چالش فرهنگ در حکمرانی دینی؛ این بار موسیقی.. محمدرضا پویافر. [بخش ۲ از ۲]

🔷 چالش فرهنگ در حکمرانیِ دینی؛ این بار موسیقی

محمدرضا پویافر
[بخش 2 از 2]

پاسخ به این سوال را می شود با چند سوال دیگر از مسئولان و سیاستگذاران حاکمیتی پی گرفت:
🔹 دوستانی که اینقدر دغدغه دین و فرهنگ و دوری از ابتذال دارید، خوب است به مردم بگویید که طی این چهار دهه، چقدر برای ارتقای سلیقه و ذایقه موسیقایی مردم این جامعه برنامه داشتید؟
🔹 چقدر و چه مدت از زمانِ رسانه رسمی، یا محتوا و امکانات آموزش و پرورش کشور را به معرفی و ترویج موسیقیِ اصیل ایرانی اختصاص دادید؟
🔹 مگر نه این است که عرصه قاب تلویزیون ملی شما، پر از چهره های پاپی است که بتوانند به هر بهایی به بینندگان تلویزیون اضافه کنند و در نتیجه بتوانید مقدار بیشتری پول از تبلیغات (بخوانید آنتن فروشی) به دست آورید و کمکی به این رسانه رو به ورشکستگی بکنید؟ در مقابلِ این واگذاریِ رسانه به نفع موسیقی کم عمق که برای کسب درآمد بیشتر انجام می شود، در کجای این شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی، حتی یک زمان چند دقیقه ای به آموزش موسیقی و آواهای اصیل ایرانی پرداخته اید که انتظار داشته باشید، سلیقه موسیقی مردم به سمت هر موسیقی ای نرود؟
🔹 مگر همین رسانه شما نبوده که در مقابل تبلیغات وسیع برای انواع موسیقی و شعرِ بی محتوا و خوانندگان آن، بزرگ ترین استاد آواز ایران را با پخش یک مستند پر عرض و طول، فتنه گر و چیزی شبیه خاین و وطن فروش معرفی کرده بود؟ از مردمی که رسانه رسمی آن، قله های فرهنگ و هنرِ آن را در انظار عمومی خرد می کند، چه انتظاری دارید؟
🔹 مگر رسانه ملی، همان رسانه ای نیست که هنوز با گذشت چهار دهه از فعالیتِ انقلابیِ آن، نمی داند باید ساز را نشان بدهد یا ندهد؟ مگر همان رسانه ای نیست که در یک شبکه ساز را نشان نمی دهد و در شبکه دیگر تصویری از ساز موسیقی- هرچند مبهم- نشان می دهد. چطور از مردمی که رسانه رسمی و حاکمانشان نمی دانند تکلیفشان با موسیقی و هنر چیست، انتظار دارید که بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند. مگر آنها شبیه ترین به حاکمان خود نیستند؟
🔹 مگر از زمان استقرار جمهوری اسلامی در ایران چند سالن موسیقی در ایران ساخته شده و چقدر در مقابل موسیقی وارداتی و پاپ و رپ و راک، به موسیقی ایرانی و نواهای اصیلی بها داده شده که فرزندان این کشور بتوانند به فعالیت موسیقایی مورد علاقه خود مشغول شوند؟
🔹 اصلاً آیا امروز که چهل سال از استقرار جمهوری اسلامی گذشته، قانونی برای موسیقی در کشور داریم که حال به استناد آن حکم می دهیم و فتوا صادر می کنیم؟ آیا این مردم حق ندارند بپرسند در جامعه ای که هنوز دستگاه حکمرانی آن برای امری به این مهمی قانون ندارد، ما چطور باید بدانیم که چه باید کرد؟ آیا همین ابهام و نداشتن قانون، موجب چندپارگی تصمیمات در برگزاری کنسرتها و مجوزهای موسیقی و ... نشده است؟
🔹 اصلاً از قانون بگذریم، آیا در همین کشور نبوده و نیست که در کنار نهاد رسمی متولیِ امر فرهنگ و هنر دستگاه های دیگری هم هستند که کار خودشان را می کنند؟ در کنار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که نهاد تسهیل گر، مرجع مجوزها و ناظر بر فعالیت های مختلف هنری از جمله موسیقی است، مگر همین حوزه هنری نبوده که هر از چندگاهی اگر بخواهد و تصمیم بگیرد آلبوم موسیقی منتشر می کند و خود را نیازمند مجوز از وزارت ارشاد هم نمی داند؟ پس چطور از چنین نظام چند پاره سیاستگذاری و حکمرانی فرهنگی انتظار دارید که بتواند خط دهیِ هماهنگی به جامعه مخاطب خود داشته باشد؟
تمامی آنچه گفته شد، حاصل سردرگمی شدید، ابهام و نبود الگوی مشخصی از سیاستگذاری فرهنگیِ مبتنی بر دین است. در واقع، امر فرهنگی در جامعه دینی ایرانی با حاکمیتی که مدعای الگوسازی برای حکمرانیِ دینی دارد، در یک سه ضلعی «فقها»، «فعالان فرهنگی و هنری» و «مردم» گیر کرده است. آنچه از تقاطع این اضلاع بر آمده، تنها یک نوع تعارف با دین و چیزی موسوم به «مصلحت» است. دراینجا «مصلحت» یعنی دل همه را به دست آوردن، با کمترین هزینه برای مدیران و مسئولان.
این وضعیت، نه فقط در مورد موسیقی، که در مورد تمامیتِ امر فرهنگی نیز در صادق است:
در مورد فیلم و سینما، در مورد سیاستگذاری پوشش و حجاب، در مورد امور دینی و در بسیاری از ابعاد دیگر امر فرهنگی و سیاستگذاری در آن.
این قطعه ای کوچک از سیاستگذاری فرهنگی ناقصی است که در تقاطع با دین، هیچ تعریف یکپارچه ای که بتواند هم هدفِ الگوسازی برای حکمرانی اسلامی را برآورده کند و هم مدعای توسعه فرهنگی داشته باشد، تولید نکرده است.

@mr_pouyafar