر داشت: تلاش برای یکه‌گی و وحدت در باور و کردار دینی نسل پسا-انقلابی در راستای تفسیر حاکمیت از این امور؛ بلکه نتیجه‌ی این فرایند کمک ناخواسته‌ی آن به شکل‌گیری گونه‌گونی و تکثر در باور و کنش دینی بود. اکبر گنجی که دست‌اندرکار تهیه متون اسلامی و عقیدتی برای سپاه بود و به آثار مطهری علاقه و تسلط داشت، نهایتا قرآن را کلام محمد دانست و عبدالکریم سروش که کتاب معارف دانشگاه‌ها و بینش دینی دبیرستان با مساعدت او تالیف شد، تجربه‌ی دینی نبوی را امری بشری، نسبی و خطاپذیر دانست و بسیاری از افراد تربیت‌یافته‌ی ایدئولوژی انقلابی دست کم فلسفه‌ی سیاسی متفاوتی از فلسفه‌ی سیاسی ایدئولوژیک انقلابی پیشه کردند.
این‌گونه فردگرایی دینی در نسل پسا-دوم خردادی گونه‌گونی بیشتری یافت و اکنون نحوه‌ی زیست‌های دینی‌ای پیشنهاد می‌شود که در آن نه تنها دین‌داری با به رسمیت شناختن حقوقی هم‌جنس‌گرایان سازگار است، بلکه با رواداشتن اخلاقی رفتارهای هم‌جنس‌گرایانه نیز سرِ سازگاری دارد. گرچه صورت‌های سنتی-فقاهتی و شریعتی دین‌داری در میان نسل جوان هنوز یافت می‌شود اما بخشی از باورمندان به این نوع سبک دین‌داری می‌کوشند خود را از صورت‌ حکومتی و فاشیستی دین‌داری متمایز کنند و نحوه‌ای پارسایی فقاهتی منزه از حکومت را پیشه‌ی خود سازند. بر این اساس حتی این صورت دین‌داری نیز گزینشی است زیرا کم و بیش آگاهانه می‌کوشد نشان دهد که با دین‌داری حکومتی متفاوت است، حتی اگر در اصول به آن شبیه باشد. تیپ مریدان مرجع تقلیدی مانند آیت الله وحید خراسانی از نمایندگان این نوع سبک دین‌داری اند.

ادامه
👇👇👇

@religionandsociety